سازمان انقلابی افغانستان
۰۳ دسمبر ۲۰۱۷



«سوسياليزم کارگری»، سوسياليزم انقلابی يا ارتجاعی؟


(۱)

مـقـدمــه

جنبش انقلابی کشور ما در وضعيت مطلوب قرار ندارد. اين جنبش که زمانی به حيث گردان پيشتاز و پيشرو نقش چشمگير در مبارزات توده ئی ايفاء می کرد، اينک متأسفانه به رخوت رفته و پويائی لازمش را از دست داده است. عدم پيوند عميق و فشرده با توده ھا عامل عمدۀ اين رخوت و عزلت نشينی چپ ماست. سستی و کرختی چپ بستری برای بيماری ھای ايدئولوژيک فراھم نموده است. عده ئی با برافراشتن پرچم «کارگران وطن ندارند»، کشور را ترک گفته به زندگی آرام غرب پناه برده اند؛ عده ای در کنار اشغال قرار گرفته و چنان پيکر چپ را با تسليم طلبی شان مجروح ساخته که التيام آن به زمان و انرژی فراوان نياز دارد و عده ئی ھم که از گذشتۀ مبارزاتی خود مأيوس و نوميد شده اند، اکنون خيالاتی شده و چيز ھای عجيبی عرضه می کنند که نه تنھا اندک کمکی به پويائی چپ نمی کند، بلکه چپ را بيش از پيش تنبل و بيکاره می سازد.
در سال ھای اخير، شماری از چپ ھای کشور که عمدتاً به  اروپا پناھنده شده اند، بدون در نظرداشت پراتيک کشور تحت تأثير سازمان ھای "حکمتيسيتی" ايران به بيماری مارکسيزم خيالی و تفننی مبتلا گرديده اند که علائم آن را می توان در بازی و سرگرمی تحت نام «سوسياليزم کارگری» مشاھده کرد. اين بيماری در روشنفکران کتابی، ساری است؛ حتی آنانی که زمانی با آثار پنج جلدی مائو تسه دون تشکلات قبلی شان را به نقد می کشيدند، متأسفانه امروز به اين بيماری مبتلا شده اند.
رگه ھای درشت «مارکسيزم» تفننی در افغانستان را می توان در بدنۀ «سازمان سوسياليست ھای کارگری افغانستان»، «چپ راديکال افغانستان»، «جمعی از فعالين مارکسيست» و «اتحاد فعالين سوسياليست افغانستان» ديد که ھمه به نحوی از يک جا آب می خورند. اين رگه ھا که با افکار شبه تروتسکيستی و بعضاً با افکار عميقا ً تروتسکيستی پيوند دارند، علناً کاپی ھو به ھوی "حکمتيزم" ايران در افغانستان است. اما آنچه بسيار دردناک است، تمکين و دلسوزی پنھان «سوسياليزم کارگری» (مارکسيزم تفننی) به اشغال و اشغالگران است.
«سوسياليزم کارگری» ما در اروپای شمالی شکل گرفته است. «سوسياليست ھای کارگری افغانستان» به دور از کارگران و ستمديدگان زحمتکش افغانستان تشکيل ساخته اند؛ سال ھای سال در آنجا مانده و ھنوز اين زحمت را به خود نداده تا بيايند و در کنار کارگران افغانستان برزمند. ما در داخل افغانستان پس از ايجاد «گروه پيشگام افغانستان» با نظريات «سوسياليزم کارگری» به شکل مدون و کتبی رو به رو شديم. در ماه سرطان ١٣٨۶، رسالــۀ «سه بيماری چپ ھای اتوپيست» از آدرس «چپ راديکال افغانستان و جمعی از فعالين مارکسيست» در اختيار ما قرار گرفت که ضمن نقد رسالــۀ «افغانستان الگوی دموکراسی امريکائی» و مرامنامۀ «سازمان روشنگران افغانستان»، «گروه پيشگام افغانستان» (تشکيلات ماقبل سازمان انقلابی افغانستان) را نيز در سه عرصه به نقد گرفته بود.
«گروه پيشگام افغانستان» در رسالـۀ «مکثی بر دو بيماری يک دگماتيست» به نقد رسالـۀ «سه بيماری چپ ھای اتوپيست» پرداخت، ولی متأسفانه تا امروز پاسخ آن را ـ نه از آدرس «چپ راديکال افغانستان» و نه ھم «جمعی از فعالين مارکسيست»ـ به دست آورده توانستيم. عکس آن، نوشته ھای «نقد چپ از موضع طبقه کارگر» (به قلم ناصر که به طور رسمی در وب سايت «سازمان سوسياليست ھای کارگری افغانستان» نشر شده)، «پلاتفرم گفتمان»، «انباشت سرمايه، انباشت فقر و بردگی طبقه کارگر» و در اين اواخر «دموکراسی عصر امپرياليزم» (از اتحاد فعالين سوسياليست افغانستان) به دست ما رسيد که مفاد اين نوشته ھا تکرار ھمان «سه بيماری چپ ھای اتوپيست» است.
