ارسالی: سازمان مارکسیست ــ لنینیست افغانستان (MLOA)
‏۲۶ جون ۲۰۲۲‏



‎‏ ‎

درس هائی از تاریخ حزب کمونیست چین ‏

(۱۵)

ﻫـ ــ جنبش دانشجویان:
تجربۀ حزب نشان می دهد که در کشورهای نیمه مستعمره و نیمه فئودالی دانشجویان و روشنفکران نقش بسیار مهمی را بازی می کنند. دانشجویان کشورهای نیمه مستعمره و نیمه فئودال اگر چه اکثراً از میان طبقۀ مالک و بورژوا بیرون می آیند، جداً دارای تمایلات ضد امپریالیستی و دموکراتیک می باشند. با  وجود این در کشور ما دانشجویان و روشنفکران غالباً در آغاز با کمونیسم موافقتی نداشتند، ولی درخواست های آنها با برنامه حداقل حزب مطابقت داشت و از این راه ممکن بود جوانان را کم کم به راه سوسیالیسم آورد. انقلاب چین این امکان را تأیید کرد و نشان داد که نباید نقش دانشجویان را در انقلاب کم بها داد.
دانشجویان روابط اجتماعی و خانوادگی و خصوصی بغرنجی داشتند و غالباً با طبقات بالای جامعه مربوط بودند. از این جهت وقتی که جنبش دانشجویان شروع می شد، تأثیر و نفوذ پردامنه ای پیدا می کرد و دشمن جرأت نداشت که در مورد دانشجویان مانند سائر طبقات مردم به سختگیری زیاد دست بزند، او مجبور بود محتاطانه رفتار کند و این یک عامل مثبت در جنبش دانشجویان بود.
حزب باید برای این که اکثریت جوانان و دانشجویان را تحت رهبری خود در آورد، راه های مشخص و معینی پیدا کند. در قطعنامۀ کمیتۀ مرکزی حزب ما مؤرخ ۱۹۴۵ راه های منجز مذکور به طریق ذیل شرح داده شده است:
۱- فاش کردن و رسواء ساختن عناصر آلوده و پلید اجتماع؛
۲ – عرضه داشتن آثار سودمند ادبی و هنری دانشجویان؛
۳ – تأسیس روزنامه های مترقی برای دانشجویان؛
۴ – ایجاد سازمان های گوناگون برای مطالعات علمی و تفریحی و سازمان های مدافع حقوق جوانان دانشجو.
حزب ما در عین حال عزت نفس و حفظ بهداشت و تندرستی را در دانشجویان پرورش می داد.

و ــ جبهۀ واحد در جنبش جوانان:
موضوع تشکیل جبهۀ واحد در جنبش جوانان، واجد اهمیت گوناگون دیگری برای جوانان موجود بود – سازمان هائی که با گروه های مذهبی و یا گروه های ارتجاعی وابستگی داشتند.
در ۱۹۴۰ کمیتۀ مرکزی حزب ما در باره جبهۀ واحد جوانان رهنمودی داد که در جمله ( جلب دوستان ) خلاصه می شد و مفهومش این بود که بین همه جوانان بر اساس حداقل شعار های ما نزدیکی ایجاد شود. در این دوران ما می کوشیدیم که حتی با مسؤولان سازمان جوانان گومیندان نزدیک شویم و دوستی برقرار کنیم. همچنین به معلمان و استادان نزدیک می شدیم و در این کار دو هدف داشتیم: یکی این که در آنان تأثیر کنیم و از این راه توانستیم در طی چند سال کار صبورانه افراد خیلی بدی را به دوستان انقلاب مبدل سازیم. دیگر این که از راه دوستی با این افراد بهتر می توانستیم خود را مخفی و حفظ کنیم.
خلاصه این که شعارهای اساسی جوانان باید عبارت باشد از عدالت اجتماعی: دموکراسی و استقلال ملی: شعارهای دیگر باعث جدائی جوانان از ما می شد.

