فــائــق رستـاقـی
۰۷ نومبر۲۰۲۰
حاشیه ای بر حملۀ جنایتکارانۀ نظامی بر پوهنتون کابل و محصلان آن
(۲)
در بخش اول این نگارش، چهار سناریوی محتمل حمله بر پوهنتون کابل و کشتار عامدانه و جنایتکارانۀ محصلان بی گناه و غیرنظامی را به اختصار برشمردیم. از لحاظ منطقی، امکان عملی بودن هر یکی از چهار سناریوی پیشگفته، محتمل است. با این همه، سرنخ ها، تردید ها، ابهامات و سؤال هائی وجود دارد که احتمال یکی را تضعیف و امکان وقوع دیگری را تقویت می کند.
به دلیل همزمانی بن بست مذاکرات جاری دوحه با حمله بر پوهنتون کابل، همزمانی روز حمله با برپائی نمایشگاه مشترک ناشران افغان و ایران در این دانشگاه، پیچیدگی و تداخل مسائل دخیل در حملۀ مسلحانه به دانشگاه کابل، موجودیت اتهامات متقابل، گرفتن مسؤولیت و رد قبول مسؤولیت توسط داعش، دست داشتن احتمالی نیرو های امنیتی ــ اطلاعاتی دولت کابل در طرح و اجرائی ساختن حمله در همکاری با داعش، پنهان نگه داشتن حقایق از مردم افغانستان توسط دولت مزدور، عدم ارادۀ دولت غنی برای پیگیری موضوع و رها سازی 13 تن از افسران مسؤول پولیس متهم به سهل انگاری کاری و یا همکاری احتمالی با حمله کنندگان، تحقیق در مورد بستر فکری حمله به دانشگاه و رشد افراطیت و افکار جاهلیت نوین در میان استادان و شاگردان پوهنتون کابل و به ویژه پوهنځی شرعیات، موارد مشابه قبلی مسؤولیت گرفتن داعش از کار طالب و تبدیل شدن داعش به اسم مستعار طالب در حملات قلبی همراه با دلایل دیگر...، مشکل است تا حکم قطعی و یقینی در مورد سناریوی معین در حمله به دانشگاه کرد.
ممکن است این حمله در نتیجۀ همآهنگی و اشتراک مساعی گروه های افراطی و اطلاعاتی چندی که از یک مرکز هدایت می شده اند، سازماندهی و اجرائی شده باشد، ولی آنچه را که بی گمان می توان گفت، اینست که رابطه ای متقابل و تنگاتنگ میان مذاکرات دوحه بین مزدوران دولتی و طالبی امریکا و بازی های تبهکارانۀ امپریالیسم امریکا برای تعیین سرنوشت ملی و اجتماعی مردم این سرزمین، وجود دارد که نبایستی از توجه افکار عامۀ مردم، روشنفکران ملی، دموکرات و انقلابی، جوانان و دانشجویان کشور ما به دور بمانَـد. تشخیص مسؤولان حمله به دانشگاه از جملۀ تکلیف نهاد های کشفی و اطلاعاتی دولت پوشالی غنی است که نه چنین اراده ای دارد و نه دست و دامن آن از اتهام دست داشتن در این جنایت، پاک است. به دلیل پنهانکاری دولت، سایه انداختن، شرکت احتمالی افراد دولتی و عدم همکاری نهاد های دولتی با رسانه ها و روشنگران؛ روشنفکران و قلم به دستان موفق نخواهند شد تا ره به عمق این مسألۀ پیچیده و چند جانبۀ ببرند و صرفاً قادر خواهند شد تا سؤال ها، تردید ها و ابهامات معینی را در پیرامون این رویداد خونین و فاجعه بار مطرح کرده و سرنخ های معینی را برجسته سازند که به هیچ صورت راه به تحقیق جامع و مانع نمی برد. از این رو، ما برای آنکه از ذهنی گری در امان بمانیم؛ در عین محتمل دانستن هر یکی از چهار سناریوی فوق و یا احتمال اشتراک مساعی دو یا سه تای آن، به صدور حکم صریح در مورد هیچ یکی از آن ها نمی پردازیم.
