زلمی ګلاب
۱۶ می ۲۰۱۷



مُغازَلَهٔ خروس و ماکیان و منازعۀ مالکان

در همین روز های نزدیک در ولسوالی قره باغ ولایت کابل در قریۀ دیوانه ها دو نفر( صاحب خروس و پسرش ) کشته شده و سه زن زخمی و تعدادی حیوانات صاحب خروس نیز زخمی شدند.
واقعه آنگاه صورت گرفت که خروسی با ماکیان متعلق به همسایه در حال معاشقه دیده شده بود. وقتی پسر همسایه به صاحب ماکیان طعنه داد که خروس همسایه با ماکیان شما معاشقه نموده است، صاحب ماکیان تفنگ را برداشته و خروس را  به جرمی ؟! که انجام داده بود، می کشد. سپس منازعه بین دو فامیل رخ داده و صاحب ماکیان مالک و پسر خروس را کشته به خانه آن ها یورش برده و سه تن از زنان خانه را نیز همراه با حیوانات اهلی آن ها به رگبار بسته و زخمی می سازد.
عجب نظمی، قانونی و امینتی این دموکراسی اشغالگران و نوکران خانه زاد اخوانی شان در کشور مستعمرۀ ما تأمین کرده اند که حتی حیوانات نیز مصئونیت ندارند، انسان ها که هر روز چون مگس  بدون قیمت و پرسش  کشته می شوند!
در این ولسوالی باند ها و دهاره های اخوانی که یک طرف آن انور اوریاخیل وکیل(قانونگذار) نام نهاد پارلمان قرار دارد و به طرف دیگرش امان الله گذر، قاری محب، حاجی صفی و دیگران بر سر رهبری، کلانی و امتیازگیری؛ زندگی مردم را پر از مصیبت و ویرانی نموده اند. برای این زورگویان شریر اخوانی مورد حمایت قاطع اشغالگران امریکائی کاکه گی، غیرت، وقار، حکومت داری، اسلامیت و جهاد آنست که به طبع و ذوق خود در نظام اداری ولسوالی نفوذ داشته، بر مردم حکومت کرده و تا توانسته باشند از مناصب دولتی دولت پوشالی استفادۀ ابزاری نمایند. این است نوع نظامی که مدافعان دموکراسی لیبرال اشغالگران آن را در جامعۀ ما توجیه و تمثیل می نمایند. و این هم تربیتی است که مردم از جهادی های 8 ثوری و اربابان اشغالگر امپریالیست شان در نظام جمهوری اسلامی افغانستان آموخته اند. نظامی که فرهنگ مستعمراتی آن آمیزه ای از فرهنگ فرتوت فئودالی، آموزه های منسوخ ۱۴۰۰ سال قبل اسلامی و فرهنگ مبتذل و سودجوی استعماری غربی است.
چندی قبل قوماندان قیس که سکنه قره باغ و از جملۀ افراد زورگوی باند اخوان جمیعتی می باشد، به حیث قوماندان امنیۀ این ولسوالی مقرر شد. چون انور اوریاخیل متذکره مصروف سفر عیاشی اش در هندوستان بود و با وی در زمینۀ این مقرری مشورت نشده و وی موافق نبود، از همان جا به افراد مسلح غیررسمی تحت امرش امر کرد که ولسوالی را محاصره و نگذارند که قوماندان مذکور داخل ولسوالی شود.
در ولسوالی قره باغ و سائر ولسوال های شمالی؛ امان الله گذر، انور اوریاخیل، داؤود کلکانی، ملا تاج محمد مجاهد و غیره قوماندان های خورد و بزرگ اخوانی؛ صد ها نه که هزاران میل اسلحه غیررسمی به طرفداران شان توزیع کرده اند. با توجه به این وضعیت است که هر باشندۀ این مناطق باید اسلحه ای شخصی برای حمایت خود داشته و یا بهر نحوی که شده باید با یکی از این باند های خودسر فراقانون  رابطه داشته باشد، در غیر آن هیچ نیروی دولت مزدور نمی تواند مصئونیت شان را تأمین نماید.
افراد مسلح به اصطلاح غیرمسؤول انور اوریاخیل بازار ولسوالی را محاصره کرده تهدید کردند که همه دکان ها مسدود و کسی حق داخل شدن به داخل قوