ارسالی: سازمان مارکسیست ــ لنینیست افغانستان (MLOA)
۰۷ جولای ۲۰۲۲
درس هائی از تاریخ حزب کمونیست چین
(۱۶)
۳. وضع زنان در دوران ساختمان سوسیالیسم:
زنان پشتیبان جدی انقلاب سوسیالیستی می باشند. در دوران اوج نهضت کئوپراتیفی بسیاری از زنان در آن شرکت جستند. تا اول ماه می ۱۹۵۶ بیش از صد و ده میلیون نفر زن دهقان در کئوپراتیف ها شرکت داشتند. حزب کمونیست چین اهمیت خاصی می دهد به این که زنان در کئوپراتیوها و در رهبری آنها شرکت نمایند و توصیه می کند که رئیس و یا معاون کئوپراتیو زن باشد و این نکته جزو شرائط کئوپراتیوهای نمونه ذکرشده است. امروز خیلی از زنان به ریاست و یا معاونت کئوپراتیوها رسیده اند، ولی توصیه مذکور هنوز در همه کئوپراتیوها عملی نشد. مثلاً در ایالت گوانگ سی نزدیک کانتون مطابق آمار وسط سال ۱۹۵۶ در ۴۳ شهرستان ۵۶۶۸ کئوپراتیو تولیدی وجود دارد که رئیس یا معاون ۵۴۸۰ تای آنها زنانند. همچنین در میان زنانی که پیشه ور یا بازرگان و یا سرمایدار صنعتی هستند، عدۀ زیادی در جریان تحولات سوسیالستی شرکت مؤثر داشته اند. صنایع چین هنوز ضعیف است و از این جهت تعداد زنان کارگر و کارمند در آنها کم است. در ۱۹۴۹ در چین قریب ۵۰۰ هزار تن زن مزدور و کارگر و کارمند وجود داشت. این تعداد تا سپتمبر ۱۹۵۵ به دو میلیون رسید. در کارخانه زن کارگر کاملاً برابر با مرد است و برای نیازمندی های خاص زنان از قبیل بارداری و بچه داری ترتیبات لازم در حدود امکان داده شده است. اصل مزد مساوی برای کار مساوی در تمام کارخانه ها به کار می رود. در کارخانه های مختلف دولتی و شخصی نیز این اصل به طورکلی اجراء شد، ولی هنوز در بعضی از این گونه بنگاه ها اجراء نگردیده است.
طبق قواعد بیمه اجتماعی، زنان کارگر به مناسبت زایمان ۵۶ روز مرخصی با استفاده از حقوق دارند. به زن کارگر در موقع زایمان مبلغی مساوی با قیمت ۸۰ تخم مرغ یا بیش از سه متر پارچه پرداخت می شود. هر کارخانه بر حسب امکانات خود باید یک شیر خوارگاه برای نگهداری کودکان ترتیب بدهد. تعداد شیرخوارگاه با سرعت زیاد افزایش می یابد، ولی معذلک هنوزنمی تواند احتیاجات روز افزون را برآورده سازد. مثلا درشهر فوچن در سال ۱۹۵۰ فقط ۶ شیرخوارگاه وجود داشت و در ۱۹۵۵ این تعداد به ۱۱۳ رسید. معذلک حتی در بهترین نقاط فقط ۵۰ درصد از کودکانی را که پدر و مادر شان می خواهند به شیرخوارگاه بسپارند، می توان پذیرفت. هنوز کار زیادی در این زمینه لازم است. بیمه اجتماعی برای پیری هم درنظر گرفته شده است. زنانی که سن ۵۵ رسید و ۲۰ سال کار کرده اند، باید مبلغی معادل ۵۰ تا ۷۰ درصد آخرین حقوق خود را به عنوان حقوق بازنشستگی دریافت کنند. سن تقاعد برای زن کارگر در کارهای سخت ۵۰ سال است یعنی ۵ سال کمتر از مردان. در کئوپراتیو ها روز کار زنان ۲۰ الی ۳۰ درصد تمام روز را تشکیل می دهد و ۶۰ درصد از زنان در کار کئوپراتیو شرکت می کنند. در کئوپراتیو ها شیرخوارگاه های ادواری برای دوران بحبوهۀ فعالیت در مزرعه ها ترتیب داده می شود و این امر کمک مؤثر کرده است به این که زنان شرکت بیشتری در کارها داشته باشند. ولی معذلک در دهات نیز مانند شهر ها هنوز تعداد شیرخوارگاه ها خیلی کم است. در کئوپراتیوها به سرنوشت زنان پیر بدون خانواده و اطفال یتیم توجه شده، ولی این توجهات هنوز خیلی غیر کافی است و هنوز نمونه های تأثر انگیزی دیده می شود که اطفال بی سرنوشت غرق می شوند و یا زنان پیر به علت کار زیاد بیمار می گردند.
