نویسنده: زنده یاد احمد قاسمی ــ بازتایپ و ارسال: همایون اوریا
۱۹ جنوری ۲۰۲۳



جــامــعــه شـنــاســی
(۱۷)


معاملۀ اوراق بهادار در نظر مردم:
عموم مردم نسبت به این خانواده های، تازه به دوران رسیده، نظر خوبی نداشتند. برای کسانی که به حجم کوچک کار ها و به منافع کوچک تجارتی و به ثابت ماندن نسبی میزان ثروت عادت داشتند، توسعۀ معاملات و منافع عظیم، ترقی کردن سریع افراد و خانواده ها، موجب تعجب و باعث مخالفت بود، مخصوصاً معاملاتی که در آنها یک قطعۀ کاغذ جانشین محصولات مورد معامله می گردید. معاملات موجل  که تمام و یا قسمتی از بهای آن بعد از مدت معینی تسلیم می شد و در موقع معامله ظاهر نبود، این گونه معاملات که گوئی بر روی هیچ بنیاد نهاده شده بود، در نظر کسانی که ذهن شان از این طرز معامله خالی بود، غریب می آمد. از طرف دیگر آنها می دیدند که چطور پول در نزد عدۀ معینی جمع می شود، چطور قیمت ها بالا می رود، از این جهت عموماً مخالف این ترتیبات جدید بودند.
اما کم کم لازم شد که قواعد و قوانین قدیم در مقابل فشار انقلابات تجارتی، یعنی در مقابل اثرات قرض و تنزیل سر خم بکند و مردم ناچار شدند که مقتضیات اوضاع جدید اقتصادی را بپذیرند. این جا نیز یکی از موارد اثبات این نکته است که ضروریات اقتصادی خیلی قوی تر از تئوری هاست.
ارسطو گفته بود، روحانیون مسیحی هم تصدیق کرده بودند که پول بچه نمی زاید، حتی " لوتر" اصلاح کنندۀ معروف مسیحیت با هر نوع اعتبار مخالف بود، اما به تدریج که تجارت وسعت پیدا می کرد، این اصل کهنه را باطل می گردانید و ناچار برای این که عملیات تجارتی را که خود روحانیت در آنها شرکت داشت ، بتوانند با ظاهر مذهب وفق بدهند، کلاه شرعی گذاشتند و گفتند، منفعت پول به وسیلۀ گندم پرداخت شود تا این اصل که پول بچه نمی زاید، غلط نشود، زیرا که گندم بعکس پول، می تواند ثمر بدهد و زیاد شود، گفتند قرض دهنده از این جهت منفعت می گیرد که خود را و پول خود را به خطر می اندازد.
سرمایه داری صنعتی ــ آیا در پهلوی این سرمایه داری تجارتی، سرمایه داری صنعتی هم موجود بود؟
در میان صنایع قدیم یک صنعت بود که در اثر افزار ها و تشکیلاتش جنبۀ سرمایه داری داشت و آن صنعت پارچه بافی بود. به تدریج که فعالیت تجارتی زیاد شد و بازار ها وسعت پیدا کرد و رقابت پارچه باف ها با یکدیگر شدید گردید، بر جنبۀ سرمایه داری کارخانه های پارچه بافی هم افزوده شد. دیگر این کارخانه ها می بایست حوایج مشتری هائی را مرتفع ساختند که میزان احتیاج آنها مثل سابق از پیش معلوم نبود و از این جهت آن قواعد قدیم تولید، باعث مزاحمت می شد. صاحبان صنایع برای این که از این مقررات که در شهر ها ایجاد شده بود فرار کنند، به تدبیری که از قرن ۱۳ آغاز گردید، دست زدند، یعنی یک قسمت از ساختمان های کارخانه ها را به خارج شهر و حومۀ آن بردند، به این طریق در دهات جمعیتی به وجود آمد که یک نیمه کارگر و یک نیمه دهقان بود و دهقان ها در همان حال که به کار های زراعتی اشتغال داشتند، در کارگاه ها نیز کار می کردند. این صنعت پارچه بافی بدیهی است که در یک مملکت محسور نماند و تجارت آن به خارج هم سرایت کرد. هرقدر صنعت پارچه بیشتر برای خارج کار کرد، بیشتر دستخوش بحران گردید زیرا که " مازاد تولید " پیدا کرد. به این معنی که چون دیگر نمی توانست میزان محصولی را که در ممالک خارج مورد احتیاج خواهد بود، پیش بینی کند. چون این میزان ثابت نبود، اتفاق می افتاد که محصولات درست شدۀ کارخانه بدون مشتری می ماند و قیمت آنها پائین می آمد و کارخانه مجبور می شد تا موقع مصرف شدن آنها از تهیۀ کالا خودداری کند، مثلاً در سال ۱۵۲۷ که انگلستان با شارل پنجم پادشاه اسپانیا به هم زد، این موضوع باعث شد که تمام بازار های وسیعی که تابع شارل بود، بر روی تجار انگلیسی بسته شود. از این جهت صاحبان کارخانه های پارچه بافی انگلیس خریدار پیدا نکردند و مجبور شدند عدۀ از کارگر های خود را بیکار کنند، و به این طریق فریاد ناخشنودی مردم بلند شد.