سازمان انقلابی افغانستان تصميم نداشت که با «اتحاد فعالين سوسياليست افغانستان» دو باره به بحث بنشيند، زيرا موارد مھم اختلاف ميان ما قبلاً بيرون نويس شده که بر بنياد آن ھر کدام ما به دو راه جداگانه می رويم: راه مارکسيزم خلاق (مارکسيزم ـ لنينيزم، انديشه مائو تسه دون) و راه «مارکسيزم» دگم و انتزاعی و تفننی («سوسياليزم کارگری»). ما به مارکسيزم خلاق باور داريم، مارکسيزمی که ھمگام با شرايط ملی کشور ما به پيش رود، به مبارزه عليه امپرياليزم و استقلال ملی ياری رساند، به دموکراتيزم کمک کند، مبارزۀ طبقاتی را برای رھائی و آزادی کارگران و ستمديدگان تقويه نموده، راه را برای سوسياليزم ھموار و پرولتاريا را در رسيدن به جامعۀ سوسياليستی کمک نمايد.
مارکسيزم، علم رھائی طبقۀ کارگر و تمام بشريت است، به شرطی که از حالت دگم و کتابی بيرون شده، با شرايط عينی تطبيق گرديده، خلاقانه عملی شود و با تفنن روشنفکران آلوده نگردد. ِ«مارکسيزم » دگم، انتزاعی و تفننی به ھر اندازه ای که با چاشنی اصطلاحات مارکسيستی و با نام ھای مارکس، انگلس و لنين و نقل قول و کتاب ھای کلاسيکران مارکسيزم گره و پيوند زده شود، به درد رھائی طبقۀ کارگر نمی خورد و منجی بشريت از ستم و بربريت شده نمی تواند. «مارکسيزم» دگم، متحرک نيست، پويا نيست، خلاق نيست؛ پرولتاريا و ستمديدگان را به جای مبارزۀ فعال و ديناميک، به رخوت و حاشيه می کشاند. چنين مارکسيزمی ھر چه بوده می تواند، جز علم رھائی پرولتاريا و ستمديدگان. «اتحاد فعالين سوسياليست افغانستان» در سرطان ١٣٩۴«پلاتفرم گفتمان» را نشر نموده که ھدف از نشر آن «به بحث گذاشتن اختلاف است» و مستقيماً از رفقای ما اين جا و آن جا خواسته تا پاسخی به اين فراخوان بدھيم، لذا ناگزير شديم برای دومين بار به پاسخ «سوسياليزم کارگری» بپردازيم.
چنانچه در فوق گفتيم، ما به دو راه جداگانه می رويم: راه ما، مارکسيزم ـ لنينيزم، انديشه مائو تسه دون است و راه «سوسياليزم کارگری»، «مارکسيزم» تفننی که تحت پرچم تقلبی تئوری ھای مارکس، انگلس و لنين برگزيده شده است. برای اين که بھتر بتوانيم پرچم تقلبی «سوسياليزم کارگری» را پائين بکشيم، ناگزير ھستيم اين نقد را در پرتو مارکسيزم ـ لنينيزم تھيه کنيم و نشان دھيم که انديشه مائو تسه دون، مارکسيزم خلاقی است که پرولتاريا و توده ھای ستمديدۀ چينی را به سوسياليزم رساند و مغايرتی با تئوری ھای مارکس، انگلس، لنين و ستالين ندارد.
به نظر ما موضوعات مھمی که در نوشته ھای «سوسياليزم کارگری» درج شده، عبارتند از: ميھن و ميھن دوستی، استقلال و مبارزۀ رھائيبخش ملی، انقلاب دموکراتيک، پرولتاريا و دھقانان و پرولتاريا و بورژوازی ملی. ما تلاش می کنيم با مرور نوشته ھای اين جمع، به موضوعات فوق الذکر پاسخ دھيم. رفقای ما به جای بحث ھای «سکايپی» و «پالتاکی» و جرگه شدن روشنفکران در يک خانه برای «آموزش» و بدون رعايت پنھانکاری و تن دادن به ليبراليزم «سوسياليزم کارگری»، راه درست را در مرزبندی مجدد اختلافات ما با «سوسياليزم کارگری» تشخيص نموده اند که اين رساله برای مرزبندی بخش مھم اين اختلاف ھا، به رشتۀ تحرير درآمده است. يادآوری می کنيم که ما نمی خواستيم اين نوشته پر از نقل قول شود، اما برای وضاحت بيشتر چاره ای جز اين نداشتيم.
ادامه دارد