م. فـــــروغ
۱۹ اگست ۲۰۲۲
اهـــداء: بـــه مناسبت شانــــزدهمین سالــــگـــــرد افتتاح پــورتــال
روشنگـــر، آزادیخـواه و مترقـی "افغانستان آزاد ــ آزاد افغانستان"
ستیز روشنائی با تاریکی
در این شب های "دراز دیجور"
که با استیلای ظلمت ارتجاعی،
تاریکی بر سپیدی چیره گشته،
کلیت هستی آمیخته با تیرگی
در نهان آبستن تغییر است،
نیمۀ هستی انسانی
در تکاثف تیرگی ناپدید
و جمعی از پیامبران رزم
و مبشران تغییر بی هویت
و تهی از رسالت شده اند؛
سالیست که دیو و دد جهال طالبی
همسرشت با اهریمن استعماری
مست از تفویض قدرت
توسط اربابان بیرونی،
پیوسته به گذشته،
در حریم کشور
چهار نعل می تازند
و همه چیز را
زیر سم ستوران سرکش
له می کنند.
این دیو و دد ظلمت پسند و جاهل
بر وفق مصالح دیو و اهریمن
سبعانه روشنائی را می زدایند،
ظلمت را می ستایند،
با دانش و فرهنگ
و نیمۀ بشریت
سر ستیز دارند،
زندگی و سازندگی را تعطیل کرده،
شمع علم و معرفت را
کشته،
جهالت را پرورانده
و ترویج می کنند
و با ستم بارگی بی مانند،
کشور را به زندان
زنان و مردان گرسنه و بیکار
مبدل کرده اند؛
لقمۀ نان رنجبران را ربوده و
در پیامد آن،
در کشور گرسنگان لشکری از بینوایان
بیکار و بیمار صف بسته است.
***
باید به جنگ این دیو و
اهریمن همذات آن رفت
و برای زدودن تاریکی و
چیرگی نور بر ظلمت
از بهر رهنمائی خفتگان و ره گم کردگان
و بیداری آنان در راه آزادی
شمع های کم فروغ افروخته در این شب های تار
را
در اوج استیلای سکوت، سکون و رخوت،
از گزند
باد های تند ارتجاعی ــ استعماری
صیانت کرده و پرفروغ ساخت.
باید شمع های زیاد دیگری افروخت
تا در پرتو آن اهالی میلیونی
این ظلمتکده به سوی
"پایان شب سیه" و "صبح سپید"
ره برده و راه را از چاه تمیز دهند
و گمراهان و خطاکاران اصلاح پذیر
و نیازمند رهنمود نیز
صراط المستقیم را دریابند
و در جا زدگان و بلاتکلیفان به تحرک درآیند،
رسالتمند و مسؤول شده
و جبران مافات کنند.
باید فریاد های اعتراض موجود را
رساتر و پرطنین تر ساخت،
باید بانگی برآورد و صلائی زد تا
اهالی شهر خفتگان غرق در
تخدیر، توهم و تجمل
با پژواک آن از گران خوابی بیدار شده
و از خور و خواب و "بی خویشتنی" بدر آیند.
باید لشکر گرسنگان بسته به زنجیر را
در پی "آزادی، کار و نان"
برانگیخته و بسیج کرد.
***
فقط با بیداری و بسیج
به زنجیر بستگان و بینوایان
ـــ اعم از زنان و مردان ستمکش ـــ
و رسالت مندی مبشران تغییر، است
که پس از پاره شدن
ابر های تیره و تار ارتجاع طالبی،
خورشید تابان فردا
در افق نورانی خاور
از گریبان فـلـق
سر بر آورده و خواهد درخشید.
آری، "به حکم منطق سیر زمانه"،
در پیامد این شب قیرگون
فردا رسیدنی است،
فردائی که در آن، شهر آزادی
حال و هوای دیگری خواهد داشت و
اهالی آن
حین برخورداری از نعمت آزادی
هوای تازه را تنفس خواهند کرد.
***
پس بر ما و نسل پس از ماست
تا با سرود آزادی بر لب
شمع های افروخته را زنده نگه داشته
و بر فروزندگی آن و شمع های دیگر
بیفزائیم
تا فردا بینوایانِ رهیده از دام و رسیده به نوا
در شهر آزادی
با بهره مندی از "آزادی، کار و نان"،
سرود خوانان و پیروزمندانه
به زندگی و سازندگی بپردازند.
فقط با رهپوئی
در این مسیرت پر از رنج و افتخار است
که ما با کسب برائت تاریخی و وجدانی
در گور های بی نشان یا با نشان خواهیم آرمید؛
ورنه مواخذۀ تاریخی
و داوری داور سختگیر تاریخ
در انتظار ماست...
*****