بازتایپ و ارسال: م. مبارز
۱۸ اکتوبر ۲۰۲۲
مبانی و مفاهیم مارکسیسم
(۱۰)
۱۲. جوهر و پدیده
جوهر و پدیده یک جفت از مقولات مهم دیالکتیک ماتریالیستی اند که ارتباط اشیاء را از زاویۀ جنبه های داخلی و نمود خارجی آنها بازتاب کرده، تعمیم می دهند.
جوهر عبارت است از اشیاء "در کل موجودیت خود"، "در ارتباطات درونی شان". پدیده عبارتست از "جنبه های پراکنده" و "ارتباطات ظاهری" اشیاء. جوهر آن چیزی است که در درون اشیاء نهفته است، که نسبتاً پایدار و عمده و تعیین کننده است. کیفیت یک شیء توسط جوهر آن معنی می شود. پدیده عبارت است از تظاهرات مختلف جوهر اشیاء.
رابطۀ بین جوهر و پدیده یک ارتباط وحدت اضداد است. هر دو دارای یک جنبۀ همگونی و تطابق همگونی و یک جنبۀ تضاد و عدم تطابق اند. این دو جنبۀ وحدت شیء عینی را می سازند و از یکدیگر غیر قابل تفکیک اند. جوهر هر چیز از خلال پدیده هایش متظاهر می شود و هر پدیده جنبۀ خاصی از جوهر شیء را به ظهور می رساند. بین جوهر و تظاهرات خارجی آن همیشه تطابق و یکسانی وجود ندارد: پدیده می تواند شکل خارجی جوهر یا جنبه های پراکنده و منفرد آن و یا حتی آنچه را که متضاد با آن است، بنمایاند. مارکس می گوید: "چنانچه نمود ظاهری و جوهر اشیاء با هم اشتباه شوند، همۀ علوم چیزی جز لاطائلات نخواهند بود." (۳۴)
نمود ظاهری بیان جوهر آنست به شکل معوج. به عنوان مثال، امپریالیسم را در نظر بگیریم: جوهر امپریالیسم توسعه طلبی، تجاوز و جنگ است، و این جوهر تا نابودی کامل امپریالیسم تغییر نخواهد کرد. سیاست توسعه طلبی و جنگ های تجاوز کارانۀ امپریالیسم نمود های خارجی این جوهر اند. اما از جانب دیگر نمود های خارجی امپریالیسم متعدد اند: گاهی فاشیسم عریان، گاهی به شکل دموکراسی کاذب و صلح کاذب و گاه با عنوان "سوسیالیسم" به میدان می آید. اما هر آنچه را که به هر عنوان بر چهره زند، جوهر آن تغییر نمی یابد. اپورتونیست ها همواره از ظواهر گوناگون برای پوشاندن جوهر ضد انقلابی خود استفاده کرده اند. اما چیز کاذب، کاذب است و وقتی نقاب آن را برداریم، جوهر ارتجاعی آن عیان می گردد.
۱۳. محتوی و شکل
محتوی و شکل یک جفت مقوله در دیالکتیک ماتریالیستی اند. محتوی عبارت است از تضاد های درونی اشیاء و پدیده ها؛ شکل عبارت است از بیان حرکت متضاد آنها.
هر شیء یا پدیده دارای شکل و محتوی است. مثلا در مورد شیوۀ تولید نعم مادی نیرو های تولیدی محتوی و مناسبات تولیدی شکل اجتماعی شیوۀ تولید است. در مورد صورت بندی اجتماعی: پایۀ اقتصادی که از مجموعۀ مناسبات تولیدی تشکیل شده به مثابۀ محتوی و روبنای اجتماعی شکل محسوب می شود. خط فاصل بین محتوی و شکل یک امر مطلق نیست.
