پــردل روستـائـی
۱۴ جون ۲۰۲۲



یادی از جانباز آگاه و دلیر سامائی زنده یاد وهاب (بریالی)

«هر قطرۀ خون ریخته شدۀ ما تجربه ایست که به آیندگان می رسد تا فردا آن را در مبارزه برای رهائی سرزمین شان به کار برند، همچنان [برای] خلقی که خود را آزاد می سازد و گامی در پیکار برای رهائی برمی دارد.» «ارنستو چگوارا»

عبدالوهاب فرزند محمد اشرف در یک خانوادۀ  کم بضاعت در قریۀ "سرای خواجۀ" ولسوالی میربچه کوت ولایت کابل در سال ۱۳۳۶ شمسی چشم به جهان کشود. وهاب که در عنفوان جوانی و پس از سیاسی  شدن، ملقب به "بریالی" شد، فرزند سوم خانواده بود. برادر ارشدش "محـمـد اکبر" مشهور به "انجنیر شیر" یک تن از زنده یادان متعلق به قربانیان سامائی جنایت نابخشودنی مسعود جلاد و سائر جلادان اخوانی مربوط به باند منافقان جمعیت اسلامی در کوه صافی  و از جملۀ کادر های محلی  فعال در تشکیلات کوهدامن "ساما" بود.
وهاب از کودکی فرزند تیزهوش و با جسارت بود و در ۱۳۴۳شمسی در سن هفت سالگی شامل مکتب میربچه خان گردید. در جریان دورۀ تعلیم وی، مبارزات ضد استبدادی و ارتجاعی توسط جوانان پرشور انقلابی مربوط به جریان دموکراتیک نوین با خواست های دموکراتیک استوار برای حدوث تغییرات سیاسی و دگرگونی مناسیات تولیدی حاکم کهن در جامعۀ استبدادی آن وقت، جلودار مبارزات توده ئی در افغانستان بود. موج های این مبارزات از کران تا کران افغانستان را درنودیده و جوانان شوریده سری را که سودای شکستن رخوت، سکوت و سلطۀ ممتد ارتجاعی را در سر داشتند، با خود همراه می ساخت. در همان برهۀ زمانی جوانان منطقۀ رزم خیز کلکان ــ کوهدامن نیز همسو با این جریان نیرومند و الهامبخش مبارزاتی و متأثر از آن، به دور نماد رزم و پایداری زنده یاد "مجید" حلقه زده بودند. دو برادر هم سرنوشت زنده یادان "انجنیر اکبر" و "وهاب" نیز با این موج مبارزاتی همراه شدند. از همان زمان همرزمان شان اسم مستعار "بریالی" را به "وهاب" دادند که با درخشش مبارزاتی اش، مشهور تر از اسم اصلی اش شد. 
اما قبل از تحقق دگرگونی های سیاسی و اجتماعی به شیوۀ انقلابی و به سود خلق زحمتکش کشور، نظام فرتوت ظاهر شاهی طی کودتای نظامی سرنگون شده و جای آن را رژیم استبدادی جمهوری قلابی داوودی گرفت. با تغییر رژیم و مستولی و نهادینه شدن استبداد در کشور، آن همه سر و صدا و جوشش مبارزاتی در کشور فروکش کرده و مبارزات علنی و قانونی جای خود را به مبارزات بی سر و صدای غیرعلنی داد و تعدادی از فعالان مدعی مبارزۀ انقلابی نیز به سوی زندگی غیر سیاسی رفته و با داعیۀ مبارزه وداع گفتند.
