نویسنده: زنده یاد قیوم رهبر
بازتکثیر: کمیتۀ فرهنگی (ساما)
۲۴ اکـتــوبـر ۲۰۱۷



از سراب تا سراب از مسکو تا واشنگتن
حاشیه ای بر " حل سیاسی... "- ۶

۷ ــ الغای تمام قرارداد های ننگین و اسارت بار امپریالیستی و به خصوص قرارداد های بین دولت مزدور و امپریالیسم روس و اقمار آن:
امپریالیسم روس از سال های ۱۹۵۴ به این سو به نفوذ " آرام " و همه جانبه در کشور ما پرداخت و بالاخره از خلال قرارداد های جابرانۀ امپریالیستی در کشور ما موقیعت مناسبی را به دست آورد که بتواند ستون پنجم خود " خلق " و " پرچم " را به وجود آورده و دست به توطئه علیه یاران و همکاران سابق خود بزند.
بعد از کودتای هفت ثور که زمام امور کشور ما کاملاً به دست مزدوران روس افتید، امپریالیسم جنایت پیشۀ روس از خلال جنایات بی شمار خود بر خلق ما، کشور ما را در شبکه ای از قرارداد های ننگین و اسارت بار امپریالیستی پیچاند تا این واقعیت وجودی، سند قراردادی و حقوقی خود را نیز داشته باشد.
امپریالیزم روس لشکرکشی غدارانۀ خود را به کشور ما مطابق به قرارداد دسمبر ۱۹۷۸ تره کی ــ برژنف می داند که مادۀ پنجم آن به روسیه امپریالیستی حق لشکرکشی و مداخله در امورکشور ما را داده است. این مشت نمونه خروار است و کشور ما از خلال صد ها و هزار ها قرارداد علنی و مخفی در دام جهانگشائی روس امپریالیستی گیر افتاده است. اعلام صریح و جسورانۀ این که ما تمام قرارداد های جابرانه و ننگین اسارت امپریالیستی را به طور کامل ملغی اعلام داشته و هیچ گاه و به هیچ صورت این گونه قرارداد ها را به رسمیت نخواهیم شناخت، پافشاری روی یکی از ارکان صلح عادلانه است. چه این قرارداد ها توسط مشتی عمال میهن فروش، خائن و بی اراده با ارباب آن عقد گردیده و هیچ گونه رابطۀ قانونی آزادانه میان مردم دلیر و با شهامت ما و امپریالیسم روس را بازگو نمی کند. ملتوی گذاشتن این موضوع مهم و یا برخورد دوگانه "هم به میخ و هم به بغل"، پذیرش تسلط امپریالیستی روس در اشکال ظریفانه تر آن و مخالف صریح آزادی ملی واقعی مردم ماست.

۸ ــ جبران خسارات برای مردمی که از تجاوز روس متضرر شده اند، به خصوص خانوادۀ شهداء، زندانیان، مهاجـــران و غیره:
امپریالیسم روس جنایات غیرقابل وصفی را علیه مردم ما مرتکب شده است. مردم ما را قتل عام کرده، زندانی نموده شکنجه و تحقیرکرده، شهر ها و روستا های ما را بمباردمان نموده، میلیون ها انسان را از خانه و کاشانۀ شان بی ریشه و دربه در ساخته و میلیارد ها دالر ثروت ملی ما را برباد داده است.
قربانی های این جنایت تاریخی نباید به نام " صلح خواهی " به فراموشی سپرده شود، زیرا مردم غیور ما که میلیارد ها دالر ثروت های مادی، چنانچه ثروت های غیرقابل حساب معنوی خود را در این جنگ از دست داده اند، بعد از ختم آن نمی توانند سال های سال وضع زندگی خود و زخم های ناشی از این جنگ تجاوزکارانه را التیام بخشند.
بدین صورت جبران خسارات برای آن ها از جانب امپریالیسم روس ــ چنانچه یک برنامۀ وسیع بازسازی زندگی مردم متضرر شده ــ که توسط ملل متحد و دیگر مؤسسات بین المللی تمویل گردد، تحت اداره و نظارت نمایندگان اصیل مردم ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
عدم توجه بدین نکته از یک جانب متجاوزان بین المللی را تشجیع می کند که هر بار دلشان خواست به کشور های کوچک تجاوز نمایند، غارت و چپاول کنند و قتل عام نمایند و در اخیر نیز بر مردم منت گذارند و به طویله های خود برگردند؛ و از جانب دیگر قربانیان جنگ و فاشیسم روس را به فراموش خانه های دربه دری، فلاکت و بدبختی می سپرد که در تکامل اجتماعی آیندۀ کشور ما اثرات منفی عمیقی به جا خواهد گذاشت.
