جـعـفـر
۲۰ فـبـروری ٢٠٢۴



«چپ مدرن»، رفورم یا رفورمیسم؟

نقدی بر بخشی از نقد فهیم آزاد، یکی از منسوبان سازمان سوسیالیست های کارگری افغانستان

فهیم آزاد یکی از منسوبین «سازمان سوسیالیست های کارگری افغانستان» درین اواخر مصاحبه اش را که با «سوسیالیسم کارگری» صورت گرفته، در حساب فیس بوک اش به نشر رسانده است. این مصاحبه ظاهراً نقد بخش هائی از یک سند«سازمان انقلابی افغانستان» است. تلاش می کنم تا اینجا به گونۀ مختصر بخشی از نقد فهیم آزاد را که عمدتاً حول کار دموکراتیک می چرخد، نقد کنم.
آزاد می نویسد که «سوسیالیسم کارگری اما در غیاب شرایط انقلابی از مطالباتی که در بهبود شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کارگران و سایر اقشار پائین جامعه مفید باشد، دفاع نموده و در جهت تأمین آن مبارزه می ‌کند. تحميل هر چه بيشتر رفرم به نفع بهبود وضعیت طبقۀ کارگر بر دولت و سرمایه ‌داران نه فقط مانع اعتلای شرایط انقلابی نبوده، بلکه درست در خدمت آنست . » اینجا سه عبارت مهم توجه خواننده را جلب می کند: ۱.«دفاع نموده»، ۲.«در جهت تامین آن مبارزه می کند» و ۳. «تحمیل هر چه بیشتر رفورم به...»
این سه عبارت را با چند مورد از مطالبات دموکراتیک ایشان در  برنامۀ سازمانی در نظر می گیریم. امیدوارم لطف نموده بگوید که  در کجای این مطالبات دموکراتیک سازمانی شان «دفاع»،  در کجای آن «مبارزه» و در کجایش از «تحمیل بیشتر» کار می گیرند.
با هم می خوانیم:
١. «سازمان سوسياليست ھای کارگری خواستار ايجاد يک سيستم رفاھی است که ھمۀ افراد جامعه از حداقل درآمد برای تأمين زندگی آبرومندانه مستفيد گردند. دولت با وضع ماليات بر درآمد و دارائی بسادگی قادر است بودجۀ کافی برای به اجراء گذاشته شدن چنين سيستمی را فراھم گرداند». (ھمۀ تأکيدات از من است)
در متن فوق که يکی از مطالبات «سوساليست ھای کارگری» است، نه «مبارزه» داريم، نه «دفاع» و نه ھم «تحميل». سفارش به دولت خون و جنايت، دولت چور و چپاول، دولت غارتگران، آنھم از آدرس يک سازمان سوسياليستی، از آدرس چپ کجايش «مبارزه» شده می تواند؟ کجايش «دفاع» و کجايش «تحميل بيشتر»؟ آقای فھيم می تواند از ساير دوستانش که در افغانستان حضور داشتند، بپرسد که جامعۀ مدنی که در بيست سال گذشته با پول اشغالگران کار می کرد، عين سفارشات را به دولت ارائه نمی کرد؟ پس چه تفاوتی ميان اين سوسياليست و آن فعال جامعۀ مدنی است که ھر دو به دولت پوشالی سفارش «تأمين زندگی آبرومندانه» ارائه می کنند؟
٢. «فراھم نمودن تسھيلات و بيمۀ صحی و درمانی رايگان وظيفۀ يک دولت و حق ھر شھروند يک کشور است. دولت افغانستان موظف است که در سراسر کشور اين تسھيلات را فراھم سازد.»
«سوسياليست ھای کارگری» اين سفارش را به دولتی می دھد که در بيست سال گذشته دار و ندار مردم را به يغما برد و نامش را با کشتار، چپاول و غارت ثبت تاريخ کرد، دولتی که حتی از پشقل گوسفند و ادويۀ کرونا ھم می زد.