در کنار صنعت پارچه بافی که قدیم تر به وجود آمده بود، کارگاه های جدیدی برای اشیاء لوکس و اشیاء جنگی پیدا شد. این صنایع در اثر جدید بودن شان و در اثر نوع شان از حدود قوانین کورپوراسیون ها خارج بودند و نمی شد قوانین سابق را در مقابل آنها علم کرد. این صنایع می بایست از لحاظ فنی آزادی می داشتند.
به این طریق زمینۀ مساعدی، اگر نگوئیم برای سرمایه داری واقعی صنعتی، لااقل برای عملی ساختن سرمایه داری تجارتی جدید پیدا شد.
پیدایش صنعت چاپ هم در این موضوع تأثير عمیقی داشت. ژان گوتنبرگ ( متولد در آلمان ۱۳۹۷ ــ ۱۳۶۸ ) صنعت چاپ را که پیش از او پیدا شده بود با شرکت دو نفر دیگر تکمیل کرد، وقتی که صنعت چاپ کامل شد، لوازم چاپ و حروف، فلزاتی که به روی حروف ریزی لازم بود، موجودی های کاغذ و مرکب، کتاب ها و مجلات چاپ شده، همۀ این ها ثروتی بود که مثل زمین مورد خرید و فروش و اجاره قرار می گرفت و میان شرکاء تقسیم می شد.
چون تأسيس چاپخانه با ماشین های وارداتی که لازم داشت، محتاج پول های زیاد بود، این صنعت هم به دست تجار افتاد و برای آن شرکت ها تشکیل دادند، تهیۀ کتاب، انبار کردن و به بازار بردن، هر کدام از این ها محتاج سازمان های تجارتی مخصوص بود.
به مناسبت صنعت چاپ، صنعت کاغذ سازی به وضع جدید هم که از قرن دهم شروع شده بود، ترقی پیدا کرد، صنایع توپخانه هم که از قرن ۱۴ به واسطۀ استعمال باروت رایج گشته بود، در این دوره وسعت یافت و بر تراکم سرمایه افزود.
نظر کلی به اوضاع اجتماعی  ــ به تدریج که قیمت ها بالا رفت وضعیت مادی کارگر بد تر شد، زیرا که مزد آنها به اندازۀ ترقی قیمت ها ترقی حاصل نکرد.
حاکمیت و فرمانروائی بر صنعت، مخصوص عدۀ محدودی گردید که مزایای خود شان را به ارث منتقل می کردند. فاصلۀ اجتماعی میان کارگر و ارباب در کارگاه ها زیاد شد، زیرا که رسیدن به مرتبۀ استادی روز به روز سنگین تر، قیمت تر و مشکل تر می گردید و کارگر ها از ادارۀ امور شهر ها برکنار می شدند. به این طریق طبقۀ پرولتاریا به وجود آمد و علیه تمایلات اریستوکراسی متشکل گردید و بنای طغیان را نهاد. مثلاً در سال ۱۵۳۹، در شهر لیون،  در صنعتی که از همۀ صنایع  " کاپیتالیست تر " بود، یعنی در صنعت چاپ اعتصاب معروفی روی داد که به صنایع پاریس هم سرایت کرد و بگیر و ببند آن تا سال ۱۵۷۱ ادامه یافت. قدرت پادشاه نه تنها با بی رحمی تمام در این اعتصاب ها مداخله کرد، بلکه فرصت را غنیمت شمرده   هر گونه اجتماعات کارگران را اعم از کوچک و بزرگ به موجب فرمان ۱۵۳۹ قدغن کرد.
