نویسنده: گرامی یاد احمد قاسمی ــ بازتایپ و ارسال: همایون اوریا
۳۰ جـون ۲۰۲۳



جــامــعــه شـنــاســی
(۲۳)


نظری به اولین قانون اساسی ــ انجمن مؤسسان " اعلامیۀ حقوق بشر را صادر نمود که ما در پایان این کتاب ترجمۀ آن را ذکر خواهیم کرد. اما چون اکثریت انجمن مذکور از بورژوا ها تشکیل می شد، آنها در عین حال که می خواستند اختیارات شاه را محدود کنند، در صدد بودند که تودۀ ملت را هم زمام  بزنند و از این که انقلاب دامنه پیدا کند، جلوگیری نمایند. این موضوع مخصوصاً در قانون انتخابات که از طرف انجمن مؤسسان وضع گردید، دیده می شود. به موجب این قانون فقط کسانی که به اندازۀ ارزش سه روز کار مالیات مستقیم می پرداختند و عدۀ آنها ۴۲۹۸۰۰۰ نفر بود، حق رأی داشتند و سه میلیون نفر بقیه از این حق محروم بودند، آن چهار میلیون نفر هم از قرار هر صد نفر یک " انتخاب کننده " انتخاب می کردند و این شخص می بایست از میان اشخاصی برگزیده شود که لااقل به اندازۀ ارزش ده روز کار مالیات مستقیم می پرادختند. بالاخره نمایندگانی که از میان " انتخاب کنندگان " برگزیده می شد، می بایست از مالکان باشند و سهم معینی مالیات بپردازند به این طریق قانون مذکور فقط به منفعت پولدار ها نوشته شده بود.
اعتراضات شدیدی علیه این قانون به عمل آمد. مارا در روزنامۀ خویش نوشت:
"ما چه صرفه ای از برانداختن اریستوکراسی نجباء برده ایم، اگر اریستوکراسی پولدار ها را به جای آن بنشانیم!"
روبسپیر ادعانامه ای بر له ملت در این باره صادر نموده،  در آنجا گفت:
" پولدار ها مدعی همه چیز هستند. آنها می خواهند همه چیز را به تصرف درآوردند... آنها آفت های ملت هستند " شما می خواهید ملت را هیچ کنید و قدرت مطلق را به پولدار ها بدهید!
انجمن قانونگذاری ــ انجمن مؤسسان پس از آن که قانون اساسی فرانسه را به امضای شاه رسانید و به فرانسه مشروطه داد، وظیفه اش به پایان رسید. انتخابات برای انجمن قانونگذاری شروع شد و انجمن اخیر از اول اکتوبر ۱۷۹۱ به کار آغاز نمود.
در انجمن قانونگذاری،  سه دسته، سه جمعیت، سه حزب وجود داشت:
۱ــ سلطنت طلبان و مشروطه خواهان که در سمت راست انجمن قرار داشتند؛
۲. میانه رو های مردد و متلون که در تصمیمات خویش ثابت نبودند و در صف های هر دو طرف می دویدند؛
۳. انقلابیون دست چپ که آنها هم بر دو دسته بودند: یکی ژیرندن ها که چون افرادی از اهالی زیرندن بودند، به این اسم نامیده شدند. دیگر کوهستانی ها که در صفوف بالا قرار می گرفتند، به این اسم معروف گریدیدند.
ژیرندن ها و کوهستانی ها هر دو مخالف دربار و به شخص پادشاه ظنین بودند، اما کوهستانی ها صراحت و جرأت بیشتر نشان داده، رسماً از جمهوریت و از عزل پادشاه طرفداری می کردند و مخصوصاً عده ای از آنها معتقد بودند که برای نجات انقلاب باید تمام اشخاص مظنون را از میان برداشت. از این جهت، در سال های بعد بین این دو دستۀ چپ، ژیرندن ها و کوهستانی ها هم دشمنی شدید پیدا شد.
آن چه دستۀ چپ انجمن قانونگذاری را نیرو می داد، این بود که آنها بر روی توده ها تکیه داشتند و در کلوپ ها و روزنامه های ژاکوبن ها برای اصول خویش به تبلیغات می پرداختند.