اما بحث من اين جا بر مبارزه و سفارش در کار دموکراتيک است، که يکی رفورم و ديگری رفورميسم است. در جملات فوق الذکر جز اين که رفورميسم را پيدا کنيم، حتی ھمان رفورم انقلابی ھم به چشم نمی خورد. در اين سفارش به جای «مبارزه» و «دفاع» و «تحميل بيشتر» به دولتی که وظيفه اش به يغما بردن رفاه و آسايش مردم است، سفارش ھای «تسھيلاتی» داده می شود. سؤال اينست که آيا می توان سفارش ھای آقای "فھيم"را مبارزه برای رفورم خواند؟
فھيم آزاد ادامه می دھد: «از نظر ما سوسياليست ھا ھيچ تناقضی بين مبارزه برای رفاه و اصلاحات از يک جانب و انقلاب و تغييرات بنيادين اجتماعی از جانب ديگر وجود ندارد. از منظر سوسياليسم کارگری و مبانی نظری مارکسيستی مبارزه برای اصلاحات و بھبود زندگی مردم بخش جدائی ناپذيری از يک ستراتيژی سوسياليستی و انقلابی است.»
طبعاً ھيچ مارکسيستی نمی تواند مبارزه برای رفورم را رد کند، وظيفۀ ھر مارکسيست است که مبارزه برای رفورم را به حيث يکی از وظايفش درنظر بگيرد. ولی رفورميسم خدمت به بورژوازی است، خدمت به چپاولگران و ستمگران است، چيزی که در مواردی از برنامۀ دموکراتيک «سازمان سوسياليست ھای کارگری» ديده می شود. «سوسياليست ھای کارگری» بخواھند نخواھند مواردی را که در برنامۀ دموکراتيک شان طرح کرده اند، رفورم نه، بلکه رفورميسم است. مبارزه برای رفورم به تقويت مبارزۀ طبقاتی می انجامد و مبارزۀ توده ھا را بيشر ھماھنگ و فشرده می سازد، زيرا در مبارزه برای رفوم اين توده ھا ھستند که بر جاده ھا می آيند، در اعتراض ھا به ھم می رسند، در تظاھرات شلاق دولت حاکم را می خورند و بيش از پيش به ماھيت ستمگرانۀ دولت پی می برند و به فکر راه ھای جديد می افتند و در عرصۀ فعاليت انقلابی عملاً آموزش می بينند. در مبارزه برای رفورم، توده ھا برای حقی مبارزه می کنند که آن را از خود می دانند و خود را مالک آن فکر می کنند، حتی که اگر اين مبارزه حالت جنينی داشته باشد. ولی رفورميسم سازش طبقاتی است، طبقات حاکم را از خود دانستن و توجه آنھا را به اصلاحات جلب کردن است تا حاکميت طبقاتی شان بيش از پيش ادامه پيدا کند؛ چيزی که در بخشی از مواردی مطالبات دموکراتيک «سوسياليست ھای کارگری» خود را نشان می دھد.
٣. «دولت موظف به تأمين زندگی و تسھيلات مناسب برای سالمندان، معلولان و کودکان بی سرپرست است و ھمچنان مکلف است تا حقوق بازنشستگی و مراکز نگھداری مناسب برای سالمندان و معلولان را در سراسر کشور و برای ھمۀ شھروندان فراھم سازد.»
باور می کنيد يا نه، ولی برنامۀ احزاب سرکاری و راجستر شده در دولت پوشالی بھتر از «سازمان سوسياليست ھای کارگری» اين خواست ھا را مطرح می کردند، فرق سفارش و خواست شما با سفارش و خواست احزاب سرکاری پوشالی در چه است؟ شما که ھر از گاه ديگران را «عقب مانده» و «سنتی» می خوانيد، فکر نمی کنيد در مواردی از مطالبات دموکراتيک عقب مانده تر و سنتی تر از احزاب سرکاری و جامعۀ مدنی ھستيد؟
به ھر صورت، ھر چه جست و جو می کنيم تا در موارد فوق الذکر برنامۀ «سوسياليسم کارگری» «مبارزه برای رفاه و اصلاحات» را پيدا کنيم، چيزی نمی يابيم؛ عکس آن با سفارش ھائی رو به رو می شويم که به نحوی نشاندھندۀ آشتی با دولت پوشالی است. اين سفارش ھا دولت پوشالی را که جز فرمان بردن از مالکان اشغالگرش ھيچ صلاحيتی برای ھيچ اقدام نداشت، دولت غمخوری معرفی می کند که می تواند کار ھائی را برای «تأمين زندگی آبرومندانۀ مردم» روی دست گيرد. سازمان فھيم اين سفارش ھای «زندگی آبرومندانه» را در حالی مطرح می کند که مردم جنوب، جنوبشرق، شرق، شمالشرق، غرب و جنوبغرب و شمال بار ھا بر دولت پوشالی و اربابان خارجی شان اعتراض کردند که دست از کشتار آنھا، از چاپه زدن ھای شبانه، از چپاول، از تجاوز بر زنان شان بردارند، سازمان فھيم اين سفارش ھای «تأمين زندگی آبرومندانه» به وسيلۀ دولت پوشالی را در حالی مطرح می کند که توده ھای مردم در قدم اول نجات از جنايت ھای دولت پوشالی و کشتار به وسيلۀ اشغالگران را اولين ھدف زندگی آبرومندانۀ خود قرار داده اند تا «بيمه صحی رايگان» به وسيلۀ قاتلان خود.