بدین صورت مطالبۀ جبران خساره از روس امپریالیستی و تعهد نیروهای انقلابی به کمک بی شائبه برای این قربانیان و خانواده های شان به عنوان سپاس بی ریا و بی آلایش از استواری و جانبازی آن ها، یکی از معیار ها و شرایط صلح عادلانه است که بدون در نظر گرفتن و تأکید روی آن، صلح ما با امپریالیسم روس عادلانه نه، بلکه غیرعادلانه، قدرت طلبانه و ظالمانه خواهد بود.

۹ ــ رسیدگی به اعدام شدگان، زندانیان سیاسی و گم شدگان و مجازات قاتلان و عاملان آن ها طبق قوانین ملی:
امپریالیسم روس در طول هشت سال گذشته بیش از یک میلیون از برادران و خواهران ما را کشته است و هم اکنون بیش از صد هزار از دلاوران مردم در زندان ها و سیاه چال های روسی به سر می برند و به همین تعداد افراد نیز دزدیده شده و در مورد بود و نبود، زندگی و مرگ آن ها به خانواده های شان هیچ چیزی گفته نمی شود. اجساد قربانیان فاشیسم روسی به خانواده های شان سپرده نمی شود و حتی زندانیان از دیدار های عادی با خانواده های شان محروم هستند.
رسیدگی به لست اعدام شدگان، چنانچه به زندانیان سیاسی و گم شدگان، و مجازات قاتلان و عاملان آن ها، یکی از ضوابط اساسی است که بدون آن صلح ما با امپریالسم روس نمی تواند عادلانه تلقی شود. فراموش کردن برادران و خواهران شهید ما و عدم توجه به رنجی که زندانیان دلاور ما در شکنجه گاه های روسی متحمل شده اند، صلح ما را با دشمن از محتوای انسانی و انقلابی آن تهی می کند و صلح عادلانه نخواهد بود.
امپریالیسم روس و سگ چوچه های آن باید به مردم ما از این خونریزی های بی شمار حساب پس بدهند و عاملان آن باید به جزای کردار خود برسند. این یکی دیگر از معیار های صلح عادلانه است.
۱۰ ــ مجازات خائنان ملی، جنایتکاران جنگ ( از روس ها تا "پرچمی ها " ــ "خلقی ها " ) در یک محکمۀ علنی در حضور افکار جهانی:
امپریالسم روس و مزدوران آن در افغانستان که مردم ما را قتل عام کرده و شهر ها و قصبات ما را به آتش کشیده اند و صد ها جنایت بزرگ تاریخی دیگر را در حق مردم ما روا داشته اند، باید اقلاً در دو نکته به ضمیر و وجدان جهانی حساب پس بدهند:
الف : عده ای از عناصر میهن فروش به وطن خیانت کرده و به نام سیاست بازی و به قدرت رسیدن دست در دست یک نیروی بیگانه بر رخ مردم خود شمشیر کشیدند و مقدرات مردم ما را به بیگانه ها تسلیم کردند و بزرگ ترین تراژیدی عصر ما را که با تراژیدی های فاشیسم هیتلری پهلو می زند و از آن سبقت می گیرد، به وجود آوردند. این عده آشکارا خائنان ملی اند و باید توسط یک محکمۀ توده ئی عالی که در آن نمایندگان مجاهدین، نمایندگان ملیت ها و اقوام و نمایندگان منتخت مردم وجود داشته باشند، به طور علنی محاکمه گردند و مطابق حجم و شدت جرائم خود به مجازات برسند. به خصوص سرمداران "پرچمی" و "خلقی" که به طور آگاهانه به میهن و مردم خود خیانت کرده اند، باید بدون دلسوزی به مجازات برسند و کسانی که جنایاتی بزرگ را در حق مردم خود انجام داده اند، نباید از چنگ عدالت بگریزند.
