از نامۀ پارسی ــ بازتایپ و ارسال از: آرمان
۲۱ نـومـبـر ۲۰۲۱



در بارۀ برخی از مسائل انقلاب دموکراتیک *
(۱)

«از انتقاد نهراسید. هیچ چیز بدون انتقاد حرکت نخواهد کرد.»

«ستالین»

دموکراسی به طورعام، صوری و لغوی به معنای حکومت خلق است. ولی تا موقعی که معنی خلق و حکومت روشن نشود، درک معنی ماهوی دموکراسی هم غیر ممکن خواهد بود. برای بورژوا ها خلق معنی عام دارد و شامل تمام افراد یک جامعه می شود. آن ها مدعی اند که همه اعضای یک جامعه دارای حق مساوی شرکت در تعيین امور دولت و حکومت هستند و یا باید باشند. اعضای جامعه از طریق انتخابات از این حق به طور فعال استفاده می کنند. در نتیجۀ انتخابات ارادۀ اکثریت افراد متساوی الحقوق منعکس می شود. حکومتی که از انتخابات حاصل می شود، حکومت اکثریت است، ولی از آنجا که اکثریت ها دائماً قابل تغییر اند، بنا بر این حکومت هم می تواند مرتباً از دست یک ترکیب مشخص اکثریت خارج شده به دست ترکیب مشخص دیگری بیفتد.
اصل اینست که همه اعضای جامعه برابر هستند و می توانند به طور برابر در انتخاب حکومت شرکت کنند. ولی واقعیت چیست؟ واقعیت اینست که تساوی ای که پای استدلال بورژوا ها را تشکیل می دهد، تساوی ای است صرفا صوری انتزاعی (۱)، تساوی ای است که در سطح باقی می ماند و به ریشه های عدم تساوی حاكم در جوامع ماقبل کمونیستی ( صرفنظر از جوامع اولیه ) توجهی نمی کند. واقعیت اینست که انسان ها به خاطر تعلق شان به طبقات مختلف و غير متساوی اجتماعی و به خاطر رابطۀ غیر برابری که با مالکیت وسایل تولید دارند، دارای حقوق برابر نیستند و نمی توانند به طور مساوی در تعيین حاکمیت در اجتماع شرکت کنند. بر این حقیقت انتخابات آزاد و حق رای مساوی بورژوائی هم نمی تواند پرده بگذارد، زیرا در انتخابات به اصطلاح آزاد و مساوی بورژوائی چیزی جز توجیه دموکراسی صُوری حکومت بورژوا ها، حکومت اقلیت، حکومت کسانی که مالک و حاکم بر وسایل تولید هستند، نیست. نتیجۀ شرکت افراد غیر متساوی در تعیین حکومت نمی تواند چیزی باشد جز تأمین حکومت آنهائی که از حقوق بیشتر برخوردارند و می توانند با اتكاء به آن در رای و نظر بی حقوقان و یا کم حقوقان تنفیذ کنند. بنا بر این، فهم عالی دموکراسی بدون توجه به ماهیت طبقاتی مفهوم خلق، بدون توجه به تفاوت های طبقاتی و حقوق غیر مساوی طبقات، غیر ممکن است. بدین معنی تساوی ای که در تعريف دموکراسی منتشر است و با استنباط بورژوازئی این مفهوم هم مطابقت دارد، همان طور که ذکر شد، صرفا صوری است.
