ســـروش
۲۲دسمبر ۲۰۱۷
اعتراف علنى تسلیم طلبان در ارتداد از اندیشۀ پیشرو عصر
(۱)
هیچ صیقل نکو نخــواهد کــرد
آهنـی را که بد گـوهـــــر باشد
سگ به دریای هفتگانه مشوی
چونکه تر شد پلید تـــــر باشد
در شرایطى كه خلق میهن ما به خون غرق است و در زیر آتش خمپاره هاى توپ، تفنگ و بمب افگن هاى اشغالگران و انفجار و انتحار عمال پلید طالبی و داعشی شان سوخته و له می شوند و از چهار سو مورد تهاجم فتنه انگیزان امپریالیستى و دول و محافل مرتجع مذهبی منطقه و یا هم آزمندان همسایه هاى شمالى قرار دارند، کشور ما توسط امپریالیسم جهانی به سرکردگی ایالات متحده، كاملاً اشغال و تحت سیطرهٔ حاكمیت مزدورانی كه زیر فرمان آن ها بر خلق ما تحمیل شده اند؛ با سخت ترین شرایط موجوده به سر مى برند.
سالیان سال است که زحمتكشان کشور اشغال شدۀ ما همه روزه معروض به انواع ستم اشغالگران، دولت مزدور کابل و مزدوران مرتجع طالب و داعش بوده اند. اوضاع نابسامان، وضعیت غمبار کشور در زنجیر و خلق در خون تپیدۀ آن از كلیه انقلابیون، مبارزان آگاه، اندیشوران مترقی و فرزندان متعهد به سازمان آزادیبخش مردم افغانستان "ساما" مى طلبد تا به صورت متشكل و همه جانبه و مؤثر براى رهائى از چنگال اشغالگران و عمال پلید شان به مبارزهٔ بى امان ادامه دهند و براى نجات خلق ستمدیدۀ افغانستان و براى آزادى ملتى از قید اسارت استعمار كه طى چهار دهه با متجاوزان و نظام هاى برده منش تحمیلی آنان دست و پنجه نرم كرده و مى كنند؛ سعی و مجاهدت ورزند.
رهروان راستین راه مجید ها، رهبر ها، سرمد ها، شریف ها، جرأت ها، میرویس ها، رستاخیز ها، بهمن ها و... همان گونه که در گذشته قربانى هاى فروانى از رهبران و آزادگان و فرزندان رنج و ایثار را در این راه به خاطر ایجاد یك افغانستان آزاد، مترقی و آباد نثار كرده اند؛ امروزه نیز در برابر غول استعمار و استبداد زمان به مانند صخره متین بوده و قسمی كه آرمان مجید و اوضاع خونبار كشور مى طلبد، عاشقانه در مقابل دشمن کشور و خلق مظلوم آن ایستاده اند؛ نه این كه راه آزادگان را رها، با نقاب و ماسک ریائی انقلابی نمائی، آرمان «جهانى شدن» را در سر بپرورانند!
شیفتگان جهانى شدن و دلدادگان دموكراسى قلابى وارداتی امپریالیسم در کشور اشغال شده، دیروز از "آبروی دموکراسی" حرف می زدند، رویۀریاکارانۀ خطرناكى را پیشه كرده و اندرز های فریبکارانه ارائه نموده اند؛ ولی در واقع امروز نقاب و ماسک را از رخ برداشته و چهرۀ کریه اصلى خویش را نمایان ساخته اند. این دغلبازان با توكل به امپریالیسم قاتل هموطنان شان و یا هم با تبعیت از جهانىی شدن، بخت شوم شان را تجربه و نمى توانند در فراسوى سرمایه، به هیچ چیز دیگری بیندیشند. هرچند تا هنوز این سفسطه گران بدآموزی شان را در بین صفوف رزمندگان و آزادگان آگاه نتوانسته اند راه دهند، چنان كه هرگز نخواهند توانست؛ بر ما است كه خاموش ننشسته، براى ساکت نمودن زبان این مرتدان كه از هیچ یک از خون آشامان و دشمنان قسى القلب خلق افغانستان كمى و كاستى ندارند و بد تر از آنان اند، هر هموطن آزاده و هر ادامه دهندهٔ پاك طینت و رهروان راه مجید ها، رهبرها، سرمد ها، میرویس ها (متعهدان به آرمان جان بازان سامائى و انقلابی کشور) را از نیت شوم شان آگاه ساخته و وظیفۀ خود می دانیم تا به نقد نظریات پلیدی كه سال ها با فریب و نیرنگ های اغواگرانه به خورد ناآگاهان می دادند، ماهیت پلید آنان را افشاء سازیم.