در همین سال ۱۵۳۹ کاملاً مشخص می شود که سرمایه داری بعد از آن که در زمینۀ تجارتی به وجود آمده است، می کوشد که بازار کار را هم مسخر کند. در همین دوره، پرولتر ها، یعنی کارگرانی که دیگر نمی توانند مالک افزار های کار باشند به وجود می آیند و با طبقۀ سرمایه دار به مبارزه می پردازند.
اما تکامل زراعت بعکس صنعت، در همه جا به یک نحو به عمل نیامد. در فرانسه چون احتیاج به " دست " برای کارخانه ها روز به روز بیشتر می شد، آزاد کردن سرف ها بیشتر انجام گرفت. مثلاً فرانسوای اول در سال ۱۵۴۴ سرف های قلمرو خودش را آزاد کرد و سنیور ها توصیه نمود که سرف های خود شان را آزاد کنند.

۲۶. تاریخچۀ مختصر صنایع:
مبدل شدن افزار به ماشین ــ همان طور که قبلاً شرح دادیم از قرن ۱۲ به بعد تجارت و صنعت در اروپا رونق پیدا کرد و به تدریج زمینه برای سیستم سرمایه داری به وجود آورد، اما سیستم مذکور تا قرن ۱۸ که انقلاب بزرگ صنعتی ایجاد شد، بیشتر جنبۀ تجارتی داشت. اینک برای این که انقلاب صنعتی را درست بفهمیم، باید ببینیم اصلاً چه فرقی میان افزار سادۀ تولید موجود است. البته خط مشخصی میان این دو نمی توان کشید. اما به طور کلی می توان وجه تمایز آنها را بیان کرد:
بعضی ها می گویند افزار عبارت است از ماشین ساده و ماشین عبارت است از افزار مرکب ــ به نظر آنها اختلاف اساسی میان افزار و ماشین موجود نیست و مثلاً اهرم هم نوعی از ماشین محسوب می شود.
این نظریۀ از لحاظ اقتصادی ارزش ندارد، چون که عامل تاریخی را در آن مداخله نداده اند.
بعضی دیگر می گویند فرق افزار و ماشین در این است که افزار به وسیلۀ نیروی انسان کار می کند، ولی ماشین به وسیلۀ نیروی طبیعی غیر از نیروی بشر، و مثلاً به وسیلۀ قدرت حیوان،  آب یا باد می چرخد. به موجب این عقیده، گاری اسپی که در دوره های مختلف اقتصادی وجود داشته، ماشین است، ولی کارگاهی که با دست یک نفر انسان می چرخد اما، کلی محصول دارد، افزار است! به علاوه، بر طبق این نظریه اگر یک کارگاه به دست یک انسان بگردد، افزار است و اگر همان کارگاه به وسیلۀ حیوان به حرکت بیفتد، ماشین است.
برای این که فرق میان ماشین و افزار درست فهمیده بشود، باید موضوع اساسی ذیل را در نظر بگیریم:
هر مکانیسم تکامل یافته از سه قسمت تشکیل می شود : موتور، قسمت نقاله، " ماشین ــ افزار ".
موتور به عنوان قوۀ محرکه است. این قوۀ محرکه، یا به وسیلۀ خود موتور تولید می شود، مانند ماشین بخار و یا از یک نیروی طبیعی که در خارج از آن وجود دارد، ناشی می شود مثل سقوط آب و باد که آسیاب را می گرداند.
قسمت نقاله آن قسمتی است که حرکت را تحت نظم در می آورد و شکل آن را در موقع لزوم تغییر می دهد و حرکت را به " ماشین ــ افزار " می رساند.
