زنده یاد امین سیماب
۲۲ اپریل ۲۰۱۸



"نهد شاخ پرمیوه سر برزمین"

بازنشر به مناسبت دومین سالگرد جانباختن «امین سیماب»

لشکرکشی و جنایات سوسیال امپریالیسم شوروی و اینک امپریالیسم امریکا و متحدان، و در پیشاپیش آن ها نوکران سرسپرده و پا در رکاب شان، نه تنها توده های ستمدیدهُ ولی تسلیم ناپذیر افغانستان را بی رحمانه به گلوله بسته، کشور را ویران و زیربنا های نیم بند آن را به کلی به خاک یکسان نمودند، بلکه بزرگ ترین ضربه را در بُعد اجتماعی به ملت ما وارد کردند، که لبۀ تیز آن متوجه روشنفکران ملی و انقلابی بوده است.
گرچه در این مختصر به روشنفکران جانباخته و هم جانباز ملت تلویحاً اشاراتی خواهد شد، ولی مکث بر آن ها ایجاب نوشتۀ جداگانه را می نماید. اثر ضربت خُردکننده ای را که دو قدرت امپریالیستی دیروز و امروز برساختاراجتماعی جامعۀ ما وارد آورده اند، به آسانی آناً قابل رؤیت نبوده است، ولی عمق زخم های آن بر پیکر جامعه بیشتر، و زجرحاصله از آن، به مراتب جانگداز تر از زخم های جسمی ناشی از آلات جارحه و آتشزا می باشد. به معنی دیگر، زخم های وارده بر "روان" اجتماع افغانی، فقط برای آن هائی قابل تمیز و تشخیص است که نه تنها حس آزادگی و صیانت از ارزش های ملی در نهاد شان زنده است، بلکه با تمام نیرو و ایمان به توده ها، آمادۀ شعله ور ساختن آن جرقۀ آزادیخواهی در یک مبارزۀ مرگ و زندگی با عوامل محو کنندۀ آزادی و ارزش های ملی و انسانی در جامعۀ فعلی می باشند.
کافیست تا یک بار به صفحات انترتیت(سایت ها، فیس بوک و غیره) نظر اندازیم تا وخیم بودن حالت "روانی" ملت و عمیق بودن ضربات کاری استعمار و ارتجاع بر پیکرجامعۀ ما را آگاه شویم؛ به خصوص که آن هائی که در گذشته و حال غرق خیانت و جنایت، و در زمانش عمال جنایت گستری بوده اند، با معافیتی که در شبکۀ انترنیتی دارند، ، علاوه بر آن که با گرفتن قیافۀ "افغانی"، "مترقی"، "انقلابی"، "دموکرات"، "انساندوست" و امثال این صفات رایگان و خود تفویض کرده، به "شست و شوی" گذشتۀ پرخون و پر از جنایت خود می پردازند، و تا جائی که برای شان مقدور باشد، به تحریک و تشدید اختلافات، مناقشات و بحران های سرهم بندی شده و تصنعی در میان هموطنان مبادرت می ورزند؛ زیرا هر قدر که "آب گِل آلود" باشد، خائنان و جنایتکاران گذشته و حال، با کمال راحتی "ماهی گرفته" و مطمئن می باشند که مردم فرُصتی برای حسابگیری از آن ها ندارند، زیرا به اصطلاح "به جان خود هستند"؛ و این چیزیست که همه استعمارگران و نوکران شان در هر کشور و در هر اجتماع آن را آرزو دارند، و درست به همین دلیل است که به بارآوردن بحرانات اجتماعی در جامعه، از قبل برنامه ریزی می نمایند.
در شرایط فعلی کشور ما، به دلائلی که بر همگان آشکار است، استعمار امریکا و متحدان برای تداوم اشغال، تحکیم حاکمیت استعماری و چپاول بی رحمانۀ ذخائر طبیعی کشور ما، در اولین قدم به اطاعت و فرمانبرداری کامل ملت و تسلیمی بی چون و چرای آن به ارادۀ استعماری نیاز دارند، چنانکه "موافقتنامۀ امنیتی" رسوا، یک جانبه و سراسر فاشیستی امریکا با دولت دست نشانده اش در کابل، که کاندید های زبون "ریاست جمهوری"(اشرف غنی و عبدالله عبدالله) برای امضای ضمیمۀ آن بی صبرانه دُم می شورانند، ثبوت واضح و انکارناپذیر تحمیل ارادۀ استعماری می باشد؛ و از آن جائی که ملت غیور ما به شهادت تاریخ پرافتخار افغانستان، هیچگاهی در برابر تجاوزگر، اشغالگر، استعمارگر و نوکران خود فروختۀ بومی آن ها سرخم ننموده است، پس برای تضعیف و احیاناً محو کامل روحیۀ آزادیخواهی و ارادۀ تسلیم ناپذیری مردم، به آن وجوهی از زندگی ملی و اجتماعی شان دست می اندازند و در آن ابعاد به تفتین و تخریب مبادرت می ورزند، که شالودۀ نزدیکی و بهم پیوستگی ملت ما بوده است؛ چنانکه جملۀ معروف "تفرقه بیانداز و حکومت کن" دقیقاً منعکس کنندۀ همان سیاست استعماری است.  طرزالعمل متذکره که استعمار کهنه کار انگلیس مبتکر و یا هم نماد آن بوده است، توسط هر استعمارگر در هرجامعۀ زیر سلطۀ استعمار قابل تطبیق است. اما در شرایط فعلی و در جامعۀ پارچه پارچه و کاملاً مریض افغانستان، تأثیرات سو ء و مهلک آن ده ها و صد ها برابر است.