این راست های تسلیم شده به درگاه امپریالیسم متجاوز در عین خدمت به اشغالگران و سر دادن شعار های آنان؛ با خود فروختگانی كه وطن ومردم ما را فروختند، كُشتند و بستند و براى خلق هاى زیر ستم جنگ و ویرانى و ستم آفریدند و براى طبقات محروم، كارگران و دهقانان مصیبت خلق كردند، امروز در همسوئی کامل به ته سفره خواری نشسته و راه نجات خلق ما را در زیر ساطور قصابى امپریالیست هاى جهانخوار و حكومت دست نشاندهٔ اشغالگران جست و جو مى كنند . ننگ به این وجدان فروختگان و رسوایان سفسطه گوى جهانی شدن! این ها كه خود گور خود را كندند، اینک به مثابهٔ پاسخ و سیلی محکمی به نقد و بررسى چرندیات شان پرداخته و نشان خواهیم داد که این عده تسلیم طلب مطرود و منفور خلق، جائی در صفوف "ساما" و دنیای انقلاب و مبارزۀ فرزندان آگاه خلق سلحشور افغانستان ندارند. این قماش خودفروختگان رسوای چپ دیروزی تسلیم شده به استعمار، خس و خاشاکی اند که سیل خروشندۀ انقلاب آنان را به چاه و چالۀ مذلت روفت و روب خواهد داد.
این تسلیم طلبان مرتد و تجدیدنظر طلبان بی حیا با آن كه در زیر پای امپریالیسم له شده و با ارتجاع بومی هم آواز و همدست گردیده اند، از سرى كه به پاى خوكان، ستمگران اشغالگر و دولت پوشالی، جلادان و وطن فروشان جهادى و "خلقى و پرچمى" خم نموده اند، گویا الترناتیف جدید و كاغذ پیچى را در راه نجات خلق افغانستان از زرادخانۀ امپریالیسم دریافته و آن را مى خواهند نهادینه و پیش شرط نخست بقاء و پیشرفت کشور دانسته و به مردم اسیر افغانستان توصیه مى كنند؟! ننگ و نفرین تاریخ بر این بردگان بى اراده كه در زیر چتر لیبرالیسم نو و با شعار جهانى شدن به چرندیات و سفسطه گوئى پرداخته و در عین حال، از هجدهم جوزا روز جاودانگى زنده یاد مجید و همۀ جانبازان سامائى نیز حرف و سخن دارند. بار بار مرگ و نفرین ابدی نثار شان باد!
بیائید به اعلامیهٔ این انقیاد طلبان بى بدیل كه در قرن بیست و یكم نجات بشریت مترقی، معذب و حرمان کشیده را نه در مبارزه با امپریالیسم و ارتجاع همسرشت آن، بلکه از طریق همکاری و همآهنگی با آن می جویند، نظری بیفکنیم. هر چند به قول "مائوتسه دون" نظریات انحرافی و تسلیم طلبانۀ این مرتدان درگاه استعمار از تپاله هاى گاو هم بى ارزش تر است؛ باز بنابر تأثیر سوئی که سموم فکری این عناصر خیانت پیشه و گمراه بر یک عده از دنیا بی خبر و متوهم داشته است، لازم دیده شد تا در مقابل آن پادزهری ارائه شود.
حال مى پردازیم به متن گفتار این مرتدان كه خود را پرچمدار و میراث دار بلاقید و شرط سازمان پر افتخار "ساما" مى دانند، ولی در نقش مداحان استعمار از آبشخور امپریالیسم اشغالگر تغذیه می شوند. ما توجه خوانندهٔ ارجمند را به صفحهٔ بیستم «اعلامیۀ» باند فتنه گر تسلیم شده به دشمنان سوگند خوردۀ خلق ستمکش افغانستان، معطوف می داریم و می بینیم که چنین یاوه گوئى مى كنند:
« جهان از مدتى به این طرف به ویژه با ورود به قرن جدید تحولات خیره كننده را شاهد مى باشد. چشم بستن بر روى این همه دگرگونی ها و تحولات به معنى دور ماندن از واقعیات و ساده انگارى در قبال دنیاى بیرون است. او ضاع جهانى نیاز به كاوش و بازنگرى در تمامى حوزه ها و لایه هاى گوناگون فكرى، سیاسى، اقتصادی، ساختارى و عملى دارد، كه بر اساس واقعیت هاى جارى استوار است.