اما " ماشین ــ افزار"  در حقیقت عبارت از همان دستگاه ها و افزار هائی است که سابقاً در دست کارگر و پیشه ور بود با این فرق که امروزه دستکاه ها و افزار های مذکور در دست یک مکانیسم است، نه یک کارگر پیشه ور.
" ماشین ــ افزار " دستگاهی است که پس از آن که حرکت لازم به آن داده می شود، عملیاتی می کند که سابقاً کارگر با افزار های شبیه به آن انجام می داد.
فرق میان ماشین و افزار این است که دستگاه مذکور از دست کارگر به دست مکانیسم داده می شود و به محض این که این عمل انجام یابد، اختلاف فاحشی در تولید مشهود می گردد، اگر چه قوه محرکۀ آن مکانیسم، خود انسان باشد.
قوۀ محرکه هر چه باشد تا وقتی که " ماشین ــ افزار" به وجود نیاید، تغییر بزرگی در صنعت داده نمی شود. مثلاً خیلی قبل از دورۀ مانوفاکتور ( صنایع دستی ) قوای محرکۀ ماشینی به وجود آمده بود، ولی انقلابی در صنعت ایجاد نکرد. و حتی ماشین بخار که در آخر قرن ۱۷ اختراع شد، تا آخر قرن ۱۸ بخودی خود نتوانست صنعت را منقلب کند و فقط اختراع " ماشین ــ افزار " بود که ماشین بخار را تکمیل نموده، مورد استفاده قرار داد. بدیهی است که قوۀ محرکه در جای خود دارای اهمیت زیاد است و بدون آن هم انقلاب صنعتی به درجۀ تکامل نمی رسد، اما باید در نظر داشت که عامل اصلی انقلاب صنعتی به درجۀ تکامل نمی رسد، اما باید در نظر داشت که عامل اصلی انقلاب صنعتی در مکانیزه شدن افزار کار است،  در این که افزار کار را به ماشین مبدل نماید. این انقلاب در قرن ۱۸ صورت گرفت.
ما برای این که تحول صنعت ها و انتقال آنها را به اروپا که باعث تحول دورۀ فئودالیته و پیدایش سرمایه داری گردید، نشان بدهیم و آنچه را که در فصل های گذشته بیان کردیم، مجسم تر گردانیم، تاریخچۀ مختصری از صنایع مهم ذکر می کنیم:
نخ تابی و پاچه بافی ــ فن نخ تابی از قدیم ترین فنون بشری است و با پیدایش اجتماعات آغاز می شود.
دوک قدیم ترین افزار این فن میباشد که در نزد تمام ملت ها معمول بوده است. فقط در قرن ۱۶ و به ادعای بعضی ها در قرن ۱۷ بود که چرخ نخ تابی اختراع شد که با پا حرکت می کرد.
در قرن هجدهم هنوز نخ تابی یکی از مشغولیت های زنان دهاتی بود که با دوک و یا با چرخ نخ تابی به این کار می پرداختند.
در این موقع بود که نخ تابی مکانیکی اول مرتبه در انگلستان به وجود آمد. در اواسط قرن هجدهم در اثر احتیاج زیادی که در انگلستان به پارچه و نخ پیدا شد، در صدد اختراع ماشینی برآمدند که بتواند به اندارۀ چندین نفر کارگر محصول تولید کند. در آخر همین قرن ماشین نخ تابی که می بایست با قوۀ خیلی زیادی حرکت کند، اختراع شد.
مکانیزه کردن صنعت پارچه بافی هم در آخر قرن هجدهم عملی گردید. فکر این موضوع در اول، در سال ۱۷۶۸ در فرانسه پیدا شد، ولی اولین کسانی که آن را عملی ساختند، انگلیسی ها بودند.
ماهوت سازی ــ استفاده از پشم برای لباس، اولین مرتبه در میان قبایل چوپانی عملی گردید و به تدریج صنعت ماهوت سازی را به وجود آورد که در زمان امپراطوری روم خیلی رونق گرفت.