قبول این اصل که همه اعضای جامعه در صورت امر دارای حق مساوی شرکت در تعيين ادارۀ امور دولت هستند؛ تساوی ای که به محض برخورد با محک تعلقات طبقاتی افراد مخلوط بودنش ظاهر می شود. دموکراسی واقعی و یا کامل فقط در صورتی وجود دارد که حکومت خلق باشد، خلق به معنی طبقاتی و نه بورژوائی آن، به معنی اقشار و طبقات انقلابی، به خصوص پرولتاریا و دهقانان - (۲). دموکراسی که به معنی حاکمیت بورژواها، یعنی حاکمیت اقلیت باشد، ناقص است، فقط به این معنی دموکراسی است که حقوق دموکراتیک را به رسمیت می شناسد (۳). دموکراسی به هر حال یک نوع حکومت است. حکومت بخشی از مردم علیه بخش دیگر آن (۴). حکومت طبقه ای یا طبقاتی که در ادارۀ امور دولت شرکت می کنند، عليه طبقه و یا طبقاتی که از شرکت واقعی و فعال در آن محروم اند. همان طور که دیده شد در دموکراسی طبقه و یا طبقات حاکم لازم نیست که اکثریت جامعه را تشکیل دهند. حکومت بورژوازی در صورتی که فاشیستی نباشد و حقوق دموکراتیک را به رسمیت بشناسد، حکومتی است گرچه ناقص، ولی دموکراتیک. دموکراسی مساوی با عدم وجود دولت و یا شرکت فعال همه اعضای جامعه در حکومت نیست. لغو دولت یا مرگ دموکراسی از آن جا که این خود نوعی دولت، یکی است (۵). دموکراسی به یک معنی عبارت است از دموکراسی موجود بین اعضای طبقۀ حاکم، یعنی حق مساوی همه متعلقان به طبقه و طبقات حاکم به شرکت در تعیین سیاست و تشکیل دولت.
وسیلۀ اِعمال دموکراسی طبقات حاکم دولت و دستگاه دولتی است. "دولت در واقع چیزی جز دستگاه سرکوبی یک طبقه به وسیلۀ طبقه دیگر نیست" (۶). وظیفۀ دولت اِعمال قهر منظم طبقه ای علیه طبقات دیگر و بخشی از مردم علیه بخش های دیگر است (۷). 
هر حکومت دموکراتیک یک نوع دیکتاتوری است، بدون این که همیشه عکس این معادله صادق باشد، بدون این که بشود گفت که هر دیکتاتوری ای یک نوع حکومت دموکراتیک است. هر دموکراسی ای به این دلیل در عین حال یک نوع دیکتاتوری است. حکومت بخشی از مردم بر بخش های دیگر و حاکمیت طبقه ای یا طبقاتی بر طبقه و طبقات دیگر است. دیکتاتوری چیزی نیست جز عدم قبول حق مساوی همۀ اعضای جامعه در تعیین سرنوشت جامعه و جلوگیری از شرکت فعال همه طبقات، قشرها و گروه ها در دخالت در امور حکومت. این ممانعت حتی در کامل ترین دموکراسی ها، یعنی در دموکراسی خلق هم انجام می گیرد. در این جا هم عملا عدۀ از اعضای جامعه، اقلیت، امکان دخالت در امور دولت را ندارند. بنابراین، وقتی از دیکتاتوری خلق صحبت می شود، منظور اِعمال دیکتاتوری دموکراتیک خلق عليه طبقات ضد خلقی است. و یا وقتی که از دموکراسی بورژوائی صحبت می شود، منظور دموکراسی ای است که در آن تنها بورژواها حق شرکت در امور حکومت را دارند. برای بقیه طبقات این حق تنها به صورت رسمی پذیرفته شده، ولی در عمل نسبت به آنها اِعمال استبداد می شود (۸). پس به همان دلیل که می توان از دموکراسی بورژوائی صحبت کرد، صحبت از دیکتاتوری بورژوائی هم صحیح است و به همان دلیل که به حکومت خلقی نام دمکرسی می توان داد، نهادن نام دیکتاتوری هم بر آن مجاز است. حرف به سر این است که دموکراسی چی طبقه ای و برای چه طبقه ای و دیکتاتوری چه کسانی علیه چه طبقاتی؟ (۹) طبق این تعريفات، دموکراسی ها همیشه عین دیکتاتوری هستند. آنها به بخشی از مردم حق شرکت در تعيین امور حکومت را می دهند و از بخش دیگر این حق را سلب می کنند. ولی دیکتاتوری همیشه با دموکراسی عینیت ندارد. استبدادی که حتی صورتاً هم به اصل تساوی انسان ها و حق دخالت برابر شان در تعيین امور اجتماعی اذعان نمی کند، دیگر دارای هیچ گونه عنصر دموکراتیک نیست. معهذا این تفاوت صرفا عارضی است. اصل اینست که چه بخشی از مردم بر کدام بخش دیگر حکومت می کنند ؛ فئودال ها بر بورژوا ها و دهقانان و پرولتاریا، بورژوا ها بر پرولتاریا و دیگران. 
دموکراسی و استبداد به مثابۀ شکل حکومت همیشه و در همه جوامع دارای محتوای طبقاتی بوده اند. در استبداد فئودالی حکومت در خدمت اربابان و همه اقشار متحد آنهاست. بر دهقانان، پیشه وران و دیگر طبقات و گروه های اجتماعی تحمیل می شود. استبداد فئودالی حق سیاسی و رهبری مسائل حکومتی را دارد. حق کارمندان و دیگر عناصر متعلق به هیات حاکم مأخوذ از حق شاه است و به خودی خود دارای هیچ گونه استقلال و حقانیتی نیست (۱۰). استبداد فئودالی در عالم واقع دارای اشکال مختلف بوده است. سلطنت استبدادی مطلق متمرکز تنها یکی از اشکال آن است. سلطنت استبدادی آسیائی و یا سلطنت شورائی اشتاند های (۱۱) فئودالی بعضی از انواع دیگر آنند. استبداد فئودالی تقریبا در همه موارد سلطنتی بوده است، جز در دهه های اخیر که در آنها بعضی از اشکال جمهوری فئودالی استبدادی هم به وجود آمده اند. 
دموکراسی بورژوائی حاصل نقی استبدادی فئودالی است. او به طور صوری حق مساوی همه انسان ها در تعیین امور حکومت را به رسمیت می شناسد و آزادی های لازم برای اِعمال این حق را تا آنجا که منافع اش اقتضاء کند، مراعات می نماید. دموکراسی بورژوائی معهذا یکی از انواع دموکراسی ناقص است. به این معنی که به هر حال حکومت اقلیت بر اکثریت است. دولت بورژوائی دستگاه حاکمیت یک مٌشت آدم ثروتمند علیه میلیون ها انسان زحمتکش است (۱۲). تساوی حقوق را به رسمیت می شناسد، ولی در آن عملاً عدۀ معدودی از حقوق والا تر و اکثریت عظیم مردم از حقوق کمتر برخوردار اند و یا مسلوب الحقوق اند. دموکراسی بورژوائی متکی بر استثمار اکثریت توسط اقليت و وسیلۀ سیاسی حفظ این استثمار است. متکی بر ارتش، دستگاه پولیس و بوروکراسی، یعنی بر سازمان هائی است که اصل حق مردم را در تعیین نظام سیاسی و ادارۀ دولت پایمال می کنند، "عزل ناپذیر اند، دارای حقوق ممتاز اند و بر مردم سلطۀ خود را تحمیل می کنند" (۱۳). " دموکراسی اقلیتی ناچیز و دموکراسی ثروتمندان است (۱۴). قانون اساسی آن ضامن حفظ مالکیت خصوصی بر وسائل تولید، تخصیص فردی ارزش اضافی است. هر حرکتی را که در جهت سلب این برتری ها باشد، ممنوع می کند. پارلمانش در واقع شورای سرمایه داران است. حق انتخابات آن چیزی نیست جز این که استثمار شوندگان می توانند هر چند گاه یک بار تصمیم بگیرند که کدام یک از نمایندگان طبقۀ استثمارگر باید در مجلس حقوق آنها را پایمال کند (۱۵). دموکراسی بورژوائی حتی در کامل ترین و مترقی ترین شکل خود که جمهوری پارلمانی دموکراتیک باشد، باز چیزی نیست و نمی تواند باشد جز دستگاه سرکوبی زحمتکشان توسط سرمایه و وسیلۀ اِعمال قدرت سیاسی سرمایه (۱۶). به اکثریت قول تحصیل قدرت را می دهد، ولی موقعی که مُبتنی بر مالکیت خصوصی زمین و دیگر وسایل تولید است، هیچگاه قادر به تحقق این وعده نخواهد بود (۱۷). دموکراسی بورژوائی محدود، مزور، مغلوب و مغلوط است. دموکراسی ثروتمندان، فریب فقیران است (۱۸). بورژوازی به خاطر اتکائی که به استثمار، برتری و امتیاز دارد، اصولاً معتقد به دموکراسی نیست. علاقۀ او به دموکراسی دارای محدودیت تاریخی است. یعنی تنها در رابطه با مبارزۀ این طبقه با استبداد فئودالیستی توجیه پذیر و قابل وقوع است. آنجا که بورژوازی خود به حکومت رسیده است، دیگر دلیل چندانی برای علاقمندی به دموکراسی ندارد. اغلب به دلیل مبارزات دموکراتیک طبقۀ کارگر و ملاحظات تاریخی و سیاسی داخلی و جهانی است که تن به مراعات بعضی از آزادی های دموکراتیک می دهد. ولی هر جا حیاتش در خطر افتد یا به هر دلیل دیگری منافعش اقتضاء کند، این ملاحظات را کنار می گذارد و یکسره بر دموکراسی خط بُطلان می کشد. 
شکل دولت دموکراتیک بورژوائی در بهترین حالت آن جمهوری پارلمانی دموکراتیک است. در انگلیس و در بعضی کشور های دیگر شکل سلطنت مشروطۀ پارلمانی را دارد. دولت بورژوائی هر جا که در خطر افتد و یا منافعش اقتضاء کند، کاملاً پرده از قیافۀ دموکراتیک خود برمی دارد و به سیمای فاشیسم درمی آید. دیکتاتوری بورژوائی می تواند دولت تمام اقشار بورژوائی و یا دولت بعضی از آنها و یا دولتی باشد که بین فئودال ها و بورژوا ها و یا بورژواها و پرولتاریا نوسان می کند (۱۹). دیکتاتوری پرولتاریا محصول انقلاب سوسیالیستی و عالی ترین شکل دولت دموکراتیک به معنی کامل کلمه است. دموکراتیک کامل است، به این دلیل که مبین ارادۀ اکثریت مردم، پرولتاریای شهری و روستائی است. ولی در عین حال دیکتاتوری است، به این معنی که اقليت، یعنی بورژوازی را از شرکت در ادارۀ امور دولت مانع میشود (۲۰). دیکتاتوری پرولتاریا به این خاطر که مثل هر دیکتاتوری دیگری حاصل سرکوبی قهرآمیز مقاومت طبقه ای است که قدرت خود را از دست می دهد، شبیه دیکتاتوری طبقات دیگر است. فرق اساسی دیکتاتوری پرولتاریا با دیکتاتوری طبقات دیگر، دیکتاتوری اربابان قرون وسطائی و بورژوا های همۀ کشور های متمدن در این است که دیکتاتوری ارباب ها و بورژوازی سرکوبی قهرآمیز مقاومت اکثریت وسیع مردم، یعنی زحمتکشان است. در حالی که دیکتاتوری پرولتاریا قمع اقلیت نامقدار، مردم اقلیت، ارباب ها و سرمایه داران است (۲۱).  دیکتاتوری پرولتاريا وسیلۀ اِعمال استثمار نیست، بلکه وسیلۀ پایان دادن آن است. راه خاتمه بخشیدن به اختلافات طبقاتی و اصولاً تمام آن روابط تولیدی ای است که موجب اختلافات طبقاتی اند. وسیلۀ لغو همه آن روابط اجتماعی است که از این مناسبات تولیدی منشاء می گیرند و عامل دگرگون سازی آن اندیشه هائی است که زائیدۀ این روابط اجتماعی هستند (۲۲).
ادامه دارد


توضیح: 
*مقالۀ حاضر قبلاْ در " نامۀ پارسی " ( ارگان تحقیقاتی کنفدراسیون جهانی واحد شماره ۱ - سال سیزدهم ۱۳۵۳ ) به چاپ رسیده است. از آن جائی که در این مقاله کوشش شده است تا با تکیه به نظریات رهبران جنبش کارگری جهان، "مسائل انقلاب دموکراتیک " مورد بحث قرار گیرد، انتشار مجدد آن را جهت استفاده آموزشی و فرهنگی مفید ارزیابی کرده و مبادرت به تکثیر آن کردیم. طبیعی است که این مقاله ضرورتاً منعکس کننده کلیه نظریات ما نمی باشد. 

کمیتۀ تدارکات برای تشکیل اتحادیۀ دانشجویان ایرانی در سویدن
دی ماه [جدی] ۱۳۵۷ش