مولانا جلال الدین بلخی ـ ارسالی ـ عظیم مونجی
۰۵ فبروری ۲۰۱۷
مــولانــا و دیــن
از پـــــدر پرسید روزی یک پسر
بهترین دین ها کدام است، ای پـدر؟گفت من با دیــــن ندارم هیـچ کار
پیش من دیــــن ها ندارند اعتبـارچــــون که آوردیم هر دین جدیـد
اختلاف بیشتر آمد پــــدیـــــدکینه هــــــا و دشمنی بسیار شد
جنگ های مذهبی تکــــــرار شدخــــون مردم ریخت بر روی زمیـن
بــار ها و بــار ها با نــام دیــــننــه مسلمانم، نــه ترسا، نه جهـود
سر بــــه حکم عقل می آرم فـرودعقل می گوید کـــــه عیش بیکران
هست در همزیستی با دیگـــــراندین ولی گویـــد که خون کافــران
گــر بریزی اجــــر داری بیکــراندیگــــراندیشان هم آخر آدم انـد
دین چرا گویــد که مهدورالدم انـد؟من بدین علت ندارم دیــن و کیـش
تـا نریــزم خون همنوعـان خـویشتو هم ای فـرزند، تنها ز خِــــــرَد
پیروی کـــن تا به مینویت بــــردبـــا تمام مـردم روی زمــیــــن
دوستی کـن، بهترین دیـن است، این