زنان در کشور چین آزادی زیادی به دست آورده اند، ولی هنوز کار زیادی لازم است تا آزادی کامل برای آنها تأمین شود. هنوز تعداد بی سوادان خیلی زیاد است. تخصص زنان در کار ها خیلی کم است. هنوز سنگینی کار منزل بر دوش زنان است و بقایای رجحان و برتری مرد بر زن در اجتماع ما دیده می شود. هنوز در کار ما سوبژکتیویسم و بوروکراتیسم وجود دارد و بهمین جهت کار های زیادی که انجام دادن آنها در شرائط کنونی امکان پذیر است، انجام نمی گیرد. ما مطمئنیم که با رهبری حزب در جریان تکامل ساختمان سوسیالیسم خواهیم توانست نقیصه های کارمان را هر روز کمتر کنیم.
در دهات در هر کئوپراتیو سازمان زنان دموکراتیک وجود دارد و این سازمان نسبت به سازمان کئوپراتیو تعداد بیشتری از زنان را در بر می گیرد.
در کشور ما هنوز ۳۰۰ میلیون نفر از کسانی که بیش از ۱۴ سال سن دارند، بی سواد اند. ۶۰ درصد آنها زن اند. در آخر سال ۱۹۵۵ بیش از ۵۰ میلیون بی سواد مشغول تعلیم بودند که چهل درصد آن را زنان تشکیل می دادند.
فحشاء– پس از تشکیل دولت جدید تصمیمات جدی برای از بین بردن فحشاء و تجدید تربیت فاحشه ها اتخاذ شد. مثلاً در پکن در سال ۱۹۵۰ کوشش زیادی برای بستن فاحشه خانه ها به عمل آمد و به زنان فاحشه کمک شد که خود را معالجه کنند و کاری یاد بگیرند و هشت کوچه که مرکز فاحشه خانه ها بود، خراب شد و جای آنها ساختمان های جدید برپا گردید. پدیده فحشاء یک موضوع مهم اجتماعی است و نمی توان به زودی آن را از بین برد. هنوز در بعضی از شهرها زنانی وجود دارند که مخفیانه به فاحشگی می پردازند.
۱۱– مسألۀ ملی:
پس از بررسی معلوم شد که در چین ۵۰ ملیت و اقلیت ملی وجود دارد. بعضی ها هم هنوز مشخص نشده اند. در چین هفت ملیت تکامل یافته دیده می شوند که از اقوام کهنه سرچشمه می گیرند. بقیه هنوز به صورت قوم باقی هستند.
اقلیت های ملی روی همرفته ۳۵ میلیون نفرند که ۶٪ جمعیت چین را تشکیل می دهند و مساحت محلی سکونت آنها ۶۰٪ مساحت تمام چین است.
در بین ملیت ها به علت محرومیت های ملی، چهار فرماسیون وجود دارد که عبارت است از:
۱. فرماسیون جامعۀ خان ها یعنی بقایای فئودالیسم و پدیده های سرمایداری در حال تکامل؛
۲. فرماسیون سرواژ؛
۳. فرماسیون بردگی؛
۴. فرماسیون کمون اولیه.
از این ۳۵ میلیون نفر ۳۰ میلیون دهقان هستند و بقیه صنعتگر، بازرگان، شکارچی و چادر نشین. در گذشته به علت محرومیت های ملی، اقلیت های ملی از لحاظ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ادبی در وضع بسیار عقب مانده ای به سر می بردند. پس از پیروزی انقلاب، برابری ملت های مختلف اعلام شد و برای هر ملیت اوتونومی ( خود مختاری ) ملی در نظر گرفته شد.
منتها صرف نظر از سطح تکامل و تعداد افراد شان با یکدیگر برابر اند. در چنین وضعی حزب کمونیست چین باید به ملیت های عقب افتاده در زمینه های سیاست و فرهنگ و اقتصاد کمک کند و آنها را در راه سوسیالیسم با یکدیگر متحد سازد.
سیاست ما در نواحی خود مختار:
تا کنون ۲۷ ملیت واحد های سیاسی خود را به وجود آورده اند. در چین دو ایالت خود مختار، ۲۹ ولایت خود مختار، ۴۴ بخش خود مختار و ۹۰۰۰ کمون خود مختار وجود دارد.