این باز بینى ها نه تنها گسترهٔ اوضاع عمومى مناسبات بین الملى، قوت ها و نیرو هاى موثر در مركز و پیرامون، اتحاد هاى جدید و قطب بندى ها، بل بسیارى از مقولات و تعاریف كلاسیك و قرن بیست را نیز در بر مى گیرد.
اگر تا دیروز قضیه ( دولت ــ ملت ها) مدرنیسم و مدرنیته نماد دنیاى روشنگرى و تجدد بود، امروز پست مدرنیسم و پست (دولت و ملت) ها مطرح مى باشد. كه تمامى این مجموعه از جغرافیاى سیاسى و اقتصادى مساله " جهانى شدن " و " جهانى سازى " تاثیر بر میدارند.
نگاه گذرا به سیماى جهانى نشان مى دهد كه اكر در گذشته و براى مدتى روابط و مناسبات بین الملى بیشتر بر پایه ایدئولوژیك و نزدیكى هاى خطی استوار بود، حال جاى آن را " منافع مشترك " گرفته و بسیاری از " تقابلات " به تعاملات جا عوض نموده اند .
چین تحت حاكمیت حزب كمونیست و همه تقابلات بیشترین معاملات و تبادلات اقتصادى را با جهان غرب و امریكا دارد. و بنابر تئورى سه جهان روسیه خطر جدى بود، ولى حا ل یكی از نزدیك ترین متحدین منطقه اى برایش مى باشد، ویتنام قهرمان بهترین میزبان براى نمایند گان دیپلوماتیك امریكا اند، و یخ هاى روابط میان جمهورى اسلامى ایران و ایالات متحده امریكا در حال أب شدن ا ست. تركیه به آن كه همواره در چنمبره سیاست هاى غرب زندگى نموده، یك شبه به طرف روسیه میلان مى یابد و ده ها مثال دیگر اصول وستفالیایى و امثال آن كهنه به نظر رسیده و باید از نو تعریف شوند.
در چنین دنیائى هیچ كشورى نمى تواند اطرافش دیوار بكشد و یا در انزوا دوام آورد. وابستگى ها دیگر وابستگى هاى یكطرفه نبوده بل بدرجاتى متفاوت وابستگى جهانى نیز مطرح مى باشد. در این دنیا قطع وابستگى و مناسبات بین المللى بزرگترین قدرت هاى سرمایه دارى را نیز به زانو درمى آورد.
"جهانى شدن" یک واقعیت انكار ناپذیر بوده و عاقلانه است كه ما هم به عنوان یك كشورى كه در سطح منطقه توجه مسائل جهانى روى آن متمركز بوده و یكى از محراق هاى معضلات بین المللى از این منظر مى باشد، مطابق این واقعیت، جایگاه سیاست و مواضع خود را تعیین و قابل عمل گردانیم.
در غیاب و انكار چنین واقعیات و بیرون نیامدن از چوكات و فورم هاى گذشته و لجاجت روى آن به ویژه اصرار بر تداوم شعار ها، شمایل، ابزار و لباس رزم قرن بیستمى و نه پذیرفتن لزوم تغییرات و تحولات، باید بر طرز نگرش و بنیاد پویائى فكرى و سیاسی خود خط بطلان كشیده و بر انجماد و تحجر تمكین كرد!
