زنده یاد عبدالحفیظ آهنگرپور ـ ارسالی : ارمان
۰۴ فبروری ۲۰۱۷
سمـبـول عـقـاب*
این ظلمت عمیق
این پردۀ سیاه
کابوس مرگ،
کابوس مرگ و بیم و سراپا هراسناک
در تیره های شب گسترده بال وحشی خفاش خویش را.
از کوی تا به کوه
آندم ندا کشید
نه گیرا و دل فریب
آهنگ جغد سان
جغد خرابه ها
آهنگ لرز لرز
که شیپور نیستیست
آن سان نوید داد
کز الم و غم سخن زدن
از سوگ آدمی
از مردمی تباه
یک دیو درکمین
دیوی که بس پلید
بدمنظر و کثیف
بدخو و بدسرشت
غرش کنان ز غار کثیفش بیرون جهید؛
مملو ز خشم و کین
آگنده از غضب
بر طرف خلق ها
این بال پهن کرگس گندیده خوار چیست؟
وین چنگال تیز آلوده از بهر چیست
چنگال پر ز خون
چنگی که بوی خون به دماغم رسد از آن.
هر لحظه نو به نو
خونی که صفا تر ز هر چیز
او خون خلق ماست
خلقی اسیر
زحمت کش و فقیر
دهقان بی نوا.
این هیچگاه نشان تمدن نبوده است
بل مظهر خشونت فاشیزم بدگهر
احیای بردگی در سرزمین ماست
روزی در آستانه او پر گشوده بود
بهر بخاک بردن آمال آدمی
محو نژاد ها
کشتار خلق ها.
ای خلق تیره روز
اردوی رنجور شور
آدم کشان پست و فرومایه و پلید
کردند زیر پا همه هر چه هست و بود
نام مقدس ناموس خلق شان خراسان نامدار
دیگر بس است این
برخیز و برگیر دست جلادان بی وقار
برگیر و برزمین بزن و نعره ها بکش
شوری بیافرین
عصیان نما
بجوش و بلرز از غضب چنان
که آید به لرزه کاخ جباران زور و زر
یک آتشی بزن سوزان و شعله ور
که زبانش ز هر طرف
از روستا تا به شهر
و آنگه بزی مصئون و کامگار
عاری ز کین و آز
خوشبخت
جاویدان
***
سنبلۀ 1352شمسی
* این شعر زنده یاد عـبدالحفیظ آهنگرپور حاصل تفکر وی قبل از قیام درواز در ماه سرطان سال 1354ش و زندانی شدن اوست. اما تکامل دیالکتیکی آهنگر پور و یاران همزنجیرش در زندان دهمزنگ رژیم جمهوری قلابی، به خط فکری ـ سیاسی انقلاب توده ئی طولانی و رفاقت با مجید در همان خط انجامید. حفیظ و یاران هم بندش در زندان دهمزنگ توسط مزدوران و جلادان "خلقی ـ پرچمی" سوسیال امپریالیسم متجاوز روس اعدام شدند، اما بر سر اندیشه و آرمان انقلابی شان استوار ماندند. همین اکنون لکه های خون سرخ آنان در دست و دامان جلاد خلقی «دستگیر پنجشیری» نمایان است و بر بی گناهی و ثابت قدمی آن اعدامیان استوار شهادت می دهد. یاد همه آن ارجمندان گرامی باد!