ژاکوبن ها تقریباً در تمام شهر ها و دهات دارای شعب منظمی بودند و تشکیلات نسبتاً مرتبی داشتند و همین موضوع در آن موقع که همه چیز دچار هرج و مرج شده بود، قدرت خاصی به آنها می داد و آنها می توانساتند ارادۀ خویش را در اثر فعالیت و انصباطی که داشتند، بر دیگران تحمیل کنند.
از این جهت، توانستند کابینۀ لوئی ۱۶ را ساقط نموده، کابینه ای از ژیرندن ها به ریاست "رولان"  بر سر کار آورند و اولین کار این کابینه این بود که در ۲۰ آوریل/اپریل ۱۷۹۲ به امپراتوری اتریش که به تحریک لوئی ۱۶ علیه انقلاب فرانسه اقداماتی می کرد و در صدد حمله به آن کشور بود، اعلان جنگ داد.
یکی از اقدامات مهم انجمن قانونگذاری، عزل پادشاه و اعلان جمهوریت بود که در اثر وقایع ذیل پیش آمد.
انجمن قانونگذاری برای رفع مشکلات داخلی و خارجی سه فرمان صادر کرد، اما پادشاه از امضای آنها خودداری نمود و به اتکاء دستۀ راست انجمن در ۱۳ جون کابینۀ ژیرندن ها را بر هم زد. ژیرندن ها به دستیاری حاکم پاریس قرار گذاشتند روز ۲۰ جون، مقارن همان روزی که اعضای انجمن ملی در سالن بازی ورسای جمع شدند، در کوچه های پاریس علیه پادشاه تظاهراتی بکنند. هزاران نفر از مردم پاریس در آن روز گرد آمده، بر عملیات پادشاه اعتراض نمودند و به قصر سلطنتی ریخته، دشنام های فراوان در مقابل پادشاه به او دادند.
ژیرندن ها در آن روز موفقیت کامل پیدا نکردند و نتوانستند پادشاه را به نقض تصمیمات خودش وادارند، اما باز از پای ننشستند و به سرکردگی "روبسپیر" علناً به اقدامات خویش ادامه دادند. اتفاقاً در این موقع اسنادی به دست افتاد که کاملاً سازش لوئی ۱۶ را با امپراتور اتریش برای خفه کردن انقلاب روشن می ساخت. این اسناد قدرت تازه ای به تبلیغات "روبسپیر" داد و انقلابیون در اثر تبانی قبلی، در روز ۱۰ اوت/ اگست دست به شورش زده و حکومت پاریس را لغو کردند و خود حاکم پاریس شدند و لوئی ۱۶ از ترس آنها مجبور شد به انجمن قانونگذاری پناه برد. اما شورشیان که عده ای از اهالی دلیر مارسی در میان آنها بودند، هجوم خود را به قصر پادشاه ادامه دادند و با وجود دادن تلفات زیادی، آن را متصرف شدند.
روز ۱۰ اوت، بعد از ۱۴ ژوئیه/جولای، دومین روز پیروزی توده محسوب می شود که فقط به اهالی پاریس تعلق ندارد، بلکه متعلق به همۀ مردم فرانسه است، زیرا که نمایندگان همۀ انقلابیون فرانسه که در پاریس حاضر بودند، در این پیروزی شرکت جسته و مخصوصاً اهالی دلاور مارسی که سرود انقلابی "مارسییز" به نام آنها معروف است، سهم بزرگی در آن دارند.
انجمن قانونگذاری ناچار شد که پیروزی توده را  خواه و ناخواه به رسمیت بشناسد و درخواست آنها ــ و به عبارت بهتر ــ فرمان آنها را در موضوع عزل شاه بپذیرد. اما چون به این طریق تصمیمات انجمن مؤسسان که یکی از آنها مبنی بر استقرار پادشاه بود، نقض می شد، انجمن قانونگذاری فرمانی صادر کرد که ملت فرانسه بدون هیچ تفاوتی برای انتخاب کنوانسیون (انجمن مؤسسان جدید) دعوت شود.