در همه حال جهان با وجود همه تلاطمات و دگرگونى ها از شكفتى هاى پیشرفت تكنولوژى گرفته تا جهانى شدن، از نقد ایدئولوژى ها گرفته تا نو پردازی هاى سیاسى و ساختارى در مضمون اصلى و حركت پیشرونده تاریخى خود همچنان نمى تواند گرایش اصلى و اساسى عدالت و آزادى موجود در شاهرگ هایش را نفى و انكار نماید». [- نقل قول ویراستاری نشده است-خروش رعد]
براى افشای شیطنت این كوراندیشان و آزادیخواهان کذاب كه مصروف حمد و ثنا و خوشخدمتى اشغالگران و حاكمان ارگ غلام شاهى اند، ولی در همان حال از آدرس رهبران نامور و پرافتخار ساز مان آزادبیبخش مردم افغاستان "ساما" به نشر و پخش اعلامیه ای كه شیفتگى و دلبستگى شان را به جهانى شدن و به نئولیبرالیسم امریكائى متجلى نموده است، پاسخى را غرض رد چرندیات شان ذیلاً ارائه می دارم:
در قرن جدید ترقى روزافزون صنایع و اختراعات اخیر چنان كارگران و زحمتكشان را اسیر پنجهٔ آهنین جهان سرمایه نموده است، كه به قول ماركس تمامى هستى شان را ساقط و چیزى براى حیات شان به غیر دو دست كاركُن باقى نگذاشته است. تمام خلق هاى رنج كشیده تهى دست و زحمتكشان اعم از دهقانان و كارگران و كسبه كاران روزمزد از نتیجهٔ فشار هاى اقتصادى سرمایه داران و دلالان جهان سرمایه مبدل به بردگان و مزودران كشور هاى امپریالیستى شده اند. اثبات این مطلب را در گسترش جنگ هاى تحمیلى و نیابتى امپریالیست ها در افغانستان، عراق، سوریه، یمن، لیبیا، پاكستان و... چشمان تاریك بین این كوراندیشان نمی بیند، كه به خاطر غارت ثروت هاى ملل و انباشت سرمایه به راه انداخته شده است، علاوه از فشار ها و محاصره هاى اقتصادى به نام تحریم های روزافزون بر خلق هاى جهان، هر روز در گوشه ای از جهان و همین دیروز در مورد ایران و بسا كشور هاى پیرامونى كه منجر به فقر و تنگدستى وسیعى از خلق هاى بی دفاع با ویرانى و فروریختن بنیاد هاى اقتصادى و زیربنا هاى كشور هاى زیر ستم شده است، همراه با لشكر كشى، قتل و غارت كه منجربه ترك اجبارى میلیون ها مهاجر از خلق هاى زحمتكش و كارگران و دهقانان سرزمین هاى اشغالى و تحت نفوذ بالفعل امپریالیست ها از سرزمین شان شده و در كشور هاى اروپا و یا هم امریكا و سائر كشور ها من حیث بردۀ سرمایه به كار هاى شاقه استخدام مى شوند و محصول دستمزد شان هم غارت مى شود. ما شاهدیم كه این ها همه از منطق جهانى شدن و جهان سازى از آدرس امپریالیسم بر خلق هاى زیر سیطرۀ شان نشأت كرده است. آن چنان كه بر هیچ كس پوشیده نیست، سود هاى فوق العادۀ حاصله، پیوسته رو به تزاید است و سرمایه داران پیوسته كلانتر و كلانتر مى شوند، در حالی كه مزد كار و یا روزمزد كوچك تر و تودهٔ زحمتكشان كه تنها از دستمزد روزمرۀ خود زندگى مى كنند، هر روزعدهٔ بیشتر آن ها فقیر و فقیر تر مى شوند، چگونه مى توان این تضاد فقر و غنا را حل كرد. آیا با جهانى شدن؟!
جهانى كه ما امروز در آن به سر مى بریم، سراپا انباشته از نابرابرى ها، تبعیضات، ستم طبقاتى، ستم امپریالیستی و... است كه با توجه به آیندهٔ بشر موجب نگرانى هاى بیشتری است. تشدید اختلافات طبقاتى میان فقیر و غنى، میان تاراجگران و تاراج شدگان، تشدید بحران ها و آتش افروزى امپریالیسم جهانى در سطح جهان، واقعیت های زندۀ جهان کنونی در تحت سیادت امپریالیسم اند. هر جا كه پاى جهانخواران نئولیبرال گذاشت شده، آن را طعمه قرار داده اند و مردمان و سرزمین هاى شان را به خاك و خون کشیده و ثروت هاى شان را به غارت برده اند.
آیا این همه تحولات و تغییرات و "شكفتى هاى پیشرفت تكنولوژى" در قرن جدید؛ رفاه و آسایش را همگانى ساخته و ثروت و سهولت را در اختیار انسان های معذب و فقرای جهانی قرار داده است؟ پاسخ منفی است!
اقتصادى كه بر مبناى اصول و اندیشۀ جهانخوران سرمایه و نئولیبرالیسم امریكا پایه گذارى شده، بیش از پیش ابزارى براى باجخواهى از خلق هاى زحمتكش و تهیدست سراسر جهان است و بس . البته به هیچ وجه نمى تواند براى ساماندهى به زندگى آیندهٔ بشریت در كلیت چاره اندیشى و برنامه ریزى داشته باشد. برنامه ریزی های آن ها به هیچ وجه نه براى آسایش و رفاه همگانى، بل خود وسیله ای و آهنگى براى تصاحب بخش هاى هر چه بزرگتر از حاصل كار دست پرآبلۀ كارگران و زحمتكشان بوده كه چاق و چله و ستمگستر مى شوند.
دامه دارد