در سال ۱۳۵۷ شمسی کودتاچیان باند های رویزیونیست ضد انقلابی و میهن فروش "خلق و پرچم" زیر چتر حمایت سوسیال امپریالیسم توسعه طلب شوروی دست به کودتا زده و قدرت را غصب کردند.  رژیم متشکل از این ضد انقلابیون و جلادان مردم  و انقلابیون افغانستان، به فرمان تزاران نوین با سیاست فاشیستی در قبال دگراندیشان و مخالفان، سیاست و روش ایجاد فضای اختناق، بگیر و ببند، کشت و کشتار، قساوت، زندان، شکنجه، به دریا انداختن زندانیان اسیر دست و پا بسته، اعدام و سرکوب وحشیانۀ مردم عام و به خصوص روشنفکران  انقلابی را در پیش گرفتند. جلادان و جنایت پیشگان حزب فاشیستی "دموکراتیک خلق" از هیچ نوع جنایتی در برابر مردم افغانستان رو گردان نبودند  و زندان ها بیش تر از ظرفیت شان پر از وجود روشنفکران مترقی و آزادیخواه کشور گردید. این روش و منش هیتلری جلادان "خلق و پرچم" در قبال مردم و دگراندیشان توأم با رویداد های  خونین، نه تنها کارکشته ها و پیران کنار کشیده را به آوردگاه طلبید، بلکه زمینه ساز تحرک جوانان و خیزش های خودجوش توده های خشماگین در کشور شد که موج توفندۀ آن خس و خاشاک رژیم منفور ضد مردمی مزدوران "خلق و پرچم" را در اکناف کشور روبید.
این تحرک جوانان پرشور و خیزش های خود به خودی توده ها  علیه جلادان رژیم کودتای ۷ ثور در کشور، همزمان بود با حرکت وحدت طلبانۀ آحاد جنبش انقلابی کشور به دور "مجید" این پیشتاز و مشعلدار مبارزات دموکراتیک ضد استبدادی، ضد ارتجاعی و ضد امپریالیستی ــ سوسیال امپریالیستی در افغانستان. حاصل این مبارزات ایجاد سازمان آزادیبخش مردم افغانستان "ساما" بود که باز هم بانیانش به شیوۀ دموکراتیک "مجید" را به مثابۀ رهبرش برگزیدند. "ساما" با تمسک به "اندیشۀ پیشرو عصر"، به مثابۀ پیشاهنگ زحمتکشان کشور، یک سازمان طبقاتی بود و با به کارگیری ابزار سه گانۀ انقلابی در جادۀ ناهموار "جنگ توده ئی طولانی" برای ایجاد و اعمار یک افغانستان نوین مستقل با حاکمیت طبقاتی زحمتکشان کشور، ایجاد شده و برای ادای نقش پیشتازی اش، روانۀ عرصۀ نبرد ضد ارتجاعی رژیم کودتا و ضد استعماری سوسیال امپریالیسم اشغالگر شوروی در افغانستان شد. بزودی "مجید" و "ساما" در قلوب توده های خلق و مبارزان ملی، دموکرات و انقلابی جایگاه شایستۀ خود را یافتند و حماسه سازی و کارنامه های حماسی آنها نقل هر مجلس شد و جوانان و سالمندان منزجر از جلادان ضد انقلابی و وطن فروش "خلقی ــ پرچمی" جوقه جوقه با انگیزه های مبارزاتی و یا در مواردی غیرمبارزاتی به سوی "مجید" و "ساما" هجوم آوردند.
وهاب  جوان در سال  ۱۳۵۵ شمسی از صنف دوازدهم لیسۀ میربچه خان فارغ گردید. وی  در دورۀ مکتب به بازی والیبال علاقۀ وافر داشت و در مسابقات ورزشی  بین مکاتب شرکت می ورزید و خوب می درخشید. در امتحان کانکور نظر به علاقه ای که به ورزش داشت،  طبق گزینش خودش در "انستیتیوت تربیت بدنی کابل" شامل گردید. برای دو سال دورۀ  تربیۀ معلم انستیتیوت تربیت بدنی را موفقانه به پایان رسانید. بریالی در جریان تحصیل رسمی و تربیت بدنی، از کار خودسازی و تربیت ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی و ارتقای سطح تئوریک و درک مبانی و مفاهیم علم انقلاب، نیز غافل نمانده و به مثابۀ جوان رشید و فرهیختۀ انقلابی در جامعه عرض اندام کرد.