برای کمک به تکامل ملیت ها نواحی حاصلخیز و خوب در اختیار آنها گذاشته می شود و به آنها کمک می شود تا زندگی بهتر به دست آورند، زیرا که بسیاری از این ملیت ها در شرائط محرومیت گذشته در وضع بسیار دشوار و عقب مانده ای به سر می بردند و بعضی ها در غار ها زندگی می کردند.
۱. امروز حق تشکیل نواحی و بخش های خود مختار در قانون اساسی چین تډکید شده است. خود مختاری شامل خصوصیات ذیل است:
الف – اول این که اداره امور در دست کادر های ملی باشد.
ب – دیگر این که خط و زبان ملی مورد استفاده قرار گیرد. اگر خط نداشته باشند، باید به آنها کمک کرد تا به وجود بیاورند.
ج – تعیین شکل زندگی اجتماعی با خود ملیت است – ملیت ها در تعیین سرنوشت خود آزادند.
۲. در سیاست ملی موضوع کادر های ملی اهمیت بسیار دارد. در بعضی از نواحی خود مختار کادرهای لازم وجود نداشتند و به این علت نمایندگانی از مرکز فرستاده می شدند که در محل به تربیت کادر های محلی بپردازند. همچنین در پکن یک دانشکده برای تربیت کادر های ملی تأسیس شد. بهترین عناصر ملیت ها در حزب کمونیست چین پذیرفته شدند تا در آن جا تکامل یابند.
از انقلاب تا کنون ۲۱۰ هزار نفر کادر کمونیست و غیر کمونیست برای ملیت ها تربیت شده اند. از این ملیت ها بیش از ۳۰۰ هزار نفر عضو حزب می باشند. در زمینۀ فنی وعلمی هم فعالیت زیادی برای رشد این ملیت ها انجام می گیرد.
درمورد این که آیا افراد مذهبی را می توان در حزب کمونیست پذیرفت یا نه؛ سیاست حزب ما در این است که آنها را بپذیریم و با حوصله و شکیبائی در طی زمان تربیت کنیم، زیرا که آنها هم به کمونیسم باور دارند و هم به عقاید مذهبی خود پایبند اند و شرط پذیرش به حزب قبول برنامه و اساسنامۀ آنست و قبول ایدئولوژی حزب از روز اول ضرورت ندارد.
۳. اصلاحات ارضی در نواحی ملیت ها: قبل از هر چیز باید موافقت توده های وسیع رهبران ملیت ها را به اصلاحات ارضی به دست آورد و برای این کار باید راه قانع کردن مردم و رهبران مذهبی و قومی را پیدا کرد و در هر حال باید از اعمال زور و توسل به شیوه های فرماندهی جداً پرهیز نمود. برای تأمین این منظور کلیه اقدامات تربیتی انجام می گیرد: راه ساخته می شود: مکتب باز می شود و غیره. سیاست ما اتحاد با رهبران این اقوام و تربیت توده هاست. به نوبۀ خود تربیت توده ها به جلب موافقت رهبران برای اصلاحات کمک می کند. ما از میان افراد و رهبران این اقوام هیأت های نمایندگی ترتیب می دهیم و به نواحی جلو افتاده تر می فرستیم تا آنها با چشم خود قانع شوند و با ریفورم ارضی مخالفت ننمایند.
پرسیده می شود که ما چگونه عناصر حاکمۀ اقوام را به کنار می زنیم؟ - این عناصر احجافات زیادی بر مردم روا می دارند و فشار اقتصادی آنها کمتر از ملاکان نیست. از طرف دیگر آنها از نفوذ عمیق بین مردم برخوردار اند. آنها از اصلاحات ارضی ناراحت می شوند، زیرا که می ترسند موقعیت خود را از دست بدهند. برای جلوگیری از ناراحتی آنها اولاً در مقامات محلی و نمایندگی ها موقعیت های خوبی به آنها واگذار می شود.
ثانیاً برای آنها زندگانی مرفه تأمین می شود.
ثالثاً برای این که از انتقام مردم نهراسند، ما مردم را قانع می کنیم که از آنها انتقام نگیرند.
به طورکلی سیاست ما درنواحی ملیت ها غیر از سیاست ما در نواحی چینی است. اصل این است که شکل فئودالی از بین برود و ما در این کار راه مسالمت آمیز را دنبال می کنیم. تربیت اقوام مختلف مسلماً ضروری است و باید مبارزۀ جدی در این راه به عمل آید. در این راه جذب موافقت رهبران حائز اهمیت است و فشار توده ها که هر روز بیشتر تحت تأثیر تربیت قرار می گیرند، در این کار تأثیر بسیار دارد.