نتایجی را که که از روز ۱۰ اوت حاصل شد، می توان به طریق ذیل خلاصه کرد:
۱. عزل پادشاه؛
۲. تساوی سیاسی که اولین قانون اساسی از ملت مضایقه کرده بود؛
۳. حذف بلاشرط بسیاری از حقوق فئودال ها که تا آن موقع می بایست از طرف دهقانان خریداری شود؛
۴. فروش اموال کسانی که برای کمک گرفتن از بیگانگان علیه انقلاب فرانسه، از کشور خارج شده بودند؛
۵. قدرت یافتن کمون ( حکومت پاریس ) که خودش را نمایندۀ ملت فاتح فرانسه می دانست و بدون تصمیم انجمن قانونگذاری دستور حبس پادشاه را صادر کرد.
کمون پاریس- در این موقع دستۀ راست انجمن قانونگذاری بسیار ضعیف شده و تقریباً ازبین رفته بود، ولی میان انجمن قانونگذاری که در دست نمایندگان ژیرندن ها بود و کمون پاریس که در دست "روبسپیر ها" و یاران او بود، اختلافات شدیدی روی داد و کمون که می خواست تصمیمات قطعی تر و انقلابی تر اتخاذ کند، انجمن قانونگذاری را به دستگیری و حبس اشخاص مظنون و تشکیل دادگاه جنائی مجبور ساخت.
ژیرندن ها عموماً بورژوا های آزادیخواهی بودند که تأمين منافع بورژوازی را برای انقلاب کافی می دانستند. این ها در این موقع که منافع بورژوازی تأمين شده بود، دم از قانون می زدند و از تصمیمات شدید توده ئی احتراز داشتند. اما یاران "روبسپیر" که همین کوهستانی های انجمن قانونگذاری بودند، اقدامات سریع و شدید را برای پیروز گردانیدن انقلاب لازم می دانستند و از این که توده را به جنبش دعوت کنند، بیمی نداشتند. آنها به وضع قوانین سطحی و اتخاذ مقرراتی که فقط تجارت و صناعت بورژوازی را آزاد کند و چارۀ اساسی درد های توده نباشد، قناعت نمی کردند و می خواستند علیه بورژوا های پولدار از منافع طبقات فقیر طرفداری کنند.
وقتی که خبر های خارجی و عملیات خائنین انقلاب که برای خاموش کردن  آن به پاریس نزدیک می شدند، به کمون رسید، اعلام کرد. " وطن در خطر است " و از مردم پاریس درخواست نمود که یک ارتش ۶۰۰۰۰ نفری تشکیل بدهند.
در این موقع شعاری از طرف " مارا " عضو کمون پاریس داده شد که صحنۀ جدیدی در انقلاب فرانسه باز کرد. این شعار ها این بود :
" ملت باید داد خود را خودش بستاند و بر دشمن خارجی رو آور نشود، مگر وقتی که دشمنان داخلی را به هلاکت رسانیده باشد ". کمون پاریس حق داشت، آنچه انقلاب فرانسه را در خطر می انداخت،  تردید این و آن و خیانت کسانی بود که هنوز در میان توده راه پیدا می کردند. به هرحال کشتار زندانیان، در روز ۲ سپتمبر شروع شد. چهار روز و چهار شب تا ۶ سپتمبر به طول انجامید و ۱۱۰۰ نفر را به خاک هلاک انداخت.
کمون پاریس در اثر روحی که در انقلاب دمید، توانست ارتش فداکاری از میهن پرستان فرانسوی تشکیل داده، قشون پروس را که تا " وردن " پیش آمده بود، در" والمی " شکست بدهد.
انجمن دوم مؤسسان ــ انجمن جدید مؤسسان که به کنوانسیون معروف می باشد، غالباً از میان ژاکوبن ها انتخاب شد و در اولین جلسۀ خویش در ۲۱ سپتمبر ۱۷۹۲ به الغاء سلطنت فرمان داد و به اصرار "روبسپیر" و یاران او لوئی ۱۶ را که اسناد جدیدی در بارۀ خیانتش  کشف شده بود، به پای گیوتین فرستاد.