جناب فھيم می گويد که «مردمی که در زندگی واقعی در چنگال ستم، فقر، نداری، گرسنگی، بيکاری و ارتجاع و جنگ گرفتار ھستند نمی توانند منتظر «سفارشات» اين چپ پا در ھوا بمانند و ناگزيرند که ھمين امروز برای زنده ماندن شان تلاش و مبارزه نمايند و گامی در راه بھبود فوری زندگی و معيشت خود بردارند.»
در اين قسمت به دو مورد به طور کوتاه اشاره می کنم. اولاً، فکر نمی کنم که ھيچ بخشی از چپ انقلابی افغانستان به مردم پيام داده باشد که منتظر «سفارشات» شان باقی بمانند. ثانياً، ھيچ کس رد نمی کند که مردم بايد برای زنده ماندن شان تلاش و مبارزه کنند، ولی «چپ مدرن» ما به آنھا چه می گويد؟ اين چپ غير مستقيم به آنھا می گويد که ما نمايندگان واقعی طبقاتی شما - زيرا چپ «سنتی»، «خرده بورژوا» و «خلقی» است - به نمايندگی از شما به دولت جنايت و کشتار که ھر روز شما را می کشد، بمبارد می کند، شکنجه می کند و دار و ندار تان را به يغما می برد، سفارش کرده ايم که برای تان «زندگی آبرومندانه» و «تسھيلات و بيمۀ صحی رايگان» فراھم کند. اما دردناکی قضيه در چيست؟ وقتی به ھسکه مينه می رويم و به زبان پشتو به توده ھای ستمديده که ھر دقيقه و ھر لحظه زير ساتور اشغالگران جان می کنند، می گوئيم که «سوسياليسم کارگری» جناب آزاد به دولت پوشالی سفارش کرده اند که برای شما «بيمه صحی رايگان» تھيه کند، از فرط خشم بر زمين تف می کنند و با عصبانيت می گويند ما داريم ھر شب و ھر روز به وسيلۀ دولت پوشالی و اربابان شان کشته می شويم، آنگاه آقای فھيم برای ما «بيمۀ صحی رايگان» سفارش کرده اند؟ مات و مبھوت می مانيم، نمی مانيم؟؟
اين قضيه وقتی دردناک می شود که آن مرد روستائی ھسکه مينه بفھمد که چپ «مدرن» ما در بيست سال اشغال کشور ھيچ گاھی نگفته است که ھای مردم برخيزيد و از طريق مبارزه، اعتراض، اعتصاب، تظاھرات و شورش و قيام به ضد دولت پوشالی و استعمارگران بشوريد، ارباب و آقای خانه ھای تان شويد، به استقلال و جامعۀ دموکراتيک برسيد، ولی خوش دارد که از «بيمۀ رايگان صحی» و «تداوی معتادان» به وسيلۀ دولت قاتل صحبت کند و باز قضيه وقتی دردناک تر می شود که پدری در ھلمند و يا مادری در کندھار و جلال آباد و کنر بفھمد که «سوسياليسم کارگری» ما به
جای نشان دادن راه برای نجات از کشتار اشغالگران، برای رھائی از گيوتين خونين امپرياليست ھا و دولت دست نشاندۀ آن برای خانواده اش در حالی «بيمۀ صحی رايگان» سفارش داده که فرزندانش زير گيوتين خونين دولت پوشالی و اشغالگران قربانی می شود.
۴.«سازمان سوسياليست ھای کارگری خواھان محو توليد و قاچاق مواد مخدر است. دولت موظف است در ضمن مبارزه با علل مادی و اجتماعی اعتياد، به تداوی معتادان به ھزينۀ دولتی اقدام نمايد.»
