فائق رستاقی
۲۷ اپریل ۲۰۱۷



دادخواهی برای قربانیان یا درویزگی در درگاه استعمار؟
به مناسبت ۷ ثور ۱۳۹۶شمسی

"نرست آنکه به درگاه ظلم سجده نمود"!

زنده یاد عـبدالـقیوم رهـبـر

کودتای ۷ثور ۱۳۵۷شمسی تجاوز آشکار و رهزنانۀ سوسیال امپريالیسم روس بود که به دست غلامان خانه زاد آن باند های میهن فروش "خلق و پرچم"، در کشور ما تحقق یافت. کودتای ثور گامی غول آسا و خونین در جهت گسترش و تعمیق هر چه بیشتر سلطۀ استعماری سوسیال امپریالیسم اشغالگر برای قرار دادن کشور ما در پروسۀ تحول از حالت وابستگی به مستعمرۀ کامل بود.

کودتای ۷ ثور و موقعیت نیمه مستعمراتی ــ مستعمراتی برخاسته در پروسۀ آن، به طور صریح ناقض استقلال و حاکمیت ملی مردم ما محسوب می شود که در تداومش از ۳۸ سال قبل تا امروز یک دهه تجاوز عریان سوسیال امپریالیستی، یک دهه سلطۀ خونین و ویرانگر ارتجاع خونریز اسلامی نوع اخوانی و طالبی و تطاول ارتجاعی و در پیآمدش، بیش از یک دهه و نیم لشکر کشی امپریالیستی و اشغال جاری کشور ما را در پی داشته است.

آشتی ناپذیری تضاد اساسی سوسیال امپریالیسم و رژیم کودتا و تجاوز با مردم افغانستان، از جانب دشمن، در عرصه های زیربنائی و روبنائی، در سیاست های فاشیستی و اِعمال قهر فاشیستی رژیم و ارباب روسی اش، و از جانب مردم افغانستان، به موازات این قهر فاشیستی و جنایات بیکران؛ در بسیج سراسری قاطبۀ ملت و راه اندازی جنگ مقاومت ضد استعماری برای یک دهه، متجلی گشت.

در چهار دهۀ تاریخ معاصر افغانستان، کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ش، سرچشمه و آفرینندۀ فجایع و جنایات گستردۀ استعماری ــ ارتجاعی و مصائب و آلام گستردۀ مردم افغانستان است. از آن روز تا همین حالا طی تقریباً چهل سال، ستم ها و جنایات بیشمار هولناکی توسط سوسیال امپریالیسم، امپریالیسم و ارتجاع رنگارنگ بر این مردم رفته است که حساب و کتابی ندارد و مورد بازپرسی و مواخذه قرار نگرفته است.

عوامل کودتای ۷ ثور و مرحلۀ تکاملی این تجاوز و جنایت عریان، از دو منظر قابل محاکمه و مواخذه و سزاوار محکومیت اند:
الف ـــ از نگاه اِعمال سیاست فاشیستی و ارتکاب جنایات  عمدی ضد بشری، جنایت جنگی و ویرانی گسترده؛
ب ــ از منظر زمینه سازی: برای تقویت و تهاجم همه جانبۀ ارتجاع بومی و منطقه به کلیه ارزش های مادی و معنوی این سرزمین و مردم، فجایع و مصائب درد انگیز و جنایات هول انگیز ارتجاع اسلامی، و در نهایت تدارک زمینه برای تهاجم و اشغالگری گستردۀ جاری شانزده سالۀ امپریالیستی با همه تبعات ویرانگر آن.