ب : مناسبات مردم ما با امپریالیسم روس در کتگوری قوانین زمان جنگ مطالعه می شود. امپریالیسم روس بار ها توسط عناصر طرفدار خود از مجاهدین خواسته است که با اسرای جنگی روسی طبق قوانین بین المللی جنگ رفتار نمایند. ولی امپریالیسم روس در طول هشت سال تجاوز خود هیچ گاه قوانین جنگ را در مناسبات خود با مردم ما مراعات نکرده است : زندانیان ما را مطابق قوانین جنگ محاکمه نمی کند و با مجاهدین مطابق قوانین بین المللی جنگ برخورد ندارد ــ از بمب های ناپالم، کیمیائی و بمب های طوطی که در آن افراد بیگناه کشته می شوند و یا بمباران مناطق مسکونی، برای ضربت زدن به روحیات مردم استفاده می نماید که این ها در قوانین قبول شدۀ بین المللی جرائم نابخشودنی است.
سلوکیات ارتش اشغالگر روسی در افغانستان تابع هیچ نظم و انضباطی نیست و حتی خود دولت مزدور نیز نمی تواند آن ها را محاکمه کند. بناءً هزاران مورد وجود دارد که در عرف قوانین جزائی بین المللی به نام جرائم جنگی و جرائم ضد بشریت یاد می شود مانند : قتل عام، آتش سوزی بدون درنظرداشت نیرو های مدنی، استفاده از ناپالم، بمب های کیمیائی، بمباران مناطق مسکونی و... علاوه بر این که روس ها با تجاوز بیشرمانۀ خود به کشورما تمام نورم های بین المللی را زیرپا گذاشته و هیچ گونه حقی در کشور ما ندارند و این خود بزرگ ترین جنایتی است که بر مردم ما تحمیل کرده اند، ولی در چارچوب یک ارتش استعماری نیز اعمال و کردار آن جز جرائم جنگ و جرائم ضد بشریت به شمار می رود.
قتل عام کراله، قتل عام در لوگر، قتل عام در کلکان، زهردادن اطفال مکاتب به دلیل مخالفت شان با حضور روس و... تومار طویلی از جنایات ضد بشری روس است که جزء جرائم جنگی به شمار می رود و در محکمه های خلق در استوکهلم، پاریس و در این اواخر در ناروی به اثبات رسیده است. برگزاری یک محکمۀ بین المللی مانند محکمۀ "نورنبرگ" برای محاکمۀ مجرمان جنگ در اخیر جنگ افغانستان ضرورتی انصراف ناپذیر است. ما باید به شدت از افکار عامۀ جهانی خواستار دائر کردن چنین محکمۀ بین المللی گردیم و خود در پی تکمیل دوسیه و اسناد اثباتیۀ آن برآئیم.
در این محکمه به طور حتم پای بزرگ ترین جنایتکاران قرن مانند برژنف، اوستینوف، گرومیکو و... همراه با مزدوران آن تره کی، امین جلاد، ببرک و نجیب و... شامل است. این یکی از ارکان و عناصر غیرقابل انصراف صلح عادلانۀ مردم ماست.
ما به طور مختصر در ده ماده عناصر و معیار های صلح عادلانه را به بحث گذاشتیم و عمداً از بحث مفصل روی آن خودداری نمودیم.
ولی این صلح عادلانه از کدام راه متحقق می شود؟ شیوه ها و راه های رسیدن بدان آیا از طریق تکدی از قدرت های بزرگ و یا مراحم روسی حاصل می گردد و یا خیر؟ این سؤالیست که باید در اخیر این مقال بدان به طور مختصر پاسخ بگوئیم.

راه ها و شیوه های رسیدن به صلح عادلانه:
امپریالیسم جنایت پیشۀ روس در تحت شرایط و اوضاع سیاسی ــ نظامی و اوضاع بین المللی موجود حاضر نیست به شکست کامل برنامه های خود در کشورما اعتراف نماید. هنوز هم طمع خام شکست مردم ما و انقیاد ملت ما در مغز بیمار امپریالیسم روس وسواس های پیروزی نظامی و سیاسی را برمی انگیزد. لذا حاضر نیست یک صلح عادلانه و شرافتمندانه را که در آن آزادی کامل ملت ما همزمان با شکست روس مسجل گردد، بپذیرد و خواستار " صلح " مطابق به میل خود است. " صلحی " که منافع آن را حفظ نماید، مزدوران آن را برسریر حکمرانی نگهدارد و عقب نشینی او را از افغانستان با " حفظ آبرو " تأمین نماید و...
