سـیــاوش آزاد
۰۶ فـبـروری ۲۰۲۲
برخی مفاهیم در مورد انقلاب ملی ــ دموکراتیک
(۱)
سؤال؟
انقلاب ملی ــ دموکراتیک چیست؟
جواب:
بهتر است نخست تعریفی از مفاهیم "ملی" و "دموکراتیک" به دست دهیم: انقلاب یک تحول عظیم و تغییر کیفی و بنیادی در جــامعه را گــویـــنــد.
امپریالیسم نیروئی است که بر حریم حیات اجتماعی خلق ها تــجــاوز و بر آنان ستمروائی می کند؛ منابع کشور های تحت سلطه را از طریق صدور سرمایۀ غارتگر مالی تاراج کرده؛ قیام های آزادیخواهی خلق های مستعمرات و نیمه مستعمرات را سرکوب کرده؛ طبقۀ کارگر و زحمتکشان را در کشور های کانونی و کشور های تحت سلطۀ پیرامونی با در دست داشتن حربۀ سرمایه، به شدت استثمارکرده، جنگ های جهانی و منطقه ئی به راه انداخته؛ با حرص و آز برای مافوق سود، به سلامت محیط زیست و وحدت انسان با طبیعت شدید ترین صدمه را وارد کرده و با این ذرایع مانع رشد مستقلانۀ سالم اقتصادی ــ اجتماعی کشور های وابسته و تحت سلطه می شود. لذا، اصطلاح "ملی" به طور اساسی مفهوم "ضد امپریالیسم" را افاده می کند. با این افاده، نمی توان هر فرد یا گروهی را "ملی" نامید. از این رو، اصطلاح "ملی" به فرد یا نیروئی اطلاق می گردد که آن شخصیت و نیرو دارای تفکر، موضع و عملکرد ضد سیستم امپریالیسم باشند . اصطلاح "دموکراتیک" صفت اسم دموکراسی یا دموکراتیسم است. واژۀ دموکراتیک، به فرد، گروه یا اندیشه ها و کارکرد و اقدامات جمعی به معنی ضد ارزش ها و راه و روش استبدادی فئودالی اطلاق می شود که برای ایجاد نهاد ها و قوانین دموکراتیک بورژوائی و به طور نسبی به شیوۀ دموکراتیک اندیشیده، عمل می کنند و نافذ و اجرائی می شوند.
در حالت مستعمراتی یک کشور مفروض، در ترکیب "ملی ــ دموکراتیک" جانب "ملی" عمده بوده، یعنی این که نخست مبارزۀ ضد امپریالیسم بر پایۀ تضاد عمدۀ آن پروسه، عمدگی یافته و بعد دموکراتیسم و یا هم توأم با آن، اما شاخص بارز آن مبارزات ضد امپریالیستی و یا ملی می باشد. وقتی می گوئیم "توأم با آن"، دیگر دو تضاد را ارائه نمی دارد، بلکه پیوند متقابل و درهم آمیزی آنها را می رساند .
در اصطلاح "دموکراتیک" اولاً مبارزات ضد فئودالی و یا ضد کمپرادوری بارز بوده و بعد مبارزۀ ضد امپریالیستی .
سؤال؟
در کدام وضعیت انقلاب "ملی ــ دموکراتیک" ضرورت است و در کدام زمان انقلاب "دموکراتیک ــ ملی"؟
جواب:
وقتی که سرزمین ما تحت سیطرۀ اشغالگران امپریالیست قرار داشته باشد، انقلاب ملی ــ دموکراتیک از وظائف الزامی ماست، چون وجه ملی آن یعنی نجات کشور از زیر سیطرۀ اشغالگران ضرورت عمده و فوری و بارز می باشد. بناءً، کلمۀ "ملی" در ردیف اول قرار می گیرد، بعد "دموکراتیک" این بدان معنا است که در کشور عقب مانده نظیر کشور ما در جریان ۲۰ سال اخیر از این که مورد اشغال قرار گرفته بود، نخست باید به منظور کسب استقلال و آزادی کشور از چنگال اشغالگران پرداخته می شد و توأم با آن، برای تحقق ایده آل های دموکراتیک مبارزه می شد که جنبۀ غیرعمده داشت.