نفس و کلیت جنایتی که از هفتم ثور ۱۳۵۷ش تا امروز به صورت بی وقفه توسط سوسیال امپریالیسم، امپریالیسم و ارتجاع بومی و منطقه در حق مردم تحت ستم افغانستان اِعمال شده است، تفکیک ناپذیر بوده و نباید به گونه ای و یا با هر بهانه و انگیزه ای میان آن از لحاظ زمانی و عاملان آن، دیدار چین کشید. جنایت صرف نظر از عامل و زمان وقوع آن جنایت است و نبایستی با سکوت در مقابل یکی و یا تأئید تلویحی یکی، صرف به دیگری پرداخت. دادخواهی منصفانه برای قربانیان جنایات سازمانیافته و سیستماتیک چهار دهه در افغانستان و خواست اجرای عدالت در مورد جنایتکاران باید به طور  مستقل و بری از ملاحظات ایدئولوژیک ــ سیاسی  و یا کوته نظری مدافعان و مجریان آن صورت پذیرد. محکوم کردن جنایت در یک برهۀ زمانی و سکوت یا تأئید در مقابل آن در برهۀ زمانی دیگر متأثر از دیدگاه ها و ملاحظات ایدئولوژیک ــ سیاسی و یا با انگیزه های سودجویانه؛ خودش تأئید عمدی یا کتمان جنایت است و شایان نکوهش و محکومیت.
شایان یادآوری است که نفس دفاع از قربانیان جنایات چهار دهۀ کشور و پیش کشیدن خواست عمومی اجرای عدالت در مورد عاملان آن، امریست واجب، ستودنی و انصراف ناپذیر و خواست قاطبۀ مردم، زیانمندان، قربانیان و بستگان شهداء. این خواست تا زمان اجرای منصفانۀ عدالت در مورد جانیان دیروز و امروز، باید پیوسته مطرح و پیگیری شده و در اذهان عمومی تجدید گردد تا به  تاق نسیان سپرده نشود.

با همین نیت، کودتای منحوس۷ ثور ۱۳۵۷ش، تجاوز ششم جدی، جنایات هولناک و بربادگری گستردۀ سازمان یافته و سیستماتیک عمدی سوسیال امپریالیسم روس، حزب دموکراتیت خلق و پرچم محکوم و پیگیری شده و جنایتکاران سازمان های جهنمی شکنجه و کشتار (اگسا، کام، خاد و واد) به صورت مستند بر پایۀ شواهد باید محاکمه شوند. این نیمه ای از تجاوز، تعدی و جنایت است. اما نباید با این بهانه از نیمه ای دیگر تجاوز، تعدی و جنایت که همینقدر هول انگیز است، از۸ ثور تا  ۷ اکتوبر و از آنگاه تا حال چشم پوشید و یا در مقابل آن اغماض روا داشت.
جنایات بیکران احزاب مرتجع و مزدور اسلامی از همتایان خلقی، پرچمی و خادی شان دست کمی ندارد. روس ها و مزدوران شان کشتند و روستا ها را ویران کردند؛ احزاب مرتجع جهادی ــ طالبی نیز به دستور اربابان شان به همان شناعت و فجیعت  کشتند، سر بریدند، به سر میخ کوبیدند، تجاوز کردند و کابل و شهر هائی که از شر ویرانگری روس ها به طور نسبی جان برده بودند، را سبعانه  و در اوج بی پروائی ویران کردند.

آیا میان جنایات و خیانات نابخشودنی رهبران و  قوماندان های احزاب خونریز اخوانی جهادی، طالبی معۀ ملیشیای شریر مثل گلبدین، ربانی، مسعود، سیاف، مزاری، خلیلی، محقق، فهیم، قانونی، عبدالله، محسنی، زرداد، دوستم، کرزی، غنی، امنیت ملی، ملا عمر، ملا منصور، ملا هبت الله و...؛ از نگاه ماهوی و نفس جنایت، خیانت و وطن فروشی شان، با خیانت و جنایت تره کی، امین، ببرک، سروری اگسا، نجیب خاد، سلیمان لایق، دستگیر پنجشیری، کشتمند، گلاب زوی و غیره رهبران و جنایت کاران خلقی، پرچمی، اگسا، کام، خاد و واد، فرقی است؟

سوسیال امپریالیسم اشغالگر روس همراه مزدوران "خلقی ــ پرچمی" اش با راه اندازی کودتای۷ ثور و تجاوز مستقیمش به کشور ما با نقض استقلال و حاکمیت ملی ما، افغانستان را ویران و میلیون ها انسان آزادۀ این کشور را کشت، امپریالیست های متجاوز و اشغالگر امریکا و ناتو نیز با خریدن اخوان و  نیرو های به جا مانده از تجاوز روس به همکاری ارتجاع منطقه، به کشور ما تجاوز کرده، آن را به مستعمرۀ مقهور خویش مبدل کرده و از شانزده سال قبل تا کنون آن را در اشغال دارند و جنایایات نابخشودنی صبح و شام شان روزمره جریان دارد.