این ها همه عناصر یک صلح غیرشرافتمندانه، تحمیلی و زروگویانۀ امپریالیستی است که فقط منطق واژگونۀ امپریالیستی پایۀ آن را می سازد و در منطق آزادیخواهانه و انقلابیون، چیزی جز تسلیم و انقیاد معنی نمی دهد. آن چه مردم ما آن را تا اکنون نپذیرفته ودر آینده نیز نخواهند پذیرفت.
ولی آیا با این وضع می توان به یک صلح شرافتمندانه، عادلانه، واقعی و دوامدار امید داشت ؟ بلی ما می توانیم به صلحی که عناصر ده گانۀ آن را برشمردیم، امیدوار باشیم و به وصول بدان اعتقاد داشته باشیم، مشروط بر این که راه و شیوۀ درست رسیدن بدان را برگزینیم که چند تای مهم آن را در پائین به طور مختصری می شمریم:

۱ ــ پافشاری روی جنگ توده ئی طولانی:
جنگ توده ئی طولانی مستلزم چند مسأله است:
ـ پافشاری روی مبارزۀ مسلحانه به مثابۀ عمده ترین شکل مبارزۀ ضد استعمار روس.
ـ سیاسی ساختن جنگ به مفهوم بردن آگاهی ملی و آگاهی اجتماعی در میان مجاهدان راه آزادی و ارتقای جنگ از حالت ایله جار به طرف جنگ هدفمند و آگاهانه.
ـ بسیج عمومی و دوامدار توده ها تا در پیروزی ها و شکست ها و پیچ و خم مبارزه اعتماد و امیدواری خود را به پیروزی از دست نداده و در هر حالت برای یک جنگ درازمدت آمادگی داشته باشند.
ـ تغییر شیوه های جنگی مطابق به تکامل جنگ و تقسیم بندی جدید نظامی بر اساس نیرو های دفاع از خود توده ئی (در سطح هر منطقه)، چریک های مسلح مردم (در سطح هر منطقه) و نیرو های مسلح مردم (در سطح ملی) مطابق به تکامل اوضاع در هر منطقه.
ـ حل مسألۀ سلاح و ذخایر ضروری آن بر پایۀ یک سیاست اتکاء به خود.
ـ حل مسألۀ پایگاه های انقلابی ستراتژیک و تاکتیکی.
ـ حل مسألۀ عقب گاه ستراتیژیک و عقب گاه های تاکتیکی.

۲ ــ حل مسألۀ وحدت به عنوان کلید اساسی پیروزی در جنگ مقاومت کنونی:
امپریالیسم ادامۀ گستاخی خود را مرهون تشتت و پراگندگی جنبش ماست و هم از این دریچه است که روس امپریالیستی نیرو های مجاهد را به جان هم انداخته، جاسوس حقیر خاد را تا سرحد سروری کاذبانه می رساند.
مسألۀ وحدت در جنگ مقاومت کنونی یکی از معضله های اساسی ماست که همگی بدان از دیدگاه منافع تاریخی ــ اجتماعی خود برخورد می نمایند. مسألۀ وحدت اساساً مربوط به هژمونی انقلاب است. تا وقتی که یکی از نیرو های شرکت کنندۀ دیگر نیرو ها را به سلامت مشی خود، به صلاحیت تاریخی ـ سیاسی خویش و به کفایت خویش برای رساندن مردم به پیروزی نهائی متقاعد نسازد، هژمونی تأمین نمی شود. هژمونی تنها امکانات مادی و شرایط خوب منطقه و بین المللی نیست. این چیزیست که بعضی نیرو ها به وفرت دارند، ولی مردم هژمونی آن ها را قبول ندارند. چنان چه هژمونی تنها دادن برنامه های زیبا برای کار نیست. در صورتی که خود برنامه دهنده امکان تطبیق آن را نداشته باشد، آن برنامه از اهمیت عملی تهی می شود و ارزش ندارد. جانب تطبیقی برنامه های انقلاب در شرایط کشور ما اهمیت اساسی دارد. هژمونی فقط التقاء نیرو های ذینفع در نقطه معینی است که بنابر خط مشی، سیاست ها، اوضاع محیطی و توانمندی عملی یکی از نیرو ها در آن نقطه قرار دارد و بدین صورت صاحب آن نقطه می تواند ادعای هژمونی دیگران را داشته باشد و این در تضاد انحصارگری دیوانه وار و "لافزنی" احمقانه است. با این مفهوم، مسألۀ هژمونی با مسألۀ ترقی پیوند ناگسستنی دارد که باید همیشه از مقولۀ وحدت ــ ترقی به عنوان یک پدیدۀ مرکب لازمی صحبت کنیم، چون یکی بدون دیگری در شرایط ما واقعیت خود را نمی تواند تثبیت نماید.
