ش. آزاد
۱۴ جــولای ۲۰۱۷
نـــور فـــراگـیـــر
نازنین
اینجا روزگار عجیبی است :
ظلمت شام تار
و
جغد های شب
در درازنای راه .
نازنین
مدتی است که
از طلوع خورشید
و چشمه ساران نور نیست خبری :
باغبانان کوچیدند
و باغ ها خشکید
درختان زرد و زار
و پرندگان
آواره به هر سو .
نازنین
این سرزمین باستانی
من
پیوسته به نسل
ریشۀ غم
ریشۀ شادابی دارد
٭٭٭
دشمن تاراج گر و دون
این خطه را
چون شمع چنان سوخت
و تاراج کرد
و مرا چون پروانۀ بال سوخته ئی
می خواست نابود کند
در ظلمت شب،
که یکبار دیگر
خورشید دمید
و چشمه های نور سرازیر شد
خورشید فردا درخشید
و فراگیر شد .
کابل ـ افغانستان نزدهم سرطان ۱۳۹۶ش