فــاروق سـیــدخـیـلـی(بازنشر)
۰۸ جون ۲۰۱۷



یادوارۀ مختصر زنده یاد بصیر بهرنگی
(از آرشیف خروش رعد)

استاد عبدالبصیر مشهور به (بهرنگی) در سال ۱۳۲۸ش در قریۀ عشق آباد ولسوالی جبل السراج ولایت پروان در یک خوانوادۀ روشنفکر به دنیا آمد. وی فرزند میرزا عبدالرؤوف یکی از معترضین علیه ظلم و ستم و بی‌عدالتی‌های اجتماعی و برادر استاد عبدالرزاق یکی از فعالان جنبش دموکراتیک نوین در پروان بود. عبدالبصیر  دورۀ ثانوی مکتب را در لیسۀ ابن سینا  در کابل و تحصیلات عالی اش را در دارالمعلمین پروان به پایان رسانید. پس از فراغت از دارالمعلمین عالی پروان، برای چندین سال در مکاتب مختلف ولایت پروان با کمال صداقت، عشق به مردم، آزادی و برابری؛ تدریس کرده و در تنویر ذهنی فرزندان مردم سعی شبانه روزی خستگی ناپذیر کرد. وی شور مبارزاتی  و حس انسان دوستانه را از برادر بزرگش زنده یاد معلم عبدالرزاق که کارنامه‌ ها و خاطره های فراموش ناشدنی ئی از خود به جاگذاشته است، فراگرفت و در نتیجۀ راهنمائی های مسؤولانه و انقلابی او، بصیر جوان به صفوف جنبش دموکراتیک نوین راه یافت و بعداً به جمع همرزمان زنده یاد مجید کلکانی پیوست. با پیوستن به گروه یاران مجید، عبد البصیر اسم مستعار "بهرنگی" را برگزید.
بهرنگی از برش ویژه ای بود. صداقت، پشتکار، اندیشه به خلق، خودگذری، عشق به مردم، اعتقاد راسخ به امر رهائی بشریت تحت ستم، باور عمیق به اندیشه های پیشرو عصر و در پرتو آن اعتقاد راسخ به این که یگانه راه نجات انسان های تحت ستم در جوامعی مثل افغانستان، ایجاد جامعۀ دموکراتیک  و آزاد با دورنمای برابری و آزادی کامل انسان ها است، سبب آن گردیدکه در کم ترین مدت جلب توجه رفقای تشکیلات و به ویژه توجه رفیق جوهر شناس ــ مجید ــ را بنماید.
انتخاب این اسم تشکیلاتی امر تصادفی نبود، زیرا وی در بسیاری از خصال فردی، نحوه و محل زندگی و شغل شریف معلمی، شباهت تام با زنده یاد "صمد بهرنگی" انقلابی و نویسندۀ معروف ایرانی داشت. از همین رو رفیق مجید و سائر رفقایش او را به اسم بهرنگی خطاب می کردند. بهرنگی در کنار تعلیم و تنویر فرزندان روستائیان و دهقانان محلات مختلف ولایت پروان در مکاتب، از سال ۱۳۵۰ به بعد تا کودتای ثور ۱۳۵۷ش و به قدرت رسیدن جلادان حزب دموکراتیک خلق، بنا بر لزوم دید زنده یاد مجید، بیشترین وقت خود را مصروف کار های تشکیلاتی و فرهنگی ــ نشراتی کرد. او در این جریان شاگردان مستعد زیادی را سیاسی ساخته و جلب مبارزۀ انقلابی کرده و در امر آموزش مستمر شان شب و روز تلاش خستگی ناپذیر ورزید.
