نویسنده سازمان راه پرولتری فرانسه
مترجم از فرانسه به فارسی دری: گرامی یاد "امین سیماب"
ناشر: سازمان مارکسیست ــ لنینیست افغانستان
۱۶ سپتمبر ۲۰۲۲



سلسله دروس آموزشی اندیشۀ پیشرو عصر،

(۳)

درس شماره یک، جزء "ج"

ضمیمۀ شماره یک

روابط مردان و زنان (اولین شکل تقسیم کار)

تقسیم وظایف میان مردان و زنان اولین شکل تقسیم کار است ( تقسیم طبیعی کار). این تقسیم وظایف ممکن با پیدایش اولین شکل زندگی اجتماعی انسجام یافته مصادف باشد؛ یعنی مصادف با اجتماع بدوی. زنان به دلیل باردار شدن متواتر و در نتیجأ محدودیت تحرک، مؤظف به کار هائی بودند که ما امروز به آن "کارِ خانه" اطلاق می کنیم، از قبیل: تربیۀ کودکان، پخت و پز، دوخت لباس و غیره. مرد مؤظف به تدارک و تکافوی قوت و لایموت بود.

تا زمانی که قوت و لایموت از طریق شکار و چیدن میوه ها تأمین می شد؛ و تا زمانی که تولید اجتماعی متنوع نشده و تبادله به میان نیامده بود، هستۀ خانواده شکل حاکم اجتماع بوده و زن در آن قدرتمند بود. خانواده ساختار بسیار وسیع داشت و در "جمع" که در آن جفت زن و شوهر استقرار نداشت، شجرۀ خانواده را سلسلۀ زنان تعیین می کرد: اطفال در "جمع" مربوط به مادر شان باقی می ماندند که آن نظام، "نظام مادرسالاری" بود.

اما در مرحلۀ معینی از تکامل جامعه، پیشرفت های تخنیکی، تقسیم مغلق کار در بیرون از خانواده را به بار آورد و نقش اجتماعی مردان، زمانی که مسؤولیت گله داری و رمه داری را عهده دار شدند و یا ابزاری از آهن ساخته و به تبادلۀ تولیدات پرداختند، بیش از پیش اهمیت پیدا کرد. مالکیت خصوصی این وسائل تولید تدریجاً به نیروی تعیین کننده مبدل می گشت: "کار های زن در داخل خانه در مقایسه با کار های تولیدی مرد، دیگر به حساب نمی آمد". لذا میراث پدر به "جمع" خود وی برمی گشت و بدین ترتیب به اولادش که در "جمع" مادری باقی می ماندند، نمی رسید. بدین وسیله سلسلۀ عنعنه ئی وراثت به نفع پدر قطع گردید و این مسأله گذار به پدرسالاری را مشخص کرد: "برانداختن حق مادری، بزرگ ترین شکست تاریخی جنس مؤنث است".

با به میان آمدن مردسالاری، زوج به مفهوم زن و شوهر استقرار یافت که در آن، زن به ملکیت مرد مبدل شده و بدین ترتیب، این خانواده جانشین خانوادۀ سابق که دارای پیوند های سست بود، شد. "زن مطیع و ذلیل ساخته شده به موقف بردۀ خواهشات نفسانی مرد و وسیلۀ عادی تولید نسل سقوط کرد."

 

روابط در بین خانواده:

در داخل خانواده، زن چندین نوع ستم را متحمل می شود:

ــ ستم اقتصادی: او تولید نسل و بقای خانواده را به طور مستقیم متحمل شده و مؤظف به رسیدگی به امور خانه من جمله فرزندان می باشد. در مجموع، کار "اجتماعی" شوهر، وی را قادر می سازد که وسائل لازم برای فعالیت هایش در داخل خانواده را خریداری نماید: پوشاک، ظروف و اسباب، خوراک و غیره... که وی آنها را به تولیدات قابل استهلاک مبدل می سازد.

ــ ستم سیاسی: هر گونه قدرت تصمیم گیری در عرصۀ زندگی خصوصی (روابط جنسی، نفوذ و حاکمیت بالای اطفال، دخل و خرچ) و یا امور اجتماعی، از دست زن خارج ساخته شد.

ــ ستم ایدئولوژیک: روابط متذکره به وسیلۀ ایدئولوژی اطاعت و ارادت تحکیم یافت. پیوند با دین و مذهب، اکثراً آن را تقویت نموده تا تئوریزه کردن فرودستی و مادونی زن پیش می رود. علاوه بر آن، زن مؤظف است تا آن همه را به اطفال خود انتقال دهد. یقیناً که تفاوت های بزرگی از یک فرد تا فرد دیگر، و از یک زوج تا زوج دیگر وجود دارد؛ اما ما همه، چه مردان و چه زنان، از این نوع روابط اجتماعی که می توان آنها را "شیوۀ تولید خانگی" نامید، متأثر هستیم.

 

ستم بر زنان در خدمت شیوۀ تولیدی حاکم:

این شیوۀ "نیمه" تولید، با انواع و اقسام مختلف به وسیلۀ تکامل اجتماعی تداوم می یابد. در هر دوره، شیوۀ تولیدی حاکم، خانواده را تعدیل نموده، آن را دو باره شکل داده و جزء نظام حاکم خود ساخته است. بدین صورت، به خصوص فئودالیسم، خانواده های بزرگ داشت که متشکل از چندین جفت زن و شوهر بوده و در زیر نفوذ سابقه دار ترین آنها به سر می بردند. مزرعۀ کوچک فردی به میان آمده بعد از١٧٨٩(سال انقلاب کبیر فرانسه ـ مترجم)، آن خانوادۀ بزرگ فئودالی را به خانواده های کوچک تر، متشکل از جفت زن و شوهر، تجزیه کرد.

ولی تا جائی که امروز به سرمایه داری مربوط می شود، سرمایه داری خانواده را به جفت "زن و شوهر" همراه با اطفال صغیر تقلیل داده است. ناگفته نماند که این پروسه ادامه دارد: ما در حال حاضر شاهد گسست و خرد و ریز شدن خانواده هستیم ( افزایش میزان طلاق، خانواده های بیش از پیش متشکل از فرزندان مختلف مشروع و نامشروع، زادۀ چند پدر(اندر) و مادر(اندر)؛ و همچنان توسعۀ سریع زندگی "مجردی" زنان و مردان). { آنچه در داخل قوس در مورد ترکیب خانواده آورده شده است، تعبیر دقیق افادۀ متن فرانسوی است که فقط مربوط به جامعۀ غربی امروز می شود و من با شناخت از این جوامع و فهم موضوع، آن را توضیح نمودم ـ مترجم}.

در نظام سرمایه داری، علاوه بر پخش ارزش های اساسی آن (اندیویدوالیسم یا فردگرائی، اطاعت خانواده های کارگران از مقامات، ذهنیت سودجوئی خانواده های بورژوا)، موجودیت خانواده یک منفعت اقتصادی هم دارد: خانوادۀ بورژوا تراکم سرمایه از طریق استثمار غیرمستقیم زنانی را که در خانه باقی می مانند، مساعد می سازد.

زنان مذکور، با رایگان انجام دادن کار خانه، در واقع با مصرف اندک، نیروی کار مردان را دو باره تولید می نمایند؛ چیزی که در غیر آن، باید توسط انواع و اقسام خدمات اجتماعی (کودکستان ها، کانتین ها، مراکز شستن البسه، مراکز پاک کاری و غیره) انجام می شد.

با وجود این، حتی زمانی که زنان در بیرون از منزل کار نموده و معاش خورباشند، باز هم به این معنی نیست که از کارِ خانه نجات یافته اند. نبودِ تجهیزات عامه، تقسیم وظایف به اساس جنس (مرد و زن ـ مترجم) که پایۀ خود را در ایدئولوژی حاکم دارد...،  زنان را به انجام دو روز کار در عین روز وادار می سازد، بدین معنی که: در منزل توسط مردان خانواده زیر ستم قرار دارند؛ در کار بیرون از منزل، کارفرمایان بر آنها ستم روا می دارند و در نتیجه دو نوع استثمار را از جانب سرمایه داری متحمل می شوند: در کار بیرون و در داخل منزل.

 

رهائی چسان ممکن است؟

پس ستم پدرسالاری صرفاً بقایای به جا مانده از گذشته نیست، بلکه یک شیوۀ استثمار و ستم کاملاً زنده و تأمین شده است. این شیوۀ استثمار و ستم به خودی خود ناپدید نمی گردد. برای نابودی آن، مبارزۀ سازمان یافته ای با یک طرح تغییر آگاهانه، چه در رابطه با مناسبات در بین اجتماع و چه در روابط میان مردان و زنان، را باید به راه انداخت. آن چنان مبارزه باید توسط زنان طبقۀ کارگر و خلق به پیش برده شود، زیرا آن ها اند که نفع بیشتر در منقلب کردن روابط شخصی میان زن و شوهر دارند.

آن چنان یک مبارزه دستاوردی نخواهد داشت، مگر این که شیوۀ تولید سرمایه داری که ستم بر زنان را بازتولید کرده و تداوم می بخشد، از پا درآورده شود. بعکس، مبارزه علیه سرمایه داری نمی تواند بدون سهمگیری زنانِ خلق... به پیش برده شود.  نمی توان با نصف قواء به مصاف  سرمایه داری رفت.

رهائی زنان بدون سوسیالیسم ممکن نیست!

سوسیالیسم بدون رهائی زنان ممکن نیست!

 

پایان درس اول

ادامه دارد