بهروز پیمان ــ هوادار "ساما"
۰۵ سپتمبر ۲۰۲۲



فرهنگ و رسانۀ امپریالیستی و فرهنگ انقلابی و رهائیبخش
(۲)

ب: فرهنگ انقلابی و رهائیبخش
از آن جائی که انسان های دربند جهت نیل به آزادی واقعی درنگ و ایستائی را در قاموس خویش نمی پذیرند و لحظه ئی هم از مبارزه در عرصه های مختلف علیه استعمار و ممد آن ارتجاع، غافل نبوده و علیه این سیستم برده ساز از تلاش و مبارزه نخواهند ایستاد.  چنانی که در پیشینۀ تاریخی گذشت، مبارزۀ ستمکشان و ستمگران ایستائی نداشته و با جذر و مد و اشکال مختلف این نبرد ادامه خواهد داشت.
بناءً  تا زمانی که ما سیستم استعماری امپریالیسم را با اهداف و ابزار و روش های آن که استعمار زدگان تحت ستم و استثمار را به بند کشیده است، نشناسیم  و نسبت به آن آگاهی لازم  نداشته باشیم و در عین حال به توانائی تاریخی و نیروی لایزال توده های میلیونی و اهداف، ابزار و روش های آن واقف نبوده و عملاً زحمتکشان تحت ستم متحدانه و آگاهانه در میانۀ میدان ابراز وجود نکنند، مشکل است از بند استعمار امپریالیسم و سلطۀ طبقاتی متحد و مخلوق بومی آن ــ ارتجاع حاکم ــ رهائی یابیم.
فرهنگ غنی انقلابی و رهائیبخش به طور عموم، با خصلت بالنده و مترقی و هماهنگی آن با نیاز های تکاملی و به عنوان ابزار معنوی شناخت جهان و خود و دشمن، دارای آن ظرفیت معنوی است که توده های تحت ستم را قادر می سازد راست ایستاده و علیه سلطۀ طبقاتی و کلیت سیستم امپریالیستی بسیج شده و سلاح نیرومندی خواهد بود در دستان ستمکشان آگاه و مصمم علیه امپریالیسم و استعمار. لذا بر شیفتگان و دوستداران این فرهنگ انقلابی است تا پیوسته بر غنامندی و نیروی خلاق این فرهنگ انسانی کوشیده، آن را در میان توده های تحت ستم برده و سنگر مبارزۀ فرهنگی خلق علیه استعمار ــ ارتجاع را با آن خروشنده تر ساخت.
به همین دلیل است که در طول تاریخ ارباب ستم و در زمانۀ ما امپریالیسم و ارتجاع از موضع مشترک فرهنگ استعماری ــ ارتجاعی بشارت دهندگان و ترویج کنندگان فرهنگ انقلابی و رهائیبخش را که پایان سیطرۀ همه جانبه و به خصوص سیطرۀ فرهنگی فرتوت و درجا زدۀ ارتجاعی ــ استعماری را نوید می هند و در نقش طلایه داران آزادی با درفش آزادی بر دوش  در پیشاپیش صف ستمکشان ظاهر می شوند، را به اشکال مختلف هدف حملات شان قرار می دهند. نیرو های استعماری ــ ارتجاعی این را می دانند که پرکردن یک چنین طلایه داران و سنگر داران جبهۀ فرهنگی ــ سیاسی علیه امپریالیسم و ارتجاع، کاریست دشوار و طولانی.
اما به رغم کلیه موانع استعماری ــ ارتجاعی جلو رشد فرهنگ انقلابی و به رغم شکست و ریخت پی هم جبهۀ فرهنگی سیاسی انقلابی و رهائیبخش، این فرهنگ بنا بر دو ویژگی، یکی جنبۀ بالندۀ آن و دیگری انطباق آن با نیاز های تکامل تاریخی ــ اجتماعی، خصلت نامیرا دارد.
نباید فراموش کرد که در دنیای بزرگ تقسیم شده به غنی و فقیر، به ستمگر و ستمکش و در جامعۀ منقسم به طبقات اجتماعی متخاصم بر پایۀ مالکیت خصوصی و استثمار؛ اهداف، سیاست ها و عملکرد استعماری ــ ارتجاعی از یک سیستم ایدئولوژیک مدد می گیرد و این سیستم فکری ــ فرهنگی در عین این که آن اهداف، سیاست ها و عملکرد ها را توجیه می کند، در خدمت بازتولید و استمرار شرایط لازم آن سیادت طبقاتی ــ استعماری است.
در جوامع طبقاتی هر طبقه اجتماعی سیستم فکری ــ فرهنگی خاص خود را  دارد که در خدمت حفظ موقعیت و منافع است. لذا، در جامعۀ منقسم به طبقات، اندیشه های اجتماعی نمی تواند خصلت طبقاتی نداشته باشد. این اندیشه برخاسته از پایۀ مادی ــ اقتصادی خود بوده و در خدمت آن قرار دارد.
فرهنگ (فرهنگ معنوی) در یک جامعه بازتابی از اقتصاد و سیاست آن است. جامعۀ امروزی ما جامعه ایست نیمه فئودالی و نیمه مستعمراتی که در آن عناصر عمدۀ فرهنگ فئودالی مثل مردسالاری، خرافات مذهبی و زباله های قرون وسطائی در آمیزش با فرهنگ مهاجم استعماری، فرهنگ پوسیده و اسارتبار کنونی جامعۀ ما را می سازد. در حال حاضر، طالبان در موقعیت ارتجاع حاکم مذهبی مدافع و مروج این زباله ها و خرافات مذهبی بوده و قدرت های امپریالیستی و ارتجاعی بیرونی از این فرهنگ میرنده و متعفن نیمه فئودالی ــ نیمه مستعمراتی سود می برند و این فرهنگ به غایت ارتجاعی در جبهۀ فرهنگی در مقابل فرهنگ انقلابی ــ رهائیبخش قرار دارد.
موضع فرهنگ انقلابی و بالنده در برابر فرهنگ حاکم در کشور ما سراپا انتقادی است. فرهنگ پدیدۀ مقدس، غیرتاریخی، مجرد و فراطبقاتی نه، بلکه پدیده ایست مشخص، تاریخی و طبقاتی. آنچه از این فرهنگ به درد امروز و فردا نمی خورد و به گذشته تعلق دارد یا تداوم حال را تقدیس می کند و با نیاز های تکاملی ناسازگار است و خروج از گذشته و حال را برنمی تابد؛ باید به دور ریخته شود. زنان و مردان تحت ستم جامعۀ ما همراه با منادیان فرهنگ مترقی و توده های محکوم و تحمیق شده با سموم فکری ــ مذهبی  این فرهنگ ارتجاعی مدافع مالکیت خصوصی، ستم و استثمار طبقاتی و نابرابری آشکار و دمساز با استعمار و امپریالیسم، حق دارند زیبائی ها و زشتی های فرهنگ خود را با منطق علمی و انقلابی، نه به طور مجرد، بلکه  بر پایه و در انطباق با نیازهای وحدت رزمندۀ ضد ارتجاعی و ضد استعماری خویش و لازمه های تکامل جامعه ارزیابی کرده و با حفظ و ارتقای بخش های سالم و پیشروندۀ آن، زنگار ارتجاعی ــ استعماری را از صورت آن بزدایند.