وقتی که توده ها آزادی پیدا می کنند، باید برای آنها مزایای محسوسی تأمین کرد تا سود آزادی را ببینند. مثلاً باید داکتر برای آنها فرستاد؛ اجناس لازم را حتی به قیمت خیلی ارزان در دسترس آنها گذاشت؛ برای آنها هدیه فرستاد؛ بذر داد؛ مکتب/مدرسه بنا کرد؛ راه و راه آهن ساخت؛ سطح زندگی مردم را بالا برد؛ و جوانان را در حزب تربیت کرد تا توده ها به صحت سیاست حزب کمونیست قانع شوند و آن را برد خود بدانند. هستۀ اصلی سیاست حزب ما اتحاد کارگر و دهقان است. ملت چین به توده های دهقان ملیت ها کمک می کند و این کمک شکلی از کمک طبقۀ کارگر به دهقان می باشد، زیرا که ملت چین نمایندۀ طبقه کارگر است که حکومت را در دست دارد و ملیت های عقب افتاده، نمایندۀ دهقانان هستند.
ما علاوه بر این اقدامات، می کوشیم که روابط و مناسبات ملیت های مختلف را با یکدیگر بهبود بخشیم و اختلافات آنها را با ملیت "هان" که سابقاً آنها را تحت فشار قرار می داد، رفع کنیم.
۴. مسئله مذهب – در بارۀ مذهب باید در نظر گرفت که ما مارکسیست و بی مذهب هستیم، ولی موقعیت ما نسبت به مذهب باید دیالکتیکی و مارکسیستی باشد. مذهب یک امر ایدئولوژیکی است و محصول یک سلسله عوامل تاریخی و اقتصادی. هرگز نباید در این کار با زور مداخله کنیم. باید آزادی مذهب را محترم شمرد و کوشید که عوامل عینی رشد و استحکام عقاید مذهبی به تدریج با تکامل فرهنگی و اقتصادی از بین برود. ما آزادی مذهب و آزادی لامذهبی را محترم می شماریم.در هر یک از مذاهب فرقه های (سکت های) گوناگون وجود دارد. ما علاقه و وابستگی به این سکت ها را هم محترم می شماریم و از مبارزه بین سکت ها جلوگیری می کنیم. به تبلیغات علنی علیه مذهب دست نمی زنیم، ولی از راه های زیر باعث نابودی مذهب می شویم:
۱. شرائط اقتصادی را تکامل می دهیم تا تأثیر طبیعت در زندگی مردم کاسته شود و مردم هر چه بیشتر بر طبیعت غالب آیند.
۲. طبقات را از بین می بریم تا فشار ها و محرومیت های طبقاتی از بین برود.
۳. سطح فرهنگ را بالا می آوریم تا مردم به قوانین طبیعت و تکامل اجتماعی پی ببرند و از دست خرافات رهائی یابند.
از این رو، مذهب نابود می شود، ولی این راه فوق العاده طولانی است و ممکن است صد ها سال طول بکشد. تنها در جامعۀ کمونیستی مذهب به کلی از بین خواهد رفت.
در چین ۱۰ ملیت مذهب اسلام دارند و جمعاً ۱۰ میلیون نفر هستند. پنج ملیت مذهب بودائی دارند و جمعا ۴ میلیون نفر اند. ۳ میلیون نفر کاتولیک اند و ۳۰۰ هزار نفر پروتستان.
در ناحیۀ محلی سکونت ۲۸ میلیون نفر از ۳۵ میلیون جمعیت ملیت های مختلف کالخوز برقرار شده و صنعت و تجارت به صورت سوسیالستی درآمده است و می توان گفت که این نواحی اکنون دارای خصوصیات جامعۀ سوسیالستی هستند. هنوز بعضی نواحی با جمعیت هفت الی هشت میلیون وجود دارند که باید در آنها چهار نوع ریفورم انجام بگیرد:
۱. در نزد آنهائی که چادرنشین اند، باید مالکیت فئودالی از بین برود. این مردم سه میلیون نفر اند.
۲. در نزد اقوامی که هنوز در سیستم کاست به سر می برند، به تدریج اختلافات طبقاتی حذف می شود تا کم کم جامعۀ سوسیالیستی...
۱۲ــ احزاب دموکراتیک موجود:
این بخش در چاپ گستتنری آن درج نشده است.
پایان