باز هم به شبکۀ انترنیت برمی گردیم. موضعگیری های نژادپرستانۀ  لسانی، قومی، سمتی و امثالهم قلب هر افغان وطنپرست و صدیق را زخم می زند و روانش را شکنجه می نماید؛ به خصوص که انترنیت محیط مجازیی است که در آن هرکس و از هر جا می تواند به بسیار سادگی و با فشار انگشت ره یافته و با قضایای جاری از هر نوع و سرشتی آشنا گردد. زهرپراگنی، توهین و هتک حرمتی که از یک جانب به جانب دیگر روا داشته می شود، به هیچ وجه حمله کننده را نه وقار می بخشد و نه هم وی را در انظارحق به جانب و"فاتح" نشان می دهد. برخلاف تنگ حوصله گی، بی مایه گی، خشونت مبتذل، عقده مندی و خصومت مرضی آن فرد، افراد یا گروه را با طرف منازعۀ شان، دم چشمان از خود و بیگانه قرار می دهد؛ که این واقعیت تلخ سراسر به نفع دشمنان ملت و در آخرین تحلیل، به ضرر خود حمله کنندگان می باشد(البته مُهره های خود استعمار و جنگ های زرگری آن ها منظور نیست)؛ یعنی اینکه سرویس های استخباراتی مختلف، بدون آنکه احتیاجی به استخدام جاسوس و مخبر داشته باشند، به یک چشم بهم زدن، اختلافات دو جناح یا هم چند جناح درگیر را ملتفت شده، مطابق به طرح ها و اهداف مغرضانۀ خود، در صحنۀ عمل در داخل کشور(یا هم در خارج از کشور)، فعالیت های استعماری و ضدافغانی خود را انسجام می بخشند.
از طرف دیگر، و همان طوری که در بالا ذکرشد، عناصر آلوده، خائن و جانی در چنان معضلات تصنعی و راه انداخته شده توسط نیرو های استعماری و ارتجاع همدست آن، بعضاً به عنوان "خلاصگیر" مداخله نموده و عملاً به "اعادۀ حیثیت" و"تطهیر" خود می پردازند، که باز هم مسلماً به ضد منافع ملی و به ضد آیندۀ ملت می باشد. به عبارۀ دیگر، آن هائی که اختلافات لسانی، قومی، سمتی و غیرۀ عمداً راه انداخته شده توسط استعمار و نوکران آن را در رسانه ها تبلیغ و تشدید می نمایند، بدون آن که خود ملتفت باشند، هم سخاوتمندانه و مشتاقانه جاسوسی می کنند و هم روابط استعماری و ضد ملی را تحکیم و تقویت می بخشند. این چنین عناصر هر قدر هم سنگ افغانیت و وطنپرستی به سینه زده و با علم کردن عکس های افغان و افغانستان و دیگر مشخصات تثبیت کنندۀ هویت ملی خود را "افغان اصیل" وانمود نمایند، به جز جاده صافکن و پادوان استعمار چیزی بیش نیستند. این تراژیدی زمانی اسف بارتر و غمبارتر می شودکه عده ای سطحی نگر، بی خبر از همه جا و همه چیز و فقط عاشق خود و یا عاشق مظاهر دلخوش کن مربوط به افغانستان، با ساده لوحی در قبال مسائل بغرنج، محاسبه شده و سرهم بندی شده و نهایتاً تحریک شده توسط استعمار و ارتجاع مزدور آن، موضع گرفته، گویا آن را تأیید یا تقبیح نموده، و یا هم تبصره های مفت و رایگان و بی مسؤولیت انجام می دهند؛ که به هیچ وجه دردی را دوا ننموده، بلکه برعکس تشنجات، تصادمات و حرکات اهانتبار را تشدید نموده، جو ناسالم حاکم بر فضای کشور و فضای "دنیای مجازی" را بیش از پیش خفه کننده و غیرقابل تنفس می سازد.