در جو پولیسی و مختنق پس از کودتای ۷ ثور مزدوران روس، بهرنگی نیز مثل سائر رفقاء  ملنگ عمار، استاد باشی محمد عادل، متعلم حیات خان و سائرین ناگزیر به ترک زندگی علنی شده و به زنگی مخفی و فعالیت سیاسی حرفه ئی روی آورد. با دوباره سازی و توسعۀ کمیتۀ اساسی پروان تشکیلات حلقه زده بر محور رفیق مجید، بهرنگی بنا بر مواضع استوار ایدئولوژیک، آگاهی تئوریک، شور مبارزاتی، پشتکار انقلابی و سائر سجایای نیکویش؛ به عضویت کمیتۀ تشکیلات ولایت پروان ارتقاء مقام یافته و وظائفی چون تنظیم و تدریس جلسات آموزشی اعضاء تشکیلات در مناطق جبل السراج و گلبهار و کار های نشراتی تایپ و تکسیر جزوه ها و نشرات آموزشی مورد نیاز تشکیلات به وی سپرده شد. با ایجاد ساما، بهرنگی همراه کلیه رفقای تشکیلات پروانِ جمع زنده یاد مجید، به عضویت ساما درآمده و از آن زمان تا لحظۀ مرگ منحیث کادر حرفه ئی ساما در عرصه ها و جبهات مخلف مبارزه عاشقانه رزمید.
استاد بصیر بهرنگی یک تن از کادر های ورزیده و توانمند سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) بود. فعالیت های عملی و تشکیلاتی اش وی را به یک تن از چهره های مؤثر در تشکیلات پروان ساما و به خصوص در مربوطات ولایت پروان تبدیل کرد. استاد بهرنگی تا ماه عقرب سال ۱۳۵۹ کار های سازمانی و سیاسی را در مربوطات ولسوالی جبل السراج و به ‌خصوص منطقۀ سیدخیل به گونۀ خستگی ناپذیر ادامه داده، در آزمون های متعدد مبارزاتی همراه رزمندګان سامائی اشتراک ورزیده و پیروزمندانه از آن ها بیرون آمد. او یگانه کادری در کمیتۀ اساسی تشکیلات پروان ساما بود که بیشترین روابط توده ئی را داشت.
موجودیت چنین رزمندگان در منطقه و در صفوف ساما با دستآورد های مبارزاتی بود که سبب گردید که حین تجاوز ارتش اشغالگر سوسیال امپریالیسم روس به کشور و مشتعل شدن جنگ مقاومت ملی افغان ها؛ مزدوران روس و دجال مزدور اخوانی سرازیر شده از پاکستان در تبانی هم، حملات بی رحمانه و وحشیانه ئی را بالای قلمرو ساما مشترکاً انجام دهند. همان بود که بعد از برخورد ها و درگیری های متعدد، افراد تشکیلاتی، نظامی و بخشاً توده ئی ساما طبق ردستور و رهنمود مرکزیت سازمان به ناچار منطقه را رها نموده از دو ولایت پروان و کاپیسا به کوهدامن عقب نشینی نمودند.
پس از آن نسبت تراکم اعضای ساما در کوهدامن،  مرکزیت آن زمان سازمان به تصمیم گشودن جبهۀ نبرد ضد روسی در مناطق شمال کشور می رسد. اسدالله (تیمور) مسؤول کمیتۀ تشکیلات سراسری ساما توظیف می شود تا با تعدادی از اعضاء به شمول استاد بهرنگی و خود اسدالله تیمور به منطقۀ شولگرۀ مزار که یک تن  از متنفذین محلی آن جا در همکاری با ساما قرار داشت، بروند. پس از آن که ایشان به شولگره می‌روند و مدت تقریباً پانزده روز را در آن جا سپری می نمایند، دو تن از آن ها در نتیجۀ یک کمین به دام افراد مسلح "حزب اسلامی" گلبدین می‌افتند و همین که استاد بهرنگی و سائر رفقایش به منظور نجات دادن آن دو رفیق می شتابند، در برخورد با نیرو های تا دندان مسلح دهاره های اجیران وحشی و درندۀ اخوانی مربوط به تنظیم های جهادی"حزب اسلامی"، "جمعیت" ، "نصر" و "حرکت اسلامی" که دست به هم داده بودند، به رگبار بسته ضده و جان می سپارند. اخوانی های نامرد با این