آیا جنایات، تعدی و تجاوزات رفته و اعمال شده توسط امپریالیست های جنایتکار امریکا و ناتو، اخوان، تکنوکرات، ملیشیا، طالب و داعش و دول مرتجع منطقه بر این سرزمین و انسان های مظلوم آن از ۷ اکتوبر ۲۰۰۱م تا همین حالا که در برابر چشمان ما جریان دارد، کمتر از جنایات روس اشغالگر و مزدوران خلقی، پرچمی شان است. ارتکاب جنایت توسط روس متجاوز و مزدورانش و  ضرورت محکومیت و بازخواست آن، به هیچ وجه بر عاملان جنایات جاری ۸ ثور و ۷ اکتوبر  سایه نینداخته و آن را کمرنگ نمی سازد. هیچ وجدان بیدار هم نمی تواند میان جنایت تفکیک گذارده و یا به سهولت از کنار یکی بگذرد و دیگری را محکوم کند. وجدانی که آگاه است، باید نفس و کلیت جنایت را صرف نظر از عاملان آن، محکوم کند.

اخیراً با آزادی جانی اگسا "اسدالله سروری" از زندان رژیم مزدور کابل روی مصلحت های قومی و ضرورت یارگیری در آستانۀ مضحکۀ انتخاباتی پوشالیان پارلمانی آن رژیم، بحثی در شبکه های اجتماعی و معدود سایت هائی در پیرامون "عدالت انتقالی" و دادخواهی برای قربانیان روس و "حزب دموکراتیک خلق" به راه افتاده است. چنانچه دیده شد، در اکثر موارد، طرح این بحث و جدل ها توسط جوانان؛ سطحی، یک جانبه و عامیانه است.   
اما انحراف جدی از موضوع دادخواهی، بازتاب طرح های سازشکارانه ایست در برخی سایت های لیبرالی دمساز با اشغالگران و ارتجاع، توسط گروه های سازشکار و معامله گری که سال ها از قِبَل معامله گری نان خورده اند.

این گروه ها با انگیزۀ سودجویانه و عوامفریبانه به " تقبیح کودتای 7ثور و تجاوز قشون شوروی" پرداخته، ولی خیلی ظریفانه(تسلیم طلبانه) با انگیزه های ایدئولوژیک ــ سیاسی از ذکر 8 ثور، عاملان آن و "تجاوز قشون" وحشی و اشغالگر امریکا و ناتو در ۷اکتوبر و مزدوران وحشی تر آنان، طفره می روند.

این مدافعان کاذب قربانیان استبداد و استعمار روسی در طمع دریافت پاداش، "نقض حقوق بشر در جنگ های داخلی به وسیلۀ طرفین درگیر طی سال های۱۹۹۲-۲۰۰۱م"را بدون نام بردن از عاملان آن که همانا رهبران و فرماندهان احزاب اخوانی و ملیشیای مورد حمایت امپریالیست های غربی و دول مرتجع منطقه اند، مطرح می سازند.
این سازشکاران از "طرح تحقیق جنایات جنگی در درگیری های تنظیمی با مشارکت جنرالان انشعاب یافته از حکومت نجیب الله در سال ۱۹۹۲م" یاد می کنند، ولی شهامت ذکر نام رهبران جنایتکار تنظیمی و رشید دوستم(جنرال انشعاب یافته از حکومت نجیب الله)را  ندارند.

توجه فرمائید، این عده به اصطلاح دادخواه و مدافع قربانیان، با اکراه به " تقبیح حملات انتحاری در ساحات ملکی و جنایات جنگی به و سیلۀ طرفین درگیر (به شمول نیرو های نظامی بین المللی) " می پردازند. اینان نیرو های امپریالیست وحشی متجاوز، جانی، شکنجه گر، اشغالگر و قاتل امریکائی و ناتوئی را " نیرو های نظامی بین المللی"، و  درندگان وحشی اخوان، جنگ سالار، طالب و داعش مخلوق امپریالیست ها را بدون بردن حتی اسم آن ها، در " طرفین درگیر" خلاصه می کنند.

