ارسالی: م. مبارز
۱۷ اکتوبر ۲۰۲۰



رشد افراطیت دینی بر زمینۀ عقب نگهداشتگی افغانستان

دیر زمانی است که افغانستان عزیز ما در آتشی که اسلام سیاسی به دستور استعمار و ارتجاع عرب و عجم افروخته است، می سوزد و هنوز هم این آتش خانمان سوز شعله ور تر می گردد. اینکه این شعلۀ آتش توسط چی کسانی و چی کشور هائی تمویل و تقویت می گردد، از چشمان  تیزبین بیشتر هموطنان ما پوشیده نمانده است.
در دوره های مختلف تاریخ وطن ما این هیولای بی سر و دم وارداتی به نام دین، که همچون پهنه تیره روزی بر کشور ما هموار گردیده است، همیش در مقابل علم، ترقی و روشنفکران و وطندوستان وطن ما ایستاده و تعداد زیادی از ترقیخواهان و وطندوستان ما را به کام مرگ برده است و کشور عزیز ما را قرن ها به عقب نگه داشته است و از تکامل تا حد یک جامعه سالم و مترقی قرن ها پس مانده ایم.
دین که خود همچون یک غدۀ سرطانی عقبگرا و ارتجاعی در یک محیط بسته و تاریک عمل می نماید، همیشه وسیله ای بوده برای ظالمان و ستمگران علیه مظلومان و ستمدیدگان. در ادامۀ حضور سیطرۀ چند هزار سالۀ دین و مذهب  بر پایۀ نیاز های اجتماعی نیرو های حاکم و عقبگرای جامعه و استعمار به این سلاح معنوی سرکوب، سالیان زیادی می شود که توده های ناآگاه خلق افغانستان با تمام وجود خود وجود این غدۀ چرکین و سرطانی را بر جسم و روان شان حس نموده و گرفتار آن گردیده اند.
از زمان آغاز زمزمه های صلح طالب ناموس فروش و مزدور با ارباب امپریالیستش ( امریکا ) و شروع گفت و گو های مستقیم بین رژیم دست نشاندۀ امپریالیسم و طالبان مزدور وطن فروش در دوحه؛ ملا ها، نهاد های سلفی گری زیرزمینی و روزمینی، مساجد، مدارس دینی، مکاتب و مؤسسات تحصیلی و محافل ختم و مراسم تدفین متوفی، تبلیغات داغ و بی سر و پای خود را شروع نموده و ذهن مردم را با الفاظ گندیدۀ خود پر می نمایند. دولت دست نشانده خود راه را برای توحش این نسل جنگلی و به دور از تمدن امروزی آزاد گذاشته است و تا حدی که افسران امنیتی و نظامی شان از سلفی های وهابی هم بد تر شده اند که مبادا فردا طالب بیاید و او را سر ببرد.
در تمام کوچه و پس کوچه های وطن ما افراد وهابی و سلفی که حتی کلمه خود را درست خوانده نمی توانند، در دم هر خانه بی وقت رفته و مزاحم مردم گردیده و تبلیغات دینی خود را می نمایند و برخورد این سلفی ها و ملا ها در مقابل زنان و دختران کشور ما تند تر شده می رود.
امپریالیست اشغالگر امریکا و شرکاء که جز دروغ و خرافات، چیز مفیدی را به خورد جوانان و مردم ما نداده اند، همه را سرگردان، معتاد به چیز های بی ارزش دیجیتالی، دور نمودن از کتاب خوانی، آغشته به مفاسد اخلاقی و اعتیاد به مواد مخدر، بیکاری و بی روزگاری نموده اند. این عوامل تعداد زیادی از جوانان ما را گمراه و در دامن شیاطین دینی و اخوانی انداخته است که چنان شست و شوی ذهنی گردیده اند که حتی آماده انجام عمل انتحاری در مقابل والدین و هموطنان خود می شوند.
از بین رفتن علم و روشنائی در وطن عزیز ما توسط رهبران دینی و پول های وارداتی عرب ها و امپریالیست ها برای استثمار و استعمار خلق زحمتکش و داغدیده و فقیر ملت عزیز ما در طول چندین دهه ادامه داشته و تا فعلاً ادامه دارد و جوانان ما را هر روز بیشتر به دام مرگ و خودکشی می کشاند.
در این که در طول چهار دهه تنظیم ها و مدرسه های دینی در خارج از مرز وطن ما بر مردم غیور و زحمتکش ما ستم و اِجحاف روا داشته اند، از چشم خود ما و جهانیان دور نیست؛ اما باز هم از بی سوادی و نبود علم و ناآگاهی هموطنان ما توسط اشغالگران امپریالیست سوء استفاده گردیده و باز هم در ذهن های جوانان ما قصه های خیالی ادیان را پمپ نموده و جوانان ما را از تمام امور زندگی واقعی به دور نگه داشته اند، تا آن حدی که یک هموطن ما که دکترا داشته و تحصیل یافته می باشد، با خرافات مذهبی آغشته است.
هموطنان گرامی ما نباید دیگر تجربه های تلخ دیروز را تکرار نمایند، باید چشمان خود را باز نمایند و منطقی تصمیم بگیرند. با این عمل هموطنان ما همیشه سرنوشت فرزندان ما خراب شده است. ادیان در ذات خود تبعیض را بین انسان های همنوع به وجود می آورند و همیشه بین انسان ها و افراد یک جامعه تفاوت هائی را به وجود می آورند و این تفاوت های خیالی توسط انگل ها و مفت خوران و فئودال ها و سرمایه داران و متجاوزان خون آشام تقویت شده و به سرحد جنگ های خانمان سوز به خاطر استثمار خلق ها و پر شدن کیسه سرمایه دار و اشغالگر با پول حاصل غارت منابع خلق ها و ملل تحت ستم، ادامه می یابد.
پدران و مادران در کشور ما به خاطر اطفال نازنین این سرمایه های آینده و آینده سازان سرنوشت خلق زحمتکش و کشور ما هم که شده کوشش نمایند اطفال خود را از این ویروس کشنده و مخل شخصیت سالم اجتماعی و فکری جوانان و نوجوانان کشور ما به دور نگهدارند و تشویق به سواد آموزی و فراگرفتن علم و دانش نمایند. دین ذهنیت های اطفال را مغشوش نموده و در مقابل همنوعش او را عقده مند می سازد و زمانی که بزرگ می شود، زن ستیز است، تک بعدی فکر می کند و یک متعصب به وجود می آید که فقط خود را به حق می شمارد و این است منشاء بدبختی یک ملت تحت ستم، به ویژه زنان و مردان مربوط به طبقات و اقشار محروم و تحت استثمار آن.

به امید فردای روشن کشور، آزادی ملی و رهائی اجتماعی مردم ما!