اميدوارم منسوبين «سوسياليسم کارگری» آزرده نشوند که مکررا بايد پرسيد در کجای متن فوق شان مبارزه وجود دارد؟ در اين موارد از مطالبات دموکراتيک رفقای «مدرن» ما نه تنھا مبارزه دَرَک ندارد، که اغوای آشکار توده ھا به چشم می خورد. آنھا با اين بند عملاً به توده ھا پيام می دھند که دولت پوشالی نام خدا ضد قاچاق و مواد مخدر است، فقط بايد به اطلاعش برسانيم که متوجه بيش از دو ميليون معتاد در کشور باشد و با علل مادی و اجتماعی (متوجه ھستيد علل مادی و اجتماعی) آن مبارزه کند.
غلط آدرس دادن و دشمن را ناجی معرفی کردن، خالف روحيۀ مارکسيسم است. وظيفۀ حداقل يک مارکسيست اين است که به توده ھا بگويد که علل مادی و اجتماعی اين بلا، ھمين دولت جنايتکار، چپاولگر و طبقاتی است که از توليد، قاچاق و اعتياد مردم به مواد مخدر سود ھای ھنگفتی به کيسه می زند. دولتی که خود بيش از دو ميليون انسان را معتاد ساخته يا عامل اعتياد مردم بوده، قطعاً نه می خواھد و نه می تواند عليه علل مادی و اجتماعی آن مبارزه کند. اما منسوبين «مدرن» ما از اين مادر بلا ھا می خواھد ضمن اين که بايد عليه علل مادی و اجتماعی اعتياد مبارزه کند، در کنار آن «به تداوی معتادان به ھزينۀ دولتی اقدام نمايد.»
و آزاد بالاخره می نويسد:«مادامی که نظام سرمايه داری و بربريت و مصائب آن، جنگ، فقر، ستم و استثمار، ارتجاع و اپارتايد جنسی ھمچنان پا برجاست، سازمان سوسياليست ھای کارگری برای گسترده ترين و عميق ترين اصلاحات سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرھنگی مبارزه می کند و مردم زحمتکش و آزاديخواه از زن و مرد در پيشاپيش آن طبقۀ کارگر را برای تحقق خواست ھا و مطالبات شان به ميدان می آورد تا در نھايت بساط استثمار و نابرابری نظام و مناسبات طبقاتی حاکم را براندازند.» و ادامه داده ايد که «بدين لحاظ چپ پوپوليست مبارزه برای تحقق مطالبات دموکراتيک طرح شده در برنامۀ سازمان ما را تخطئه می کند تا خودش را سوپر انقلابی جا بزند.»
در اين متن می خوانيم که سازمان سوسياليست ھای کارگری «مردم زحمتکش و آزاديخواه از زن و مرد در پيشاپيش آن طبقۀ کارگر را برای تحقق خواست ھا و مطالبات شان به ميدان می آورد»، ولی در مواردی که تذکر داديم، به خوبی ديده می شود که سفارش ھای اين سازمان چنين محتوائی ندارد، در آن نه تنھا که «به ميدان آوردن» توده ھا ديده نمی شود، بلکه با خواست از جناب دولت و محول کردن وظايف خاص به اين نھاد قتل و کشتار، در تلاش تخدير سياسی توده ھاست.
اين که کجای اين موارد را چپ «پوپوليست» تخطئه کرده، يا به دروغ به شما نسبت داده، «امانتداری سياسی» انجام نداده، «ھذيان» گفته و «روايت نادرست و ميان تھی» انجام داده، فکر نمی کنيد که درست نمی گوئيد، چون ھمۀ اين موارد را در برنامۀ سياسی تان می توان خواند.