با این پیچیدگی و تنوع ظاهری نقش آفرینان جنایتکار در کوی دانشگاه، دستور دهنده، مرکز هدایت کننده و نیروی مسؤول اشغالگر یکی است: امپریالیست های اشغالگر تحت رهبری امریکا و زائدۀ سیستم استعماری آن، دولت مزدور کابل. از همان ابتدای اشغالگری امپریالیسم امریکا و پرتاب بمب های طیارات (ب ــ ۵۲) در هفتم اکتوبر سال ۲۰۰۱م تا امروز و تا پایان اشغالگری امریکا ــ ناتو به کشور مستعمرۀ ما، هر گاه سرباز اشغالگر، مزدور دولتی، مزدوران اخوانی جهادی و طالبی، مزدوران داعشی، جنگسالاران، زورگویان و مافیای تحت حمایت امپریالیسم اشغالگر در این سرزمین اشغالی آدم کشته، خون ریخته و حقوق حقۀ انسان دربند و تحت ستم این کشور اعم از زنان و مردان را زیر پای کرده اند، در پیشگاه قوانین ملی و بین المللی و دادگاه مردم افغانستان مسؤول همۀ آنان و جرایم و جنایات شان، همین امپریالیسم خالق و حامی آنها، شمرده می شود.
امپریالیست های متجاوز و قاتل امریکا ــ ناتو به دو دلیل در قبال این وقایع خونین روزمره طی نوزده سال در کشور ما مسؤولیت دارند:
الف: به دلیل اشغال نظامی افغانستان و ادامۀ آن. حاکم اصلی یک کشور مستعمره امپریالیسم اشغالگر است و این نیروی اشغالگر بیرونی زمینه ساز این همه فجایع و جنایات عدیده در کشور مستعمرۀ ما بوده و حسابده است.
ب: علاوه از عملکرد اشغالگرانه و غارتگرانه و جنایات ضد بشری اش در کشور ما؛ و مزید بر پر و بال دادن و مساعد ساختن زمینۀ رشد گروه های مزدور و افراطی طالب و داعش، مماشات با القاعده و انتقال داعش به کشور ما، امپریالیست های امریکا ــ ناتو مسؤول ایجاد دولت مزدور کرزی ــ احمدزی غرق در فساد نهادینه شده، خیانت ذاتی و جنایت سیستماتیک آن دولت با همه عملکردش، محسوب می شود.
دولت مزدور کابل با قوای ثلاثه و نهاد های امنیتی ــ اطلاعاتی فاسد، غدار، مزدوری مضاعف و ستمگری آن، پس از امپریالیسم اشغالگر، به مثابۀ یک دولت، مسؤول تمام ستمروائی ستمگران بومی و دهاره های بنیادگرا و مزدور اسلامی نوع طالبی، جهادی و داعشی و زورمندان و جنگسالاران خوانی و مافیائی بوده است.
مردم دردمند افغانستان!
طی نوزده سال اخیر، این روال زندگی مردم ستمدیده افغانستان اسیر بوده است: امروز اشغالگر بمب می ریزد، فردا دولتی می کشد، پس فردا طالب انتحار می کند، روز دیگر گلبدین انفجار و چاشتی دیگر داعش به مسلسل می بندد. غیر از اشغالگر، دیگران اعم از قاتل و مقتول دنبال "شهادت" می گردند و مردۀ خود را "شهید" می نامند، بدون آنکه درکی و تعریفی از این دو واژه داشته باشند. شما فرزندان همان نیاکان شجاعی هستید، که بار بار پوزۀ متجاوزان و اشغالگران شرق و غرب را به خاک مالیده اند. اگر هزار سال دیگر نیز تحت سلطۀ استعمار ــ ارتجاع زندگی خفتبار داشته باشید، همچنان سنگینی یوغ استعماری را بر گردن خویش حس کرده و روال زندگی تان همین خواهد بود. استعمار و ارتجاع با متفرق ساختن شما تحت نام قوم، زبان، منطقه و مذهب چنان شما را متفرق ساخته که به جای همسنگر و همسرنوشت تاریخی، فریب دشمن تاریخی را خورده و در صف دشمن هم خون و هم زبان تان علیه ستمکش همسرنوشت تان سنگر گرفته و به جز منافع خودی، در قبال درد رسیدگان میهن بی تفاوت شده اید. این حالت ابتری که در وطن ما حاکم است، مطلوب امپریالیسم متجاوز و ایادی بومی وی است. بیائید همه به این حالت بی تفاوتی در قبال درد مشترک و درد دیگران، پایان دهیم.