بعد از آن که ژرمن ها به روم حمله کردند، صنعت ماهوت سازی هم مانند سایر صنایع رو به انحطاط رفت و فقط بعد از قرن ۱۳ بود که در هالند و بلژیک کم کم  احیاء این صنعت آغاز گردید. هالندی ها و بلژیکی ها برای ماهوت سازی از پشم فرانسه، انگلستان، اسپانیا و المان استفاده می کردند و تا قرن ۱۵ تقریباً انحصار این صنعت را داشتند. اما به زودی انگلیس ها متوجه شده صدور پشم را از انگلستان قدغن کردند. و به کمک کارشناسان هالندی و بلژیکی به ایجاد کارخانه های ماهوت سازی در کشور خود پرداختند.
در فرانسه اولین اقداماتی که برای رواج ماهوت سازی به عمل آمد، در نیمۀ دوم قرن ۱۶ بود، ولی اقدامات اساسی در اواسط قرن ۱۷ در زمان "کلبر " وزیر لوئی چهاردهم انجام گرفت.
شیشه سازی ــ بعد از آن که امپراطوری روم برافتاد، صنعت شیشه سازی هم رو به انحطاط رفت و فقط در بعضی از شهر های فرانسه و ایتالیا به ساختن شیشه های معمولی می پرداختند. اما بعد از مدتی این صنعت در انگلستان هم شایع شد.
شیشه های لوکس فقط در اسپانیا به توسط اعراب و در مشرق یونانی ها ساخته می شد و تا قرن ۱۳ همین ملت ها بودند که شیشۀ مورد احتیاج اروپا را تهیه می کردند.
اولین بار اهالی ونیز توانستند در قرن ۱۳ شیشه سازی لوکس را در اروپای باختری هم باب کنند و این صنعت را در قرن ۱۴ به منتهای رونق رساندند. کم کم ملت های دیگر با آنها به رقابت پرداختند و در آخر قرن ۱۷ در فرانسه و انگلستان و آلمان کارخانه های شیشه سازی بزرگ برپا گردید و اختراعات جدیدی در این فن به عمل آمد.
کاغذ سازی ــ مصری های قدیم برای نوشتن از برگ های گیاه پاپیروس استفاده می کردند. استفاده از پاپیروس کم کم به نواحی مجاور سرایت کرد و در قرن پنجم قبل از میلاد به اروپا رسید.
از قرن پنجم بعد از میلاد که کاغذ پارشمن رواج پیدا کرد و از رونق پاپیروس کاسته شد و اصولاً استعمال آن از قرن ۱۲ به بعد در فرانسه و سایر کشور های اروپا متروک گردید.
کاغذ پارشمن از پوست گوسفند، گوساله، میش و بز ساخته می شد و اختراع آن خیلی قدیمی است، ولی تاریخ صنعت ظریف آن را باید دو قرن قبل از میلاد دانست. استفاده از پارشمن به زودی در ممالک مختلفه معمول شد و در دورۀ قرون وسطی هم تا موقع رواج کاغذ جدید متداول بود و حتی بعد از رواج آن هم تا چند قرن مورد استفاده قرار می گرفت.
اما کاغذ به سبک امروز در اول از پنبه ساخته شد و مخترع آن چینی ها بودند که دو قرن پیش از میلاد به این اختراع موفق شدند. در قرن ۸ که عرب ها بر بخارا مسلط شدند، در کتابخانۀ بخارا به این نوع کاغذ برخوردند و آن را در آسیای غربی رواج دادند. کاغذ مذکور یک قرن بعد، یعنی در قرن ۹ به اروپا نیز رسید.
ساختن کاغذ از کهنه و پارچه صحیحاً معلوم نیست در چه تاریخی اختراع شده، اما تکمیل آن در قرن ۱۲ به عمل آمده و در همین قرن بوده است که دستگاه های کاغذ سازی در اروپا دائر گردید.
عملیات کاغذ سازی در اول با دست و افزار های کوچک به عمل می آمد. مکانیزه کردن این صنعت در آخر قرن هفدهم ( ۱۶۹۹ ) به توسط فرانسویان اختراع شد، ولی انگلیس ها زود تر از دیگران توانستند اختراع را عملی گردانند.
قـند سازی ــ آن قندی که عموماً در صنعت خرید و فروش می شود، موسوم است اصل آن را از نیشکر یا از چغندر می گیرند و پس از تصفیه به صورت قند تجارتی در می آورند.