يک سازمان چپ «پوپوليست» به يک سازمان چپ «مدرن» گفته است که اگر کار دموکراتيک با روشنگری و افشاگری سياسی ھمراه نباشد، به سفارش ھای جامعۀ مدنی تنزل می کند، کجايش غلط و اتھام و ھذيان است؟ در شرايطی که دولت و اشغالگران خارجی مردم، زن و کودک و مرد و جوان را در کندھار، ھلمند، زابل، ارزگان، پکتيا، کنر، جلال آباد، کندز، شيندند، بالابلوک، پکتيکا، لوگر، لغمان و... بمبارد می کردند و دار و ندار شان را با خاک يکی می کردند، می کشتند و می دريدند؛ چرا بايد چپ عوض افشاگری سياسی و روشنگری در اين بخش و سمت دادن مبارزۀ توده ھا، از دولت پوشالی برای کسانی که به وسيلۀ ھمين کفتار ھای پوشالی دريده می شدند، «بيمۀ رايگان صحی» سفارش کند؟ جامعۀ مدنی امپرياليست ھا حق داشت که با ليسيدن شمشير خونچکان دولت پوشالی و امپرياليست ھا، از اين نوع سفارش ھا بدھد، اما چرا «سوسياليسم کارگری»؟
اين که يک سازمان چپ «پوپوليست» به يک سازمان چپ «مدرن» گفته که توده ھا تا رسيدن به انقلاب، نه از طريق سفارش ھای جامعۀ مدنی وارو، بلکه بايد از طريق مبارزه، اعتراض، خيزش، خشم و... دولت را وادار کنند که به اصلاحات تن بدھد، نشان دهندۀ شناخت درست از ماھيت واقعی دولت به وسيلۀ چپ «پوپوليست» و «خلقی» است. چپ «پوپوليست» خلاف آن چه که فھيم ادعا می کند، علاقه مند فقر توده ھا نيست. اين چپ ضمن رد اکونوميسم، رفاه توده ھا را در سفارش ھا و تکدی ھا نمی بيند، بلکه در مبارزۀ توده ھا می بيند. توده ھا اگر با مبارزۀ شان بتوانند کوچک ترين اصلاحاتی را به سود خود رقم بزنند، بدون شک می توانند روزی انقلاب برپا کنند، ولی واضح است که با سفارش ھای «چپ مدرن» به جای اعتراض، به خواب عميق فرو می روند.
چھار سفارش فوق الذکر «سوسياليست ھای کارگری» نه تنھا که سبب «ارتقای طبقۀ کارگر از طبقه ای در خود به طبقه ای برای خود» نمی شود، بلکه اين طبقه را از آموزش فعاليت ھای انقلابی نيز محروم می کند. لنين در «چه بايد کرد؟» می گويد که «تنھا از طريق ھمين افشاگری ھا – و نه راه ديگر –  توده ھا می توانند در حوزۀ آگاھی سياسی و فعاليت انقلابی آموزش ببينند»، ولی سفارش ھای «سوسياليست ھای کارگری» نه تنھا که سبب افشاگری سياسی نمی شود، بلکه پردۀ ساتری بر ستم و جنايت دولت پوشالی می کشد، بگذريم از اين که دولتی که خود خالق اين ھمه فجايع و بلا ھا در حق توده ھاست، چرا بايد به اين سفارش ھای چپ «مدرن» گوش کند.

يادداشت:
١. در اين نقد تلاش صورت گرفته تا چھار مورد از مطالبات دموکراتيک «سازمان سوسياليست ھای کارگری» مورد نقد قرار بگيرد.
٢. در جنبش ما گروه ھا و افرادی ھستند که چپ مائو تسه دون انديشه را چپ «پير»، چپ «سنتی»، چپ «عقب مانده» و چپ «خلقی» نام داده اند، در اين صورت خود آنھا بايد «چپ مدرن» باشند. البته اين که چرا اين ھا را چپ «مدرن» خطاب می کنم دلايلی برای آن دارم که در يک نوشتۀ جداگانه به آن می پردازم. اين جا ھمين قدر می گويم که انگلس جائی به سوسياليسم مدرن، که ھمه جھت ھای آن از اقتصاد سياسی بورژوائی سرمنشاء می گرفت، اشاره ھائی می کند.
٣. برای چپ مائو تسه دون انديشه از اصطلاح چپ «پوپوليست» اصطلاح کاربردی مورد علاقۀ تروتسکيست ھا استفاده کرده ام، چون آقای آزاد آن را به کار برده است.
۴. مبارزۀ دموکراتيک تنھا به اصلاحات در بخش اقتصادی محدود نيست، بلکه جھت عمدۀ مبارزۀ دموکراتيک روشنگری و افشاگری سياسی است. مبارزۀ اقتصادی (رفاه اقتصادی) يک بخش بسيار کوچک از مبارزۀ دموکراتيک است که آن ھم بايد با روشنگری سياسی توأم باشد، نه با ارائۀ سفارش ھای سازشکارانه برای دولت. باز ھم به قول لنين، «اين افشاگری ھای ھمه جانبۀ سياسی، شرط ضروری و پايه ئی برای آموزش توده ھا در جريان فعاليت انقلابی است».
۵. مصاحبۀ فھيم آزاد سال ھا قبل صورت گرفته، لذا محتوای اين نوشته نيز بادرنظرداشت ھمان زمان تھيه شده است.

***

يادداشت ویراستار:
تمام متن اين نگاشته اعم از نقل قول ھای مربوط به "فھيم آزاد"، "سوسياليست ھای کارگری" و "جعفر" با روش املائی خروش رعد، ويراستاری شده است.