مقصود از وحدت، دادن اعلامیه های وحدت، و حتی یکجا کردن و مدغم کردن دفتر ها در یک دیگر نیست، بلکه بیشتر به عنوان سلوک همآهنگ اجتماعی نیرو های درگیر نبرد در مقابل امپریالیسم روس است.

چنانچه مسألۀ وحدت باید به عنوان ضرورت تاریخی مبارزۀ ضد استعماری پذیرفته شود که از نیازمندی های جلب کمک بین المللی و یا اعتراف نامه های بین المللی و غیره به عنوان هدف اساسی وحدت، فاصلۀ زیادی دارد.
ولی بر یک نکته در همه احوال باید تأکید نمائیم که سرنوشت مقاومت کنونی مردم ما به مسألۀ وحدت ملت تعلق می گیرد. وحدت ملت ما شب فردای آزدای کشور و یگانه راه رسیدن به صلحی دوامدار، واقعی، شرافتمندانه و عادلانه است.

۳ ــ طرح یک برنامۀ ضد امپریالیستی و ترقیخواهانه:
ما بار ها بر این نکته تأکید کرده ایم که حملۀ امپریالیسم روس به افغانستان تنها به لشکرکشی نظامی آن منحصر نیست. امپریالیسم در ذات خود تهاجمی چند جانبه است که در آن استثمار اقتصادی همراه با انقیاد سیاسی، لشکرکشی نظامی و مسخ فرهنگی یکجا عمل می کند و یکی در خدمت دیگری است. بناءً برای شکست امپریالیسم روس نیز طرح برنامه ای جامع که در همه ساحات امپریالیسم روس را مورد تهاجم قرارداده و آن را شکست دهد ضرورتی انصراف نا پذیر است.
اکنون که هشت سال از جنگ مقاومت کنونی ما می گذرد. هنوز هم جنگ ما، عمدتاً جنگی ایله جار است که بر بیشتر آن انارشیسم قومندان های محلی تسلط دارد و رهبری سازمان های آن ها فقط در ساحۀ اکمالات تخنیکی محصور است. کار سیاسی ساختن توده ها برای یک هدف واحد یا هیچ نیست یا فقط در محدودۀ عوام فریبی هستریک مذهبی باقی مانده است و به اوضاع واقعی سیاسی و اهداف امپریالیسم روسی هیچ گونه توجهی صورت نمی گیرد. در تمام مناطقی که در تحت تسلط نیروهای مجاهد قرار دارد، آشفتگی اقتصادی و اجتماعی بی نهایتی حکمفرماست. ما در پهنای نیرو های سیاسی حتی یک نشریۀ جدی تحلیلی و واقع بینانه در حد مسؤولیت وضع کنونی نداریم و... بدین صورت ستراتیژی پیروزی جنگ مقاومت و ارتقاء آن تا سطح یک جنبش آزادیبخش ملی شگاف برمی دارد.