دانشجویان و جوانان پرشور وطن!
دانشگاه در هر کجای دنیا کانون پرورش اندیشه های دگرگون ساز و اندیشمندانی بوده است که تغییرات شگرف در عرصه های زیربنائی و روبنائی زندگی را در پی داشته و سبب ترقی جامعه، تکامل اندیشه و تعالی انسان حامل اندیشه های علمی در عرصۀ های طبیعی، اقتصادی، اجتماعی، علمی، تکنولوژیک و فرهنگی شده است. پوهنتون کابل به عنوان یک کانون علمی و سیاسی و محصلان آن در دهۀ چهل شمسی برای شما و دانشجویان قبل و بعد از شما ارثیۀ مبارزاتی درخشان و ارجناکی را به میراث گذاشته است. زمانی که محصلان پوهنتون کابل در دهۀ چهل شمسی از جا می جنبیدند و یک جا با زحمتکشان شهری و دانش آموزان مکاتب در صف طویل مظاهره کنندگان به راه می افتادند، از هیبت آن ارکان نظام فرتوت سلطنتی و پایه های ارگ پوشالیان نظام شاهی می لرزید. شما میراثدار یک چنین ارثیۀ ارجمند مبارزاتی استید. دانش ستیزی و جهالت به طور فی نفسه مطرح نبوده و در هر محیطی از جمله محیط اکادمیک، با منافع امپریالیسم و ارتجاع پیوند دارد. باید بدانید که رشد افراطیت مذهبی و بنیادگرائی در هر شکل آن در محیط دانشگاه، خواست امپریالیسم اشغالگر و ارتجاع دولتی و غیردولتی برای جلوگیری از رشد و جوانه زدن اندیشه های مترقی و بالنده است و در عقب آن منافع استعماری و ارتجاعی مضمر است. با توجه به شرایط مشخص حاکم بر هر کانون دانشگاهی در کشور، شما به رسم اسلاف تان وظیفه دارید تا از اصالت مترقی اندیشه در بهبوهۀ قرن بیست و یکم در برابر "جاهلیت نوین" دسته های گماشته شده از جانب مراکز استعماری ـــ ارتجاعی، مقاومت کرده و به اشکال ممکن و مقتضی به انسجام دست زنید. بی تفاوتی هر هموطن اعم از عامی تا دانش پژوه و دانشمند در قبال درد دیگران و حالت ابتر وطن، بی تفاوتی نابخشودنی ایست که روزی گریبان هر یکی از افراد این وطن را خواهد گرفت. جُنب و جوش و پیشتازی در راستای برونرفت از این حالت ابتر، وظیفۀ تخطی ناپذیر هر جوان آگاه، منور، بادرک و بادرد این وطن خونین تن است.
روشنفکران مترقی، انقلابی و آزادیخواه متشکل و غیرمتشکل!
شما در قدم اول وظیفه دارید تا با انسجام خود و غلبه بر تفرقه، در پیشاپیش صفوف توده های معترض و حقجو به سوی انسجام و بسیج آنان دست به روشنگری، دعوت، رهگشائی و سازماندهی بزنید و با آنان بیامیزید و تحرک جوانان و تعرض توده های معترض را سمت و سو بخشید. اگر وضع همین است که همه نظاره می کنیم، پس نجنبیدن و سکوت و بی تفاوتی جمعی و فردی ما در قبال این همه خون و خشونت و بازی با سرنوشت جمعی ما؛ گناهییست که بر گردن همۀ ما سنگینی می کند و از مواخذۀ تاریخی بابت این بی تفاوتی گریزی نخواهد بود. پس بهتر است قبل از این که دیر شود، به خود آئیم و مسؤولیت های خطیر میهنی و تاریخی مان را دریابیم و بدان مل کنیم.