با ایجاد سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) این دو برادر هم سرنوشت، سرنوشت شان به "ساما" گره خورده، هر دو عضویت این سازمان را حاصل کرده و سرانجام خون هر دوی شان در پای این نونهال ریخته شد. بریالی در جنب امور شخصی، به امور سیاسی و  تشکیلاتی سازمان آزادیبخش مردم افغانستان با علاقه مندی و باورمندی  رسیدگی می کرد. 
وهاب، این رزمندۀ جوان "ساما" در امر مبارزه با دشمن غدار آن برهه مثل هنر ورزش، خیلی خوش درخشیده و بزودی به رزمندۀ دلیر و نترسی مبدل شد که تحرک و تهورش ورد زبان مردم منطقه شد. این چریک سامائی با مهارت لازم عملیات چریکی خود را در برابر سگان "خلقی پرچمی" در ساحۀ کوهدامن ولایت کابل اجراء می کرد. در یکی از موارد متعدد،  در اوایل سال ۱۳۵۹شمسی در داخل موتر سرویس ملی بس شهری در شهر کابل دید که در چوکی یک ضابط دولتی مسلح با تفنگچۀ در چوکی موتر نشسته است. به آرامی خود را در پهلوی وی رسانده، تفنگچۀ ضابط مسلح را گرفته و برایش اخطار داد که من با تو کار ندارم و فقط اسلحه ات را کار دارم و از جایت تکان نخوری. آنگاه از دروازه پیش روی ملی بس پائین شده به وسیلۀ یک عراده تکسی شهری  به طرف مقصد خود حرکت کرد. 
با کسب تجارب و درخشش در امر مبارزه، بریالی با مهارت تمام و وفاداری کامل به آرمان انقلابی "ساما"، کار نظامی چریک شهری را با کسب پیروزی در هر عمل، پیش می برد. سرانجام این فرزند آگاه و به پاخاستۀ خلق افغانستان و تربیت یافته در رزمگاه "ساما"، در جریان کار و فعالیت انقلابی در سنگر نبرد انقلابی "ساما" علیه اشغالگران شوروی و مزدوران خیانت پیشه و جنایتکار "خلقی ــ پرچمی"، توسط جواسیس دستگاه جاسوسی، شکنجه و کشتار "خاد" در ماه جوزای ۱۳۵۹ش شناسائی و دستگیر شد. در زندان مدتی تحت بازجوئی و شکنجۀ وحشیانه قرار گرفت، ولی به رسم سائر همرزمان زنده یاد "مجید" و بقیه رهبران جانباز "ساما" در برابر شکنجه گران و جلادان "خاد" مقاومت کرد و لب به سخن نکشود و در  بیدادگاه جلادان خون آشام جاودانه شد. مثل هزاران رزمندۀ انقلابی و آزادیخواه این کشور، پیکر بی جان وهاب (بریالی) نیز توسط گورکنان جنایتکار و قاتل "خلقی ــ پرچمی" اش در گور بی نشانی در دل خاک مدفون و ناپیدا گردید. 
هر چند دشمن غدار و قسم خوردۀ خلق ما این رزمندۀ دلیر سامائی را از ما گرفت، اما هم خود او و هم آرمان مبارزاتی اش برای بهروزی خلق زحمتکش در یک جامعۀ عاری از ستم، استثمار، ارتجاع و استعمار تا هنوز در وجود همرزمانش و در امتداد تاکنونی "نبرد مجید" و به یقین تا فردا ها، زنده است.

یاد وهاب این رزمندۀ آگاه سامائی و سائر رزمندگان صف خلق ستمدیده گرامی باد! 

نفرین ابدی بر جلادان "خلقی ــ پرچمی" و ارباب سوسیال امپریالیست معدوم شان باد!

۳۱ ثور ۱۴۰۱شمسی