هرگاه ما در ساحه های مذکور برنامۀ دقیق علمی و قابل تطبیقی وضع و مردم خود را برای مبارزه ای همه جانبه علیه روس اشغالگر بسیج نمائیم، در آن صورت برای امپریالیسم روس راهی به جز از سرافگندگی و شکست باقی نمی ماند. جانبازی و فداکاری غنی و شگفت انگیز مردم ما با فقر مدهش برنامه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مقاومت در تضاد کلی قراردارد و نمی توانند مدت زمان درازی با هم همزیستی نمایند. این خود بازتاب آن تضاد تاریخی است که نیرو های عقب گرا و تاریخزده ای که برای آخرین بار ظرفیت محدود تاریخی خود را در مقابله با امپریالیسم روس به نمایش می گذارند، دارای امکانات بی حد و حصر مادی ــ تخنیکی اند که به کمک آن بر گردۀ مردم ما سوار می شوند، در حالی که نیرو های ملی و انقلابی که باید این جنبش وسیع و عظیم توده ئی را رهبری نمایند، عمداً توسط روس امپریالیستی و امپریالیسم غرب همراه با کشور های منطقه از ساحۀ مبارزه و فعالیت کنار زده  می شوند. اگر پاشنۀ " آشیل " امپریالیسم روس در تحمیل یک نیروی ضعیف و بدنام اجتماعی بر مردم ماست که در طی هشت سال با تمام دیده درائی و خونریزی نتوانسته آن را بر مقدرات ما حاکم سازد، در جانب مقاومت نیز این موقیعت طبقاتی ــ تحمیلی از جانب حریفان امپریالیسم روسی دنبال می شود و بدین صورت، ضعف مزمن و تاریخی مقاومت، خود را در این گونه صحنه سازی ها و تحمیل های خارجی نمایش می دهد.
ما یقین داریم که این واژگونی تاریخی ــ چه از جانب امپریالیسم روس دنبال شود و یا از جانب حریفان او ــ به دست توانای مردم ما واژگونه می شود و طبقات اجتماعی هر کدام در جایگاه مناسب تاریخی خود قرار می گیرند و نیرو های انقلابی باید برای واژگون کردن این واژگونی به طور استوار و خستگی ناپذیر کار کنند تا در میدان نبرد و محل انقلابی جوهر شان را بنمایانند.
چه این واژگونی و در نتیجه طرح و عملی ساختن یک برنامۀ جامع الاطراف ترقیخواهانه که هم بدیلی در مقابل استعمار شرارت پیشه باشد و هم بدیلی در مصاف با ارتجاع خونریز؛ یگانه راه شکست کامل امپریالیسم روس و رسیدن به صلحی واقعی، دوامدار، شرافتمندانه و عادلانه است.

۴ ــ استواری روی خط مشی مستقل ملی و انقلابی:
بعد از کودتای هفت ثور صف بندی های جدیدی در رابطه با مسألۀ افغانستان، به نفع مقاومت مردم ما و ضرر امپریالیسم روس به وقوع پیوست. این صف بندی ها اکنون به طور عمیقی در زندگی سیاسی ما تأثیر نموده و در آینده نیز فعل و انفعالات آن درجامعه دیرپا خواهد بود.
تحلیل واقعبینانۀ اوضاع کشور ما نشان می دهد که افغانستان روز تا روز در کشمکش دو ابرقدرت امپریالیستی و نیرو های خرد و کوچک دیگر به تباهی کشانده می شود.
گرچه تضاد های بین المللی و مخالفت نیرو های بسیاری در سطح جهانی با تهاجم روس اکنون به مثابۀ یک عامل مثبت در جریان جنگ مقاومت نقش خود را بازی می کند، ولی در آینده در دراز مدت این دست درازی ها که به معنی آفریدن نیرو های ویژۀ هر کدام از قدرت ها برای خود و نفوذ در تار و پود جامعۀ ماست؛ به عنوان عامل منفی، زندگی سیاسی جامعۀ ما را دستخوش نا آرامی و آشفتگی ساخته و جامعۀ ما را از سیر طبیعی پیشرفت خود بازمی دارد.
بناءً بیرون کشیدن افغانستان از دائرء نفوذ ابرقدرت ها، چنانچه از نفوذ دست درازی کشور های منطقه و همسایه، ضرورتی حتمی است. این دست درازی ها از هر جانبی که باشد و به هراسم و رسمی که عملی گردد، علاوه بر تجاوز بر مقدرات و حق حاکمیت ملی ما، نیرو های رقیب را تشجیع کرده و به دست درازی وامی دارد. مردم ما برای پیشرفت سالم و طبیعی خود، برای زدودن افکار عقب ماندۀ قرون وسطائی، برای آمادگی گرفتن برای یک مبارزۀ جدی ضد امپریالیستی ــ ضد ارتجاع، برای همبستگی با نیرو های انقلابی و برای تحقق پیشرفت و ترقی اجتماعی نیاز غیرقابل وصفی به صلح واقعی دارد.