۱۰– نهضت زنان:
۱. چگونگی شرکت زنان در نهضت خلق چین:
سابقاً زنان چین را (پا کوچولو و گیس کوچونو) می خواندند. چین پیش از انقلاب یک کشور نیمه مستعمره و نیمه فئودالی بود و زنان چین مانند همۀ مردم یوغ امپریالیسم و فئودالیسم و سرمایه داری بوروکراتیک را بر گردن داشتند. برای زنان مخصوصا یک سنت سه هزار ساله تحمل یوغ فئودالی موجود بود. ایدئولوژی فئودالی برای مردان ارزشی به مراتب بیشتر قائل بود تا برای زنان. در مثل می گفتد: زنی که شوهر کرده، مانند اسبی که خریداری شده. شوهر می تواند او را بزند: فحش بدهد و هر چه می خواهد در بارۀ او روا دارد. در زناشوئی کوچک ترین آزادی انتخاب شوهر برای دختران وجود نداشت.
در صد سال اخیر: فشار امپریالیسم در چین روزگار زنان را باز هم تیره تر ساخت. در دوران جنگ ضد جاپان: جاپانی ها بیش از ده میلیون نفر از چین را کشتند که عدۀ زیادی از آنان زنان و کودکان بودند. این سیه روزی زنان باعث شد که در بین آنها شور انقلابی بالا گرفت. حزب کمونیست چین از همان آغاز به این نتیجه رسید که جنبش زنان قسمت تفکیک ناپذیری از جنبش انقلابی است و توجه زیادی با آزادی زنان معطوف داشت. حزب ما در هر مرحله از انقلاب با در نظر گرفتن شرائط مشخص و با توجه به سطح آگاهی زنان شعار های مترقی برای جنبش آزادی زنان معین می کرد و به کار می برد. تمام سازمان های حزب: زنان چین را تحت رهبری حزب برای مبارزات انقلابی تجهیز می کردند.
حزب ما شرائط کار زنان و اطفال را مطالعه و از حقوق آنان دفاع می کرد. به همین جهت جنبش زنان ب وجه جدائی ناپذیر از جنبش انقلابی چین پیوستگی یافت و با آنان به پیش رفت.
شکل مبارزه زنان در دو قسمت مختلف چین یعنی پایگاه های انقلابی و در نواحی گومیندان متفاوت بود و اینک ما خصوصیات این هر دو شکل را ذیلاً توضیح می دهیم:
در پایگاه های انقلابی جنبش زنان سه مرحله داشت. رفقاء می دانند که کشور ما از طرف امپریالیسم مورد حمله مسلحانه واقع شد و از این جهت زنان هم مجبور بودند مانند مردان اسلحه به دست بگیرند و علیه دشمن پیکار کنند. پس وظیفۀ عمدۀ زنان آن دوران عبارت بود از پشتیبانی از جبهه جنگ: توسعه و تقویت پایگاه های انقلابی و تأمین پیروزی انقلاب: زنان نمونه های درخشان شهامت انقلابی از خود نشان دادند. در این مرحله از مبارزه تودۀ وسیعی از زنان: شوهران، پسران و برادران  خود را تشویق می کردند که به ارتش انقلابی بپیوندند. از آنجا که ما در شرائط سختی به سر می بردیم، زن ها درارتش ذخیره: در پشت جبهه فعالیت می کردند و به کار هائی از قبیل پرستاری: لباس دوزی: لباس شوئی و غیره می پرداختند. آنها خود شان را مادر آن سربازان می دانستند. عدۀ زیادی از زنان در ارتش کار می کردند. در ۱۹۴۹ هنگام آزادی باختر چین: در عقب جبهه بیش از هشتاد درصد و در خود جبهه بیش از سی درصد از کادر پزشکی و پرستاری از زنان بودند. سینمای چین برای یادکرد این خدمت درخشان زنان، فیلمی به نام (مبارزان سفید پوش) تهیه کرد. در پشت جبهه عدۀ زیادی از زنان درسازمان پولیس شرکت داشتند و برای مواظبت و مراقبت زندانیان و دشمنان فعالیت می کردند. به این جهت زنان در مبارزۀ انقلابی آبدیده شدند. شعار های انقلاب و سازمان های انقلابی از حقوق زنان دفاع می کردند و حتی در شرائط بسیار دشوار یعنی در دهات نیز از طرف حزب از شعار تساوی حقوق زنان و مردان: از شعار آزادی ازدواج زنان دفاع می شد.
در نواحی آزاد شده حزب از رفرم ارضی دفاع می کرد و زنان در این مبارزه شرکت مؤثر داشتند. در ۱۹۵۰ قانون رفرم ارضی منتشر شد و رفرم ارضی از ۱۹۵۲ در سراسر کشور به استثنای یک قسمت کوچک، عملی گردید و مالکیت فئودالی برچیده شد. در این جنبش عظیم رفرم ارضی حزب دو شعار برای زنان داشت: یکی تجهیز زنان و مردان برای انجام دادن ریفورم: دیگر دفاع از حقوق حقه و قانونی زنان یعنی برابری آنان در حقوق سیاسی و اجتماعی با مردان.
رفیق لیوشائوچی در ریفورم ارضی به این مسأله مخصوصاً توجه کرد که باید کوشید تا زنان به اتحادیۀ دهقانان جلب شوند و مخصوصا فعالان زنان به رهبری اتحادیه ها ارتقاء یابند. رفیق لیوشائوچی اضافه کرد که اتحادیۀ دهقانان باید مخصوصا از منافع و مطالبات زنان دهقان حمایت کند و باید جلسات خاص برای بحث در بارۀ مسائل مخصوص به زنان دهقان تشکیل دهد. در دنبال این رهنمود: سازمان های دهقانی و سازمان های حزب در نواحی دهقانی به مقیاس وسیعی زنان را برای شرکت در سازمان های دهقانی تجهیز کردند. در اغلب جا ها سی درصد و در برخی از جا ها پنجاه درصد از افراد سازمان دهقانی زنان بودند. بیش از سی میلیون زن دهقان در جنبش ریفورم ارضی شرکت کردند و اعضاء اتحادیۀ دهقانان شدند. یکی از شکل های اقدام به ریفورم ارضی شکل محاکمۀ علنی ملاکان و شرح جنایات آنها بود و زنان در شرح جنایات ملاکان نقش مهمی داشتند و به بیداری مردم کمک مؤثری کردند.
زنان بیش از همه از انقلاب ارضی بهره بردند. آنها به طور مساوی با مردان زمین دریاقت کردند و این در چین هرگز سابقه نداشته است. موقعیت زنان در اجتماع بالا رفت. در گذشته در چین پسر را خیلی بر دختر ترجیح می دادند، ولی پس از ریفورم ارضی، چون دیگر دختر هم مانند پسر می توانست سهم زمین داشته باشد، این ترجیح از میان رفت. پس از انقلاب روابط اجتماعی در مورد زن به کلی دگرگون شد. سابقاً بسیاری از خانواده ها دختر خود را از بچگی نامزد می کردند و او در خانه شوهر آینده خود تربیت می شد. این امر ناشی از فقر بود. بعد از ریفورم ارضی اکثر این گونه نامزدان مجدداً به خانواده های خویش باز گشتند و رسم سابق تقریبا بر افتاد.
پیش از انقلاب بسیاری از دهقانان زنان و دختران خود را می فروختند تا قروض خود را بدهند. پس از ریفورم ارضی این گونه زنان و دختران با قطعۀ زمین به خانواده خویش برگشتند.
در میان زنان روستائی مخصوصاً بیوه زنان از همه بدبخت تر بودند و طبق رسوم فئودالی حق دو باره شوهر کردن نداشتند. رفرم ارضی این محرومیت را از بین برد.
رفرم ارضی نه فقط به دهقانان زمین داد، بلکه به زندگانی روستا شادی و آسایش بخشید. جنبش زنان پس از ریفورم ارضی بر اساس ریفورم مذکور رشد عظیمی پیدا کرد. عدۀ زیادی از زنان شهر و ده در جریان ریفورم ارضی نقش فعالی داشتند و عده ای از همین فعالان به عنوان نمایندگان کنگرۀ هشتم حزب کمونیست چین انتخاب شدند.