۱ ــ نیشکر: در نواحی جنوبی آسیا زیاد است و قند سازی از همان جا ریشه گرفته است.
از عهد اسکندر کبیر یونانی ها از هندوستان قند وارد می کردند، اما مقدار آن به قدری کم بود که عموماً از دواخانه ها خریداری می شد.
در زمان امپراطوری روم قند را از هندوستان و عربستان می آوردند و در اروپای غربی فقط، پس از جنگ های صلیبی بود که قند تجارتی زیاد گردید.
از قرن ۱۳ به بعد که تجارت اروپا رو به رونق رفت، کشف نیشکر در سوریه و مصر و در جزایر عمدۀ مدیترانه مرسوم شد و به توسط اسپانیائی ها به اراضی امریکا هم سرایت کرد. معذالک در قرن چهاردهم هنوز قند تصفیه شده در اروپا کم بود.
در اولین سال های قرن ۱۶ صنعت قندسازی در امریکا برپا گردید و تا مدت ها قند امریکا به توسط اسپانیا به ممالک اروپا می رسید. در قرن ۱۷ قند امریکا به قدری فراوانی به اروپا می رسید که بیشتر احتیاجات را رفع می نمود و چون در این دوره در سائر مستعمرات اروپا هم به تهیۀ قند پرداختند، فراوانی آن خیلی زیاد شد و بهایش خیلی پائین آمد.
۲ ــ چغـندر: کشف قند در چغندر اول مرتبه توسط یک نفر شیمیدان المانی در نیمۀ دوم قرن هجدهم به عمل آمد، اما وقتی عملاً مورد استفاده قرار گرفت که جنگ با امریکا روی داد و قند امریکا به اروپا نرسید. آن وقت همه به دست و پا افتادند و کشف مذکور مورد توجه واقع شد و در نیمۀ اول قرن نوزدهم به کشت چغندر و بنای کارخانه های مهم قند سازی در فرانسه و سائر نقاط اروپا آغاز گردید.
صنعت چاپ: تا قرن ۱۵ تمام کتاب ها با دست نوشته می شد، صنعت چاپ در اواسط قرن مذکور اختراع گردید.
فلزات : فلزات از عهد خیلی قدیم مورد توجه بشر واقع می شد، ولی بدیهی است که بشر در اول فقط فلزاتی را شناخت که در حالت خلوص در طبیعت پیدا می شوند، مانند طلا و نقره ــ بعداً به کشف فلزاتی موفق شد که آنها را به آسانی می شود از سائر مواد جدا کرد مانند مس و قلع و غیره. فقط در قرن ۹ بود که آثار کشف اسیدی که بتواند فلزات را در خودش حل کند و موجب خالص شدن آنها گردد پیدا شد و از قرن ۱۵ به بعد عدۀ فلزات روز به روز بیشتر گردید.
مــعــادن:  در قدیم در معادن فقط غلام ها را به کار وامی داشتند، زیرا که کار معدن بسیار دشوار بود و غالباً به مرگ غلام منتهی می شد. در آن موقع معدن را با دیلم سوراخ می کردند و در موارد ضرورت قطعات معدن را داغ نموده روی آنها سرکه می ریختند تا آنها را بترکاند. در قرون وسطی نه فقط چیزی بر اصول استخراج معادن اضافه نشد، بلکه اصولاً بعضی از معادن تعطیل گردید. فقط در اول قرن ۱۷ بود که در اثر ابتکارات جدید وضعیت تازه ای برای معادن پیدا شد و با سرعت شروع به استخراج آنها نمودند.
ماشین بخار: ماشین بخار یکی از آثار هنر بشری است که بزرگ ترین تأثيرات را در تکامل صنعت داشته است. قرن ها بود که بشر قدرت بخار را می شناخت، اما اولین کسی که طریق استفاده از این نیرو را کشف کرد، دنی پاپن فرانسوی بود که در نیمۀ دوم قرن ۱۷ زندگانی می نمود. کشف دنی پاپن در همان قرن به موقع عمل گذاشته شد و موجبات تغییرات بزرگ در صنعت گردید.
ادامه دارد