بدین صورت پیروی از خط مشی مستقل ملی و انقلابی که کشور ما را در موقیعت قضاوت آزاد بین المللی، روابط مساویانه و آزادانه با دیگر کشور ها، همکاری و همبستگی با نیرو های انقلابی جهان و مخالفت با امپریالیسم، استعمار، نژادگرائی و صهیونیسم قرار دهد، یکی از راه های رسیدن به صلح واقعی و عادلانه است.
واقیعت های ملی و بین المللی حکم می کند که بدیل امریکائی در مقابل بدیل روسی و یا آفریدن مزدوران هم سنگ در مقابله با مزدوری " پرچم " و " خلق " در کشور ما، نه تنها به شکست مواجه می شود، بلکه خونریزی بی حساب دیگری را بر مردم ما تحمیل خواهد کرد و خواست صمیمانۀ ما اینست که مبارزۀ مردم ما در مقابل اژدهای روسی خود درس روشن و قاطعی برای تمام قدرت های بزرگ و کوچک باشد تا دست از لانۀ عقابان دور نگه دارند و به مردم ما اجازه دهند تا سرنوشت خود را به دور از بازی های خانمانسوز و تباه کن آن ها خود به دست گرفته و در راه یک جامعۀ آزاد، آباد با رفاهیت و شگوفان به مبارزه بپردازند.

دورنمای اوضاع:
ما ریگستان های پر از سراب را درنوردیدیم تا پا در سرزمین واقعیت بگذاریم. آن چه دیدیم، شگفت انگیز و دردناک بود، ولی چه می توان کرد؟ واقعیت چنین است.
جنگ و صلح دو پدیدۀ به هم پیوسته و چندگونه اند و هرکدام بر پایۀ موقعیت ها و منافع گردانندگان آن از هم جدا می شوند. در کشور ما چهره های خاک نشسته و مومیائی شده برای این که نقشی برای خود دست و پا کنند، سر بر آستان قدرت های بزرگ می گذارند تا از خوان یغما نصیبی بدانها نیز برسد. نیرو های جنگنده و یا بهتر است بگوئیم مأمورین لوژستیکی مجاهدان نیز هوای "امارت" در سر، بر قالیچه های سلیمانی سوار، گاهی از قصر سپید سر می کشند و زمانی هم به کعبۀ " گل " پناه می برند، تا از کدام سوراخ دعای شان مستجاب گردد.
کشور ما اکنون زخم خورده و خونریز در میدان افتیده و هر کس و ناکس تیغ به دست آمده تا قطعه ای از پیکر زخمی آن برای خود بگیرد و بر ما منت بگذارد. ولی این مردم دست بسته و توانا کجا و طمع خام خونخواران و حجامان کجا؟
این روند پرافتخار که اکنون از سطح به عمق و از گستردگی به ژرفا رسیده است، کم کمک عوامل مانعه، پهلوان پنبه ها، عناصر بی ایمان و بدسگال را از راه خود سیل آسا می روبد و دگردیسی ها و دگرگونی ها جانمایۀ حرکتی نوین و آفاقی تازه برای این روند است که این راهی طولانی، پرپیچ و خم، دردناک، ولی پیروزمند است.

اگر دست توطئه کارگر بیفتد و صلحی غیرعادلانه را بر مردم ما تحمیل نماید و نگذارد مولود تازۀ این روند به طور طبیعی به دنیا بیاید، در آن صورت باید انتظار خونریزی های شدید تری از نوع لبنان را داشت.
دو دورنمای محتمل: یکی راه پیمائی طولانی پیروزمند ما تا رسیدن برفراز ویرانه های استعمار ــ ارتجاع بر بلندای آزادی و آزادگی؛ و دیگری زخم خوردن از پشت و خیانتی در خیانت و در نتیجه تحول افغانستان از یک موقیعت مقاومت ضد استعماری به خانه جنگی خانمانسوز نوع لبنانی که در آن همه جهانخواران و حجامان بر خون های ریختۀ ما شبانه جشن بگیرند و "حیات جاودان اندر ستیز است".
پایان
تاریخ نشر: اول میزان۱۳۹۶ش