عمل دد منشانه، بزدلانه و از پشت خنجر زدن به جوانان رشید آگاه و دلیر ــ این رزمندگان نبرد مقاومت ملی در اثنای اشغال نظامی کشور توسط تزاران نوین ــ ننگ ابدی ئی را به خود و اندیشۀ سخیف و راه رسم خود، کمائی کردند . آری آن جنایتی که اخوان در حق رهبران و کادر های رزمنده و پیشتاز سامائی مثل تیمور، بهرنگی  و حدود ۲۰ تن دیگر از رزمندگان دلیر سامائی عاشق کشور و توده های به پا خاستۀ آن، مرتکب شد، برای ساما  فاجعه بار بود.
یاد و خاطرۀ تابناک بهرنگی و آن جانباختگان پاکباز رزم میهنی گرامی باد!
آری، آن رفقا سرفرازانه در راه خدمت به امر رهائی کشور و توده های تحت ستم آن، در مقابل جلادان ایستادند و سر خم نکردند.
رفیق مجید بنیانگذار و رهبر سامای انقلابی بر اساس تجربیات فراوانش از فراز و فرود مبارزۀ اجتماعی، زمانی در آن قدیم ها گفته بود که:" یکی مرگ رفیقم را نبینم، یکی نامردی اش را!"
تاریخ ساما بی مبالغه مالامال از  اسطوره، رشادت، استواری، پایمردی، تعهد، ایثار و آرمان خواهی مجید و رزمندگان سامائی در جبهات نبرد ضد استعماری و ضد ارتجاعی، در شکنجه گاه ها و در میدان های اعدام بوده است و سر زبان هاست. اما در این میان بودند و هستند معدود، تأکید می کنم معدود افرادی که پس از پشت کردن و خیانت به مجید، به راه و آرمان و با دست بوسی قاتلان مجید و سامائی ها، به معامله و روسپی گری سیاسی رو آوردند.
در حالی که مجید، رهبر، نادر علی پویا، سرمد، قاضی ضیاء، پردل، محمد علی، ملنگ عمار، باشی محمد عادل، بصیر بهرنگی، پهلوان و صد ها رزمندۀ سر بر کف سامائی سرخرویانه با پا فشردن  در راه آرمان از مرز تاریخ گذشته و افسانه شدند، این عده معامله گر گمراه و سرافکنده در پیشگاه آنان و تاریخ، نامرد رفاقت با مجید از آب درآمدند. رفیق مجید به درستی نگرانی اش را در مورد این قماش معدود رفیق نامرد و نیمه راه بیان کرده بود.
این تجارت پیشگان ذلیل و زبون بر سر نام و هویت آن پاکبازان سامائی، زمانی تمساح گونه اشک می ریزند و گاهی هم از قعر چاه ابتذال و سقوط دلتنگانه به "مولا" پناه می برند  و از او استمداد می جویند و در مقطعی دیگر، آن همه فداکاری ها، ازخودگذری ها و حماسه سازی های آن پیشروان تاریخ معاصر کشور را برچسپ دینی، اسلامی و کاتولیکی زده تا برای خود نام، نشان و نانی که ندارند، کمائی کنند و نان کمائی شده را به نرخ روز بخورند.

ــ یاد بهرنگی و کلیه جانباختگان دلیر سامائی گرامی باد!
ــ در اهتزاز باد درفش مباراتی افراشته شده به دست مجید!
ــ بریده باد دست  معامله بر نام و خون سرفرازان سامائی!
ــ مرگ بر امپریالیسم و ارتجاع!


اطلاعیۀ مطبوعاتی خروش رعد در مورد نشر ناقص و دستکاری شدۀ

بدون مجوز این مقاله در فیسبوک به اسم فردی جاعل با نام

"احمد رامین صمدی" و استقبال عده ای از افراد

 مغرض و متضرر؛ از این جعلکاری،

به زودی نشر خواهد شد!

 

ادارۀ سایـت خـروش رعـد