 نتیجه ای که از طرح مسأله به این شیوه حاصل می شود، چنین است:

۱. طرح نیمۀ جنایت و کتمان نیمۀ دوم و تداوم آن با معیار ها و ملاحظات ایدئولوژیک ــ سیاسی، یعنی طرح محکومیت جنایات آشکار و بی کران روس و مزدورانش، بدون ذکر جنایات امریکا ــ ناتو و مزدوران رنگارنگش در قدرت و اپوزیسیون، طرحی است خائنانه و تسلیم طلبانه که با برنامه های استعماری جاری امپریالیست های متجاوز امریکا و ناتو در افغانستان، مرتبط است و می خواهد بر سلطۀ جاری استعمار بر کشور ما سایه افکنده و آن را کمرنگ جلوه دهد.

۲. مدافعان کاذب دفاع از قربانیان کشور که دادخواهی و "عدالت انتقالی" را دام روزی ساخته اند، سکوت و اغماض در مقابل جنایات جاری امپریالیست های جنایتکار  امریکا، انگلیس، هالند، فرانسه، المان و غیره را در کمال وقاهت به خاطری روا می دارند که با به راه انداختن این پروژۀ اقتصادی، چشم به الطاف و عنایات ناچیز مالی  و احکام جزئی و یک حانبۀ مراجع عدلی ــ قضائی امپریالیست ها دوخته اند.

۳. چشم پوشی از طومار طویل جنایات احزاب اسلامی و کلاً مزدوران در قدرت و یا بیرون قدرت استعمار غرب، سکوت بی شرمانه در مقابل آن و حتی طفره رفتن عامدانه از اسامی ذوات و نهاد های جنایتکار، توسط این این مدعیان دروغین دادخواهی، نیز ناشی از وسوسۀ  دریافت سکه های اهدائی، طمع خام، سازشکاری، معامله گری و جبن ذاتی لیبرالی آنان است.

طرح تطبیق "عدالت انتقالی" صرف نظر از محتوای آن، حتی به مفهوم سازشکارانۀ بورژوا ــ لیبرالی آن، به آن شکلی که در کشور افریقای جنوبی پس از برافتادن رژیم اپارتاید، تعمیل شد، در افغانستان فقط در مرحلۀ پسااستعماری ممکن است. در حالی که افغانستان  مستعمره و در اشغال است و تجاوز و جنایت ۷ ثور و ۶جدی در ۸ ثور و ۷ اکتوبر کماکان فقط با تعویض عاملان آن، بی وقفه جریان دارد و سلطۀ استعماری ــ مستعمراتی حاکم بر کشور تجسم زندۀ چهار دهه جنایت است؛ نه"عدالت انتقالی" کاملی متصور است و نه گونۀ قسمی و سازشکارانۀ آن.

دادخواهی برای قربانیان و اجرای عدالت به گونۀ منصفانه در مورد عاملان متعدد آن، در فردای طرد تجاوز و حصول استقلال و حاکمیت ملی کشور و حاکمیت اجتماعی مردم افغانستان ممکن است. ورنه تمام جهان منجمله محاکم و مراجع عدلی ــ قضائی دول متجاوز امپریالیستی می دانند و اسنادی هم دارند مبنی بر این که طی این چهل سال در افغانستان چه گذشته است، ولی نیتی و انگیزه ای برای این کار ندارند. امپریالیست ها، به خصوص امپریالیست های توسعه طلب امریکا از مسألۀ "حقوق بشر" برای خود حربۀ ایدئولوزیک ساخته اند که آن را در مورد دولتمردان سرکش نظام ها و کشور ها به کار می گیرند. از گذشته تا حال در موارد متعدد در کشور ما "نقض حقوق بشر" منحیث سلاحی در مبارزۀ بین جناحی و یا ترساندن افراد معترض یا نافرمان همین نظام، به کار گرفته شده است. یعنی به مسألۀ حقوق بشر برخورد ابزاری شده است.