در چنین حال و احوال است که موجودیت و نقش روشنفکر آگاه، مبارز و کارکشته اهمیت بسزا کسب می نماید. روشنفکران واقعی ملی ـ انقلابی در طول سه دهه تجاوز نظامی، اشغال، استعمار و تعدی بیگانگان و نوکران ذلیل بومی شان، به معنی واقعی کلمه دَرَو شدند. فقط آحادی از دورۀ گذشتۀ جنبش آزادیخواهی و ملی ـ انقلابی که از تیغ جلادان سوسیال ـ امپریالیسم شوروی و استعمار غرب و ارتجاع بومی جان بسلامت برده و یا این جا و آن جا با ایمان و ثبات همیشگی و خدشه ناپذیر به آرمان مبارزه وفا دار مانده و درحد توان به مقاومت می پردازند، بعضاً دچار بلاتکلیفی شده و قادر نیستند بر معضلات کوچکی که پیش پای شان قرار گرفته و با تدبیر و حوصله مندی قادر اند به آسانی بر آن ها غلبه کنند؛ فائق آیند. یکی از دلائل آن این می تواند باشد که شخصیت های ارزشمند انقلابی و مبازران به جا ماندۀ کارکشته و متعهد در میهن ما، به مبارزۀ ضد استعماری و ضد ارتجاعی حاضر در افغانستان، با دید مبارزات دهۀ شصت و هفتاد میلادی برخورد نموده، خصوصیات و ایجابات مبارزۀ فعلی را یا نادیده می گیرند و یا هم به آن کم بهاء می دهند. از جانب دیگر، بُعد مبارزۀ خارج کشوری تا حال نتوانسته است به شکل درست و مناسب آن در محاسبات انقلابیون کشور جا افتد؛ بدین معنی که یا دست کم گرفته می شود و یا هم بیشترین وزنۀ کار بر آن متمرکز ساخته می شود، که نه مورد اولی و نه هم مورد دومی به تنهائی می تواند به نیاز های مبارزۀ حیاتی حاضر پاسخ گوید؛ بلکه تلفیق مبارزۀ داخل کشوری با مبارزه در خارج از کشور، با در نظرداشت خصوصیات هر کدام و مراعات اصول مبارزه در انطباق با شرایط خاص هر کدام، می تواند نتیجۀ منطقی، محسوس و مثمر بار آورد.
همچنان باید متذکر شد که مبارزه در داخل و خارج کشور، مبارزه در دو محیطی است که وجوه مشترک بسیار اندک آن ها را بهم پیوند می دهد. از این رو پیشبرد مبارزه در خارج، فقط می تواند ممد و متمم خوب برای مبارزه در داخل (بسترگرم مبارزه) باشد، و برعکس. نمی توان به هیچ وجه انتظار داشت که مبارزان راه انقلاب در داخل کشور، مؤظف و یا قادر به حل معضلات بیرون کشوری باشند. به همین ترتیب، مبارزان در خارج کشور، ناممکن است بتوانند به طور واقعاً آگاهانه و ملموس، به حل قضایای داخل کشور دست یابند. پس اصرار به عملی نمودن آرمان گرایانۀ عکس این واقعیت، به جز اتلاف وقت و ایجاد و تعمیم دردسر، که در نهایت به موانع جدی در مسیرمبارزۀ عملی منجر می شود، نتیجۀ دیگری به بار نخواهد آورد.
پس شخصیت های ارزشمند، فرهیخته، مجرب و کارکشتۀ انقلابی، که به خصوص در شرایط تاریخی تعیین کنندۀ فعلی کشور چشم و چراغ توده ها اند، بایست با خودآگاهی کامل  به قضایا برخورد نموده، بر این نکتۀ بس مهم تعمق ورزند که دنیا، و منجمله جامعه، به اساس قانون دیالکتیک در تغییر و تحول دائم است، که باید با آن برخورد لازم عینی نمود؛ به خصوص که برخورد نادرست، توقعات مبارزاتی فرد از همرزمان را، شاید هم ناآگاهانه، بلند برده و در صورت عدم پاسخ دلخواه به آن، باعث ایجاد حساسیت ها، خودداری ها و دردسر ها شود.
از این رو در شرایط حاضر، همزمان با ارج گذاری به موجودیت، ارزش و اهمیت انقلابیون جانباز افغانستان و متبارز ساختن گنجینۀ فکری و اندوخته های عملی مبارزاتی آن ها، و متواضعانه آموختن از آن ها، بایست به خود آن ها یاددهانی نمود که ملت زخمی، دردمند، گروگان گرفته شده و شدیداً زیر ستم، در مقطع تاریخی حاضر به آن ها و شیوۀ منطبق مبارزۀ آن ها اشد ضرورت داشته و با ارج گذاری به  حوصله مندی، مقاومت و تواضع شان مظلومانه فریاد می زند:
"نهد شاخ پرمیوه سر بر زمین"!