کنوانسیون برای این که بتواند در این موقع خارق العاده تصمیمات سریع اتخاذ کند، چند سازمان تازه به وجود آورد: دادگاه انقلابی، کمیتۀ نظارت در هر کمون،  کمیتۀ نجات ملی ــ کنوانسیون از افراد ژیرندن و کوهستانی تشکیل می شد و نفوذ بیشتر با ژیرندن ها بود. چنان که گفتیم، ژیرندن ها و کوهستانی ها با یکدیگر در کشمکش بودند تا آن که بالاخره کوهستانی ها در اثر کوشش افرادی از قبیل " مارا " و " روبسپیر" در روز ۳۱ می ۱۷۹۳ به کمک کمون پاریس ۸۰۰۰۰ فرد مسلح و ۶۰ توپ ‌گرد آورده، محل کنوانسیون را محاصره کردند.
کنوانسیون در اول مقاومت کرد و رئیس آن اظهار داشت : " ملت چه می خواهد ؟ کنوانسیون جز به او و شرافت او نپرداخته است. " یکی از کوهستانی ها جواب داد : " ملت قیام نکرده است تا جمله پردازی بشنود! بلکه قیام او برای این است که فرمان بدهد، ملت می خواهد ۳۴ نفر مقصر را به او تسلیم کنند " و چون کنوانسیون باز هم در صدد مقاومت بود، کوهستانی ها اشاره به اسلحه کردند. کنواسیون ناچار تسلیم شد و ۲۹ نفر اعضای خود را اخراج نموده، تحت نظر قرار داد.
از این به بعد کمون بر کنوانسیون مسلط شد و غلبۀ آن نه فقط فتح سیاسی، بلکه فتح اجتماعی بود: پیروزی طبقات پائین اجتماع بر بورژوازی پولدار.
از هر طرف علیه این پیروزی قیام کردند و ژیرندن ها در هر گوشه ای شورشی راه انداختند. در لیون یکی از کوهستانی های معروف را کشتند و دختری به نام " شارلوت " "مارا" را به قتل آورد و قلب اورا به کنوانسیون عرضه داشتند.
درهمین موقع جنگ خارجی نیز به کمال شدت ادامه داشت و بیگانگان به تحریک دشمنان داخلی مشغول پیشرفت و ایجاد وحشت بودند. در چنین هنگام خارق العاده ای لازم بود که تاکتیک قاطعی از طرف کنوانسیون اتخاذ شده سرکوبی دشمنان داخلی به شدید ترین وجهه صورت گیرد، تا مقاومت در مقابل خارجی ها میسر باشد. این تاکتیک را "روبسپیر" بر کنوانسیون تحمیل کرد.
"روبسپیر" در یاداشت های جون/ژوئن ۱۷۹۳ خویش چنین نوشته است:" خطرات داخلی ناشی از بورژوا هاست،  برای پیروزی بر بورژوا ها باید ملت را با هم متحد و متفق گردانید.  همۀ وسائل آماده شده بود که ملت را در یوغ بورژوا ها بگذارند و مدافعان جمهوریت را در زیر گیوتین به هلاکت برسانند. آنها در مارسی، بردو و در لیون پیروز شدند، در پاریس هم اگر شورش کنونی نبود، پیروز می شدند... باید ملت با کنوانسیون متحد شود و کنوانسیون از ملت استفاده کند. باید به جنگجویان اسلحه داد، باید آنها را به خشم آورد، باید آنها را روشن و آگاه ساخت، باید شوق ملت را نسبت به جمهوریت با کلیۀ وسائل ممکنه برانگیخت ".
در همین دوره بود که کنوانسیون قانون اساسی جدیدی که به " قانون اساسی ۱۷۹۳ " معروف است، تصویب کرد و ما ترجمۀ قسمتی از آن را در پایان این کتاب خواهیم آورد. اما چون قانون مذکور خیلی آزادیخواهانه بود و در آن موقع فوق العاده نمی توانست مورد عمل قرار گیرد، اجرای آن را به تأخير انداختند.
کنوانسیون در ۱۰ اکتوبر ۱۷۹۳ فرمان داد که حکومت موقتی فرانسه تا زمان صلح حکومت انقلابی خواهد بود، در همین موقع کمیتۀ نجات ملی را به "روبسپیر" واگذار کردند و اختیارات کاملی به او دادند، به طوری که وزراء و ژنرال ها همگی زیر فرمان او بودند.
ادامه دارد