هو شی مینه ــ تایپ و ارسال: طارق
۱۹ جولای ۲۰۱۷
در بارۀ اخلاق انقلابی
قسمت اول:
آدمی از سرآغاز بود خود، ناگزیر گشته است که با طبیعت ــ حیوانات و حشی، آب و هوا و جزء این ها ــ مبارزه کند تا از این راه زنده بماند. هر فرد برای پیروزی در این مبارزه باید بر نیروی شمار بزرگی از مردم، بر نیروی جمعی و جامعه اتکاء کند. فرد به تنهائی نمی تواند بر طبیعت و معیشت چیره آید.
او همچنان برای بقاء باید تولید کند تا بتواند خوراک و پوشاک به چنگ آورد. تولید نیز باید بر نیروی جمعی و جامعه اتکاء ورزد. فرد به تنهاړی نمی تواند تولید کند. با توجه به این که دوران ما متمدن و انقلابی است، پس فرد باید هر چه بیشتر و در تمام شئونات بر نیروی جمعی و جامعه متکی باشد. آدمی نمی تواند در کناری بایستد، بلکه باید به نیروی جمعی و جامعه ملحق شود.
بنابر این، فردگرائی (اندویدوالیسم) نقطۀ مقابل جمع گرائی (کولکتیویسم) است، جمع گرائی و سوسیالیسم به طور قطع پای می گیرد و رواج می یابد، درحالی که فردگرائی بدون شک از میانه برمی خیزد. وجه و نیرو های تولید بی وقفه تکامل می یابند و تغییر می کنند، و بر همین سیاق تفکر آدمی و نظام های اجتماعی و الخ. همۀ ما آگاهیم که از دیرباز تا کنون، وجه تولید از بهره جوئی از شاخه ساران درخت و تبر های سنگی به ماشین ها و برق و انرژی هسته ئی تکامل یافته است. نظام های اجتماعی نیز از کمونیسم آغازین به نظام برده داری و زمینداری(فئودالیسم) و سرمایه داری(کاپیتالیسم) پیشرفت کرده است و امروز نزدیک به نیمی از بشریت به سوی جامعه گرائی (سوسیالیسم) و مردم گرائی (کمونیسم) ترقی می کنند. هیچ کس نمی تواند این تکامل و ترقی را متوقف کند.
باپیدائی مالکیت خصوصی جامعه به دو طبقه تقسیم شده است: طبقات استثمار کننده و استثمار شونده. بدینسان تضاد های اجتماعی و مبارزۀ طبقاتی نیز پدیدار گشته است. هر فردی الزاماً به این یا آن طبقه وابسته است و هیچ کسی نمی تواند خارج از طبقات قرار گیرد. در عین حا ل هر فرد بازنمون آرمان (ایدئولوژی) خاص طبقۀ خود است. در جامعۀ کهن، زمینداران فئودال، سرمایه داران و امپریالیست ها بر دیگر قشر های اجتماعی، خاصه بر کارگران و دهقانان، بی رحمانه ستم روا می داشتند و از آنان بهره می کشیدند. اینان مالکیت عمومی را که به وسیلۀ جامعه تولید می شد، چپا ول می کردند و آن را به مالکیت خصوصی خویش منضم می نمودند و در آسایش و رفاه می زیستند. اما در باب "فضیلت"، "آزادی"، "دموکراسی" ... مدام یاوه می بافتند و قلنبه می پرداختند. کارگران و دهقانان و دیگر زحمتکشان، که بار این همه ستمگری و استثما ر را برای همیشه تاب نمی توانستند آورد، به پا خاستند و انقلاب کردند تا بر این شیوه خویشتن را رها سازند و جامعۀ تبهکار دیرین را به جامعۀ نیک آئین نوین دگرسان کنند، به آنگونه جامعه ای که تمام زحمتکشان به کامیابی بزیند و در گسترۀ آن بهره کشی فرد از فرد از میانه برخیزد. از برای اینکه انقلاب مظفر شود، طبقۀ کارگر ــ این پیشروترین، آگاه ترین، مصمم ترین، منضبط ترین و سازمان یافته ترین طبقه ــ می بایست با حزب پرولتری به عنوان ستاد آن انقلاب را رهبری می کرد. این امر به وسیلۀ انقلاب در اتحاد شوروی و دیگر کشور های سوسیالیستی محققاً به بار آمده است. انقلاب کردن و دگرگون ساختن جامعۀ کهن به جامعۀ نو امری بس افتخار آفرین و درعین حال نیز وظیفه ای بی نهایت سنگین و مبارزه ای بس پیچیده، دراز مدت و دشوار است. تنها رهروی توانا می تواند راهی دراز را با باری گران بر دوش درنوردد. یک انقلابی باید پای بستی محکم از اخلاق انقلابی داشته باشد تا بتواند وظیفۀ پُرافتخار خود را به تمام انجام دهد. همه ما که زاده و پروردۀ جامعۀ کهن بوده ایم، در تفکر و عادات خویش بیش و کم اثرات آن جامعه را با خود حمل می کنیم. بد ترین و مخاطره آمیز ترین نشانۀ جامعۀ دیرین، فردگرائی است. فرد گرائی نقطۀ مقابل اخلاق انقلابی است. خورد ترین اثر باقی ماندۀ فردگرائی در اولین فرصت رشد می کند. فضائل انقلابی را بی اثر می نماید و مانع از آن می شود که ما با دل وجان برای آرمان انقلابی مبارزه کنیم. فردگرائی چیزی است سخت خدعه آمیز و غدار؛ به چالاکی فرد را به ورطۀ تباهی می کشد. و همه می دانند که غلتیدن به سراشیب تباهی سهلتر است از بالندگی و ترقی. بی سبب نیست که فردگرائی سخت مخاطره آمیز است.