و اما انقلاب "دموکراتیک ــ ملی" در کشوری نیاز است که مشخصۀ آن کشور، قرار داشتن در موقعیت نیمه فئودالی ــ نومستعمراتی با سلطه و نفوذ غیرمستقیم اقتصادی و سیاسی مراکز امپریالیستی در چنین کشوری است. در چنین حالتی، مبارزۀ ملی از کانال مبارزۀ دموکراتیک و مبارزۀ ضد امپریالیستی از کانال مبارزات ضد فئودالی و ضد بورژواټ ـ کمپرادوری می گذرد. این به چه معنا است؟ بدین معنی که کشور دارای استقلال ظاهری می باشد و فئودال ها و کمپرادور ها در سریر قدرت قرار دارند و هم چنان از طرف دول امپریالیستی از بیرون کمک و هم در وابستگی قرار دارند. بناءً کلیت مبارزه ای که علیه آن صورت باید بگیرد، مبارزات "دموکراتیک ــ ملی" گفته می شود.
رفیق مائوتسه دون این موضوع را چنین توضیح می دهد:
«این دو وظیفۀ اصلی یعنی انقلاب ملی و انقلاب دموکراتیک از هم فرق می کنند و در عین حال مجموعه واحدی را تشکیل می دهند . از آن جائی که وظیفۀ انقلاب ملی در چین اکنون در درجۀ اول عبارت است از مبارزه علیه امپریالیسم جاپان که به چین تجاوز کرده است و وظیفۀ انقلاب دموکراتیک هم باید تا پیروزی در جنگ بتواند حاصل گردد. لذا این دو وظیفه دیگر بهم وابسته شده اند . اشتباه است اگر تصور شود که انقلاب ملی و دموکراتیک دو مرحلۀ کاملاً متمایز انقلاب هستند».
سؤال؟
چرا ما در گام نخست در کشور ما به "انقلاب ملی ــ دموکراتیک" یا همان "انقلاب دموکراتیک نوین" نیاز داریم؟ چرا به منظور انقلاب سوسیالیستی که همانا آرمان حقیقی ما است، نپردازیم؟
جواب:
سؤال جالبی است. ببینید ما یکی فورماسیون یا شیوۀ تولید فئودالی داریم و دیگری شیوۀ تولید سرمایه داری. در سیستم سرمایه داری یک طرف طبقۀ کارگر است و طرف مقابل آن سرمایه دار که از نیروی کار کارگر از طریق خلق ارزش اضافی، بهره می برد. در نظام فئودالی یک طرف طبقۀ حاکم را فئودال ها تشکیل می دهند و طرف دیگر آن طبقۀ دهقان است که محکوم می باشد و با پرداخت بهرۀ مالکانه و انجام بیگاری مورد بهره کشی فئودال ها قرار می گیرد. تا این جای کار پای امپریالیسم در این میان نیست .
بر هر انقلاب اجتماعی است که تضاد اساسی یا عمدۀ آن مرحلۀ تاریخی یا مقطع معین در متن آن مرحله را حل کند. بناءً، نوع انقلاب سوسیالیستی و انقلاب دموکراتیک نوین بر حسب تمایلات ذهنی و خواهشات ما نبوده و از اوضاع اقتصادی – اجتماعی کشور مفروض ناشی می گردد و ساختار اقتصادی ــ اجتماعی آن کشور تعیین کنندۀ نوعیت انقلاب دموکراتیک و یا سوسیالیستی می باشد. چنان که می بینیم تروتسکیست ها به انقلاب دموکراتیک هیچ نوع اعتقادی ندارند . این نوع برداشت ناشی از تمایلات ذهنی روشنفکرانه است تا بازتاب واقعیت های مشخص تاریخی کشوری مثل افغانستان.
در صورتی که شیوۀ تولید کشوری "نیمه فئودالی ــ نیمه مستعمراتی یا مستعمراتی" باشد، انقلاب آن هم یک انقلاب دموکراتیک تیپ نوین خواهد بود. چنان چه در کشور دیگری مناسبات و شیوه تولید سرمایه داری حاکم باشد، به اساس ساختار آن جامعه، انقلاب آن نیز سوسیالیستی خواهد بود.