شکل یک محتوای مشخص می تواند خود محتوای شکل دیگری باشد و یا بالعکس. بدین ترتیب، مناسبات تولیدی شکل نیرو های مولده محسوب شده و در عین حال محتوی برای روبنا خواهد بود. گاهی یک محتوی می تواند چندین شکل بخود بگیرد که یکی از آنها شکل عمده و بقیه با حفظ ارتباط نزدیک با اولی و به همراه آن، تکامل محتوی را عهده دار خواهند بود.
غالب نظریات فلسفی ایده آلیستی و متافیزیکی، محتوی را از شکل جدا می کنند. ماتریالیسم دیالکتیک به ما می آموزد که رابطۀ بین شکل و محتوی یک وحدت دیالکتیکی را تشکیل می دهد. محتوی و شکل متقابلاً به هم مشروط بوده و در یک واحد همزیستی می کنند. هر محتوی در یک شکل معین قرار می گیرد و ضرورتاً هر شکل محتوائی را با خود خواهد داشت. در این وحدت، محتوی جنبۀ عمده و تعیین کننده را دارد و شکل را تعیین می کند. شکل وابسته به محتوی بوده و مشروط به آن است. با این حال، محتوی نیز برای آن که بتواند وجود داشته باشد و تکامل یابد، باید شکل مقتضی خود را داشته باشد. بدین نحو، شکل نیز به گونه ای فعال بر محتوی تاثیر می گذارد. یک شکل متناسب می تواند انگیزۀ تکامل باشد و در صورتی که متناسب نباشد، می تواند به مثابۀ مانع عمل کند.
در شرایط معینی ممکن است شکل حتی نقش اصلی و تعیین کننده را در تکامل محتوی بازی نماید. تضاد بین شکل و محتوی چنین تظاهر می یابد: محتوی به قدر کافی زنده و متغییر است، ولی شکل نسبتاً ایستا و غیر متحرک است. در پروسۀ تکامل اشیاء، معمولا شکل نسبت به محتوی تأخیر دارد و به همین خاطر همیشه بین محتوای جدید و شکل کهنه تضاد موجود است. به حکم جبری تکامل، محتوی اقتضاء می کند که شکل کهنه شکسته شود و شکل جدیدی جای آن را بگیرد.
گاهی محتوای نوین از همان شکل و قالب گذشته استفاده می کنند، یعنی شیوۀ طرد کامل شکل کهنۀ را به کار نمی گیرند، بلکه از تغییر بخشی از آن کمک گرفته، تضاد بین شکل و محتوی را حل می کنند.
"ما از این که شکل های ادبی و هنری گذشته را مورد استفاده قرار دهیم، به هیچ وجه روگردان نیستیم، ولی این شکل ها درست پس از آن که در دست ما از نو ساخته شده و مضمون نوینی یافتند، انقلابی خواهند شد و در خدمت خلق قرار خواهند گرفت." (۳۵)
زمانی که دیالکتیک شکل و محتوی اقتضاء کند که ما مسأله ای را مشاهده و حل کنیم، ابتداء باید به محتوای شیء نظر افگنیم و با گرایشات انحرافی از جمله "فورمالیسم" که تنها به فرم (شکل) اهمیت داده و محتوی را به باد فراموشی می گیرد، مبارزه کنیم. فورمالیسم هرگز از واقعیت حرکت نکرده و به دنبال نتایج واقعی نمی باشد و همواره به دنبال استفادۀ مکانیکی از فورمول های مجرد بوده، به طریقی یک جانبه، قالب های سطحی ظاهر فریب را به کار می گیرد، از جانب دیگر، باید فرم هائی را اتخاذ نمود که در خدمت محتوی قرار گیرند و در مقابل گرایش انحرافی دیگری که تنها به محتوی پرداخته و شکل را به بوتۀ فراموشی می سپارند، نیز مبارزه نمود.
ادامه دارد
مــآخــذ:
(۳۴) کارل مارکس:"سرمایه، جلد سوم"
(۳۵) مائو تسه دون:"سخنرانی در محفل ادبی و هنری ین آن"