برای زدودن اثرات ناخوشایند جامعۀ کهن و پروردن فضائل انقلابی باید به مداومت مطالعه کرد و خود را تربیت و اصلاح نمود تا برین پایه پیوسته ترقی کرد. در غیر این صورت واگشت می زنیم و پس می افتیم و عاقبت جامعۀ رو به پیشرفت پذیرای مان نمی شود. مطلب این نیست که تنها با مدرسه رفتن و حضور در دوره های تعلیمی می توان مطالعه کرد و خویشتن را تربیت و اصلاح نمود؛ در هرفعالیت انقلابی می توان و باید چنین کرد. فعا لیت های انقلابی زیرزمینی، قیام عمومی، جنگ مقاومت، بنای کنونی سوسیالیسم در شمال و مبارزه برای تجدید وحدت ملی؛ آری این همان مدارس عالی است که می توان در آن فضائل انقلابی کسب کرد. اشخاص آراسته به خصائل انقلابی نه از دشواری ها و مشقات بیمی به دل راه می دهند و نه از ناکامی ها هراسی دارند؛ نه مردد می شوند و نه گامی پس می گذارند. انقلابیون راستین برای مصالح حزب و انقلاب و طبقه و خلق و نوع بشر در ایثار منافع خاص خویش هیچ گاه تردید نمی کنند و اگر حتی لازم شود جان خود را فدا می کنند. این است بیان بس روشن و دربرگیرنده از اخلاق انقلابی.
در حزب ما رفقا تران فیو، نگوجیاتو، لی هونگ فونگ، نگویین وان کو، هوانگ وان تیو، نگویین تی مینه خای و بسا اشخاص دیگر هستی خویش را به پای حزب و خلق نثارکردند و بدینسان از دلبستگی کامل عیار نسبت به منافع عمومی و ازخودگذشتگی تام و تمام سرمشق های تابناکی بر جای نهادند. اشخاص آراسته به فضائل انقلابی ساده و فروتن باقی می مانند و آماده اند با سختی های بیشتری رو به رو شوند. حتی به وقتی که با اوضاع دلخواه و کسب پیروزی ها مواجه می گردند، پیش از دیگران در غم کارند و بعد از آن در اندیشۀ تمتع. در این فکر باید بود که وظایف خود را چگونه به نحو احسن انجام داد، نه این که چسان بزرگ ترین پاداش را از آن خود کرد. از لاف زنی در خصوص فراهم آورده های گذشته و ادعای امتیازات خاص یا تن سپاری به دیوان سالاری گرائی (بوروکراتیسم) و تکبر و تباهی باید برحذربود. این نیز بیانی از اخلاق انقلابی است.
به اجمال اخلاق انقلابی نکاتی بشرح زیر را در بر می گیرد:
اختصاص زندگی خود به امر مبارزه برای حزب و انقلاب، این لازم ترین نکته است. سخت کوشی برای حزب، رعایت انظباط حزبی و اجرای خط و مشی های حزب. مقدم شمردن منافع حزب و زحمتکشان بر منافع فردی خود. خدمت به خلق از جان و دل. مبارزۀ فارغ از من خود برای حزب و مردم و نمونه بودن در هر مورد.
کوشش در مطالعۀ مارکسیسم – لنینیسم و بهره گیری مستمر از انتقادازخود و انتقاد به منظور اعتلاء سطح ایدئولوژی و بهبود کار خود و ترقی کردن با رفقای همراه خویش.
ادامه دارد