قسمی که در کشور ما دیده می شود، هشتاد فیصد نیروی کار در بخش زراعت و مالداری مصروف کار می باشند. وسیله و منبع عمدۀ تولید زمین است و نیروی عمدۀ تولید کننده دهقان. در این صورت مالک وسیله عمده تولید یعنی زمین، هم زمیندار. طبقۀ فئودال در کشور ما افغانستان متشکل است از زمینداران، فرماندهان و یا لارد های جنگی، رهبران وطن فروش جهادی و برخی از سران و فرماندهان گروه حاکم طالبان که هم از طریق جنگ و هم از طریق کشت و زرع کوکنار و پراسس تریاک و هم از راه غصب، زمین فراچنگ آورده اند.
ورود سرمایۀ مالی، تکنیک، بذر و دام اصلاح شده، کود کیمیائی، ادویۀ ضد آفات نباتی و حیوانی و روش های جدید کشت و زرع و دامپروری به کشور و به ویژه در جریان ۲۰ سال اخیر در فارم های سرپوشیده یا گرمخانه برای تولید سبزی ها (Greenhouse )، بخش تولید نسبتاً بزرگ مثل کاشت زعفران و کوکنار در مزارع بزرگ با کارگران روزمزد شامل زنان و مردان کارگر، مرغداری و غیره در چندین ولایت کشور توسط سرمایۀ دلالی فئودال ــ کمپرادور ها و بورژوا ــ کمپرادور ها در کنار سلطۀ قبلی مستقیم اقتصادی، سیاسی و نظامی امپریالیسم در کشور ما؛ هم بیانگر خلق نمایندۀ سرمایۀ مالی امپریالیسم به عنوان یک طبقه در کشور است و هم تحول فئودالیسم را به نیمه فئودالیسم در موقعیت "نومستعمراتی" کشور می رساند.
به رغم این نوآوری ها در عرصۀ اقتصاد زراعتی در کشور، ابزار تولید و شیوۀ کشت و کار و درو که روزانه از آن استفاده می شود، نه مدرنیزه و صنعتی، بلکه به طور عمده سنتی باقی مانده است.
لذا بدین صورت گفته می توانیم که همین اکنون پس از شکست و فرار امپریالیسم اشغالگر از افغانستان و به قدرت رسیدن فئودال ــ کمپرادور های طالبان، شیوۀ تولید حاکم در کشور ما در نتیجۀ همسوئی تجاوزکارانه، ورود تکنیک، سرمایۀ مالی و در مجموع سلطۀ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی امپریالیسم و شکل گرفتن طبقۀ بورژوازی بزرگ کمپرادور؛ نیمه فئودالی ــ نومستعمراتی است .
انقلاب ملی ــ دموکراتیک یا دموکراتیک نوین هم وظیفه دارد تا این سه کوه گران (امپریالیسم، نیمه فئودالیسم و بورژوازی بزرگ) را از دوش خلق زحمتکش افغانستان بردارد.
سؤال؟
آیا انقلاب دموکراتیک نوین و انقلاب سوسیالیستی دو نوع انقلاب جدا از هم اند؟
جواب:
انقلاب دموکراتیک نوین و انقلاب سوسیالیستی این ها دو انقلاب اند که از نقطه نظر ماهیت و وظائف خویش متفاوت می باشند، اما این دو پروسه متصل با هم اند.
رفیق مائو تسه دون در این رابطه چنین افزوده است:
«نخستين گام يا نخستين مرحلۀ اين انقلاب مسلماً بناي جامعۀ سرمايه داري تحت ديكتاتوري بورژوازي چين نيست و نمي تواند هم باشد، بلكه با بناي جامعۀ دموكراسی نوين تحت ديكتاتوري مشترك كليه طبقات انقلابي چين كه در رأس آنها پرولتارياي چين قرار دارد، پايان مي پذيرد. سپس انقلاب به سوي مرحلۀ دوم، مرحلۀ ساختمان جامعۀ سوسياليستي در چين پيش خواهد رفت».
ادامه دارد