فریدون کاوه و پاینده پایمرد
۲۸ فبروری ۲۰۱۷
(۶ ) اســتــعــمــار
۲ــ دورۀ دوم استعمار نو:
سیاست نواستعماری دورۀ دوم در روشنائی حقایق و عملکرد استعمارگران، خود ترکیبی است از استعمار کهن و روش های دورۀ اول استعمار نو مزید بر روش های جدید. این دوره از استعمار جدید، افزون بر صدور و گسترش سلطۀ سرمایۀ مالی به کشور های دارای منابع و نیروی کار فاقد سرمایه در عصر امپریالیسم و برپائی و تقویت نظام های بوروکراتیک و ارتجاع راست در مقیاس جهانی؛ با یک سری از تحرکات، ابزار و روش های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، ایدئولوژیک، نظامی و اطلاعاتی برای هویت زدائی فرهنگی و اسارت سیاسی و اقتصادی خلق های تحت سلطۀ استعمار، تداوم سلطۀ استعماری و استمرار استثمار و غارت اقتصادی آن گونه کشور ها، تعریف می شود.
برخی از منابع سیاسی و دانشگاهی با دیدگاه های غیرتاریخی در خصوص پدیدۀ استعمار، برای تبیین این دوره از سیاست نواستعماری (از اوائل دهۀ نود قرن بیستم تا کنون) ترکیب مفهومی «استعمار فرانو» را اختراع کرده و از آن مدد می گیرند. این دیدگاه و تبیین از استعمار، محدودیت خود را داشته و شاخصه های اساسی امپریالیسم را در دوران سرمایۀ مالی انحصاری و صدور و جهان تازی آن، در تحلیل روند ها و عملکرد جهانی امپریالیسم مد نظر قرار نمی دهد. ترکیب مفهومی «استعمار فرانو» برداشتی است غیرتاریخی و تقلیل گرا از اهداف استعمار و مفهوم تاریخی امپریالیسم.
امپریالیسم به عنوان نظام اجتماعی ــ اقتصادی در متن تاریخی معینی معنی و مفهوم می یابد. بدین معنی امپریالیسم دوران معینی از تاریخ جمعی بشریت است، دورانی که تا هنوز به پایانش نرسیده است. امپریالیسم به مشابۀ یک سیستم در این دوران از اواخر قرن نزدهم و اوائل قرن بیستم میلادی با شاخصه های اساسی، با تفکر و عملکرد و ابزار و روش های خود زیسته است. در میان این شاخصه ها «صدور سرمایه» هنوز هم به عنوان یک شاخصۀ عمده تفوق داشته و ابعاد جهانی یافته است. امپریالیسم و انباشت و سودآوری سرمایۀ مالی آن از بدو تولد و تمرکزش تا حال در ضمن استثمار طبقۀ کارگر در کشور های سرمایه داری، به طور اساسی وابسته به غارت ثروت ها و استثمار نیروی انسانی مستعمرات و نیمه مستعمرات بوده است. این یکی از دلائل انگلی(طفیلی) بودن پدیدۀ امپریالیسم است.
آغاز دورۀ دوم سیاست نواستعماری با تجزیه و فروپاشی دولت و نظام سوسیال امپریالیستی اتحاد شوروی و پیمان آن، پایان جنگ سرد، به اصطلاح تک قطبی شدن جهان امپریالیستی، اعلام «پایان تاریخ» و «جاودانی خواندن نظام سرمایه داری»، یورش همه جانبۀ اقتصادی، سیاسی، ایدئولوژیک، نظامی و اطلاعاتی امپریالیست های پیمان نظامی ناتو به رهبری امپریالیسم امریکا به سوی شرق و جنوب، مشخص می شود. این دوره از سیاست نواستعماری که از اوائل دهۀ نود قرن بیستم آغاز یافت، برای دو و نیم دهه تا همین اکنون ادامه داشته است.
زمینۀ این یورش همه جانبۀ امپریالیست های امریکائی و متحدان ناتوئی آن ها به سوی ممالک شرق و جنوب در قاره های اروپا، آسیا، افریقا و امریکای لاتین را خلاء سیاسی، اقتصادی و نظامی ایجاد شده پس از شکست و فروپاشی امپراتوری اتحاد شوروی؛ در قلمرو شوروی، کشور های اقمار، کشور های واقع در منطقۀ نفوذ آن و کشور های حائل و «بی طرف» چیده بود.