۲. مسألۀ زناشوئی:
بر پایۀ ریفورم ارضی و بر افتادن سیسم مالکیت فئودالی، جنبش آزادی زناشوئی آغاز شد. هدف جنبش این بود که سیستم ازدواج اجباری که در جامعۀ فئودالی موجود بود، بر افتد. پیش از انقلاب قانون زناشوئی جدید در پایگاه های انقلابی انتشار یافته و اجراء می شد. این قانون در سال ۱۹۵۰ به تصویب رسید. ایدۀ اساسی قانون زناشوئی عبارتست از مبارزه با سیستم زناشوئی فئودالی: برقرار کردن آزادی زناشوئی و آزادی انتخاب شوهر و زن . حمایت از حقوق زنان و کودکان. این قانون به وسیلۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست چین تهیه و طبق پیشنهاد او از طرف دولت پذیرفته و اجراء شد. این قانون در همان سال ۱۹۵۰ که انتشار یافت، تا حدودی در زندگی تأثیر داشت، ولی نظر به این که هنوز سیستم فئودالی مالکیت برقرار بود، اجرای آن در سراسر کشور امکان پذیر نبود. به خصوص که سنت های فئودالی بیش از هر جا در امر زناشوئی ریشه داشت. طبق این سنت ها، برتری مرد بر زن در امر زناشوئی ریشه داشت. طبق این سنت ها برتری مرد بر زن در امر زنا شوئی دارای ریشۀ عمیق بود: زناشوئی جوانان معمولا از طرف پدر و مادر شان معین می شد و چه بسا که پیش از تولد کودکان برای عروسی آنها قول و قرار می گذاشتند.
نظر به این که در دهات چین خانواده های دهقانی خیلی تهیدست بودند، بسیار اتفاق می افتاد که دهقان دختر خود را در مقابل یک گاو یا یک اسب و یا چند متر پارچه می فروخت.
نتیجۀ زناشوئی اجباری این بود که در درون خانواده ها غالباً مشاجره و دعوا برپا می شد و مهر و محبت وجود نداشت. به این مناسبت در ۸ مارچ ۱۹۵۳ مبارزۀ وسیعی برای توضیح قانون ازدواج ترتیب داده شد ( به استثنای نواحی اقلیت های مذهبی: مسلمانان) هدف این مبارزه عبارت بود از آشنا کردن مردم با روح قانون جدید زناشوئی: قانع کردن آنها به خواندن این قانون. زیرا که آزادی زناشوئی امری است مربوط به همۀ خلق و مبارزۀ طبقاتی تلقی نمی شود و چون اکثریت مردم گرفتار شیوه های قدیم بودند، لازم بود که در این کار با احتیاط زیاد قدم برداشته شود. در پاره ای از موارد علیه زن پدری که بد رفتار داشت و یا علیه پدر و مادری که دختران را به اجبار شوهر می دادند، مبارزۀ خشنی صورت گرفت و این کار صحیح نبود. حزب این اشتباه را متذکر شد و خاطر نشان ساخت که این امر مربوط به تربیت ایدئولوژیک افراد است و حوصلۀ زیاد و دوران طولانی برای اصلاح آن لازم است و هر گونه کار عجولانه در این زمینه زیانمند خواهند بود.
ما علاوه بر توضیح و تبلیغ قانون جدید شیوه دیگری نیز برای اقناع مردم پیدا کردیم – خانواده های خوشبخت را یافته به مردم نشان می دادیم که علت خوشبختی آنان چیست و از این راه مردم را به پذیرش نظریات جدید تشویق می کردیم. در بعضی از نواحی کنفرانس زن و شوهر ها: کنفرانس خانواده های خوشبخت و نمونه را ترتیب می دادیم تا آنچه ما تبلیغ می کردیم، در نظر مردم تجسم پیدا کند. فقط از این راه هاست که می توان در زمینۀ زناشوئی به ایدئولوژی فئودالی ضربۀ شدید وارد ساخت، ولی این کار تنها با یک دوره مبارزه انجام پذیر نیست. باید در این راه مبارزۀ طولانی با حوصله انجام گیرد.
طبق آماری که در سال ۱۹۵۵ از یازده شهر بزرگ و متوسط به دست آمده، ۹۴ تا ۹۸ درصد از ازدواج ها بر طبق تمایل آزاد عروس و داماد صورت گرفته است. این نسبت در نواحی دهقانی بین ۵۰ تا ۶۰ درصد بوده است.
نظر به آثار عقب افتادگی اقتصادی و فرهنگی که از گذشته کشور ما به میراث مانده است، ما مجبوریم راه های گوناگونی برای رسیدن به آزادی زناشوئی جست و جو کنیم: راه هائی که بین زناشوئی اجباری و زناشوئی کاملاً آزاد قرار دارد. مثلا اگر والدین از مداخله در امر زناشوئی فرزندان خود صرفنظر نمی کنند، باید کوشید که آنها فقط به تحمیل ارادۀ خویش نپردازند، بلکه به دختران خود در یافتن شوهر کمک کنند و در هر حال رضایت دختران را در این امر جلب نمایند.
در نتیجۀ پیشرفت آزادی زناشوئی، خانواده در چین استحکام یافه است. کمی پس از این که قانون جدید زناشوئی به مرحلۀ اجراء درآمد، تعداد زیادی تقاضای طلاق داده شد و این طبیعتی بود، زیرا که در نتیجۀ سیستم سابق زناشوئی تعداد زیادی خانواده های بدبخت بهوجود آمده بود. ولی ما نمی خواهیم که این خانواده ها از هم بپاشند. ما می کوشیم به این خانواده ها کمک کنیم که خود را اصلاح کنند و خوشبخت شوند و فقط در مواردی که ادامه زندگی مشترک زن و شوهر غیرممکن است، دادگاه با طلاق موافقت می کند. اینک تعداد تقاضای طلاق خیلی کم شد است. مثلا در ایالت شانگهای در سال ۱۹۵۴ تعداد تقاضای طلاق ۳۶ درصد کمتر از سال ۱۹۵۳ بود. در نواحی دیگر در سه ماهۀ اول سال ۱۹۵۵ تا ۴۵ درصد کمتر از ۱۹۵۳ بود.
هنوز آثار سیستم زناشوئی اجباری به خصوص در ده وجود دارد و باید کاری جدی و طولانی در این زمینه انجام گیرد.
ادامه دارد