دورۀ دوم یا جاری سیاست استعمار نو که پس از ختم جنگ سرد در عصر امپریالیسم در پرتو صدور سرمایۀ سازمان های انحصاری و سرمایۀ بوروکراتیک دولت های امپریالیستی (مثل چین) تبیین می شود، در ابعاد جداگانه با تداوم برخی وِیژگی های دورۀ قبل و با ویژگی های جدید برای دو دهه و نیم با تغییراتی در تناسب قواء و سر برآوردن فاکتور های نوین در رقابت امپریالیستی، روندی پر از فراز و فرود را پیموده و در کلیت آن تشدید شده است. این دوره از سیاست نواستعماری در ابعاد زیرین چنین مشخص می شود:
۱. تفوق صدور سرمایۀ مالی، «جهانی سازی» سرمایۀ مالی و سیطرۀ جهانی این سرمایۀ مالی بین المللی شده؛
۲. جهانی شدن سیاست و منطق حاکم «لیبرالیسم نو» متضمن تعدیل تحمیلی ساختاری و «تجارت آزاد» در روند گردش جهانی سرمایۀ مالی؛
۳. انباشت بیشتر سرمایۀ مالی در محور متروپل ها به قیمت فقر و فلاکت عمومی مردم جهان به ویژه کشور ها و خلق های مورد یورش سرمایه؛
۴. بین المللی شدن روند تولید و سرمایۀ مالی به اثر: ظهور سازمان های انحصاری فراملی؛ تقسیم بین المللی تولید به ویژه در بخش صنایع مونتاژ، تولید و پروسس مواد خام و نیمه خام؛ «انتگراسیون اقتصادی» یا ادغام سرمایۀ مالی برای سود بیشتر و چاپیدن منابع و نیروی کار بیشتر؛
۵. حاکم شدن نهاد های سیاست گذار چندی مثل «بانک جهانی»، «صندوق بین المللی پول» و «سازمان تجارت جهانی» در نقش قانون گذار و بازوی اجرائی سرمایۀ امپریالیستی امریکائی، اروپائی و جاپانی روند گردش، انباشت و سیطرۀ جهانی سرمایه و تبعیت کامل بانک های ملی ــ منطقه ئی چندی از این سیاست های تحمیلی غارتگر،
۶. تشدید و گسترش فقر عمومی جهانی، غارت منابع ، تخریب دوامدار محیط زسیت و بحرانی ساختن مشکلات زیستی از طریق زهری ساختن آب، خاک و هوا؛
۷. استثمار نیروی کار جهانی و به ویژه کار زنان و کودکان کارگر در حالت بردگی، با حرص و آز سیری ناپذیری برای حد اکثر سود و در فقدان قوانین کار و کارگر در کشور های پیرامونی مورد هجوم سرمایۀ مالی امپریالیستی
۸. تداوم یا از سر گیری سیاست خشن کهن استعماری در شکل سیاست نظامی تهاجمی قبلی استعمارگران امپریالیست غربی، صدور تسلیحات و ملیتاریسم، و تلفیق آن با سیاست های ظریف نواستعماری در مقیاس جهانی؛
۹. تشدید تضاد و تقابل امپریالیستی دول و فاکتور های رقیب دول و سازمان های انحصاری استعمارگر امپریالیست غربی و تدارکات متقابل جنگی؛
۱۰. برجسته شدن نقش سازمان های بین المللی نظیر "سازمان ملل متحد" و سازمان های وابسته بدان مثل "شورای امنیت"، "سازمان انرژی اتمی" و غیره در تجاوزات و جنگ افروزی امپریالیست های مهاجم غرب به ویژه امپریالیسم امریکا و تبدیل شدن این سازمان ها به زائدۀ دول متجاوز امپریالیستی از طریق صحه گذاردن به این نوع تجاوز و تعدی و صدور مجوز برای آن ها،
۱۱. جهان تازی فرهنگ مهاجم غربی و ارزش های اجتماعی ــ سیاسی سرمایه داری در اقصی نقاط دنیا پا به پای سرمایۀ مالی غرب، لیبرالیسم نو و تکنولوژی غربی؛
۱۲. در عین جهان تازی فرهنگ مهاجم غربی، راه اندازی پروژه های نواستعماری با روکش ایدئولوژیک اسلامیستی بر زمینه های بحران ادواری ایدئولوژیک اسلام؛
۱۳. برپائی نظام های بوروکراتیک مستبد متشکل از نمایندگان طبقات ارتجاعی بومی فئودال و کمپرادور با کودتا، اشغال نظامی و یا روکش کاریکاتور دموکراسی لیبرال و تربیت قشری از روشنفکران تکنوکرات کارگزار سرمایه و دول مهاجم امپریالیستی در کشور های پیرامونی و نیمه پیرامونی؛
۱۴. گسترش اعتراضات گستردۀ جهانی در اشکال مختلف در مقابل سیاست تهاجمی امپریالیستی مخصوصاً در مقابل سیاست ویرانگر لیبرالیسم نو و تبعات آن؛
۱۵. گسترش تبادلۀ فکری، سیاسی، فرهنگی و اطلاعاتی میان خلق ها و جریان ها در مقیاس جهانی در تقابل با روند حاکم و سر برآوردن میدیای بدیل روشنگر به یمن دستآورد های انقلاب الکترونیک و انفورماتیک.
موارد پانزده گانۀ فوق را که برشمردیم، مؤلفه ها و شاخصه های متبارز دورۀ کنونی استعمار نو را در یک متن تاریخی امپریالیستی از اوائل دهۀ نود قرن بیستم میلادی تا کنون بازتاب می دهند. هر یکی از این مؤلفه ها را در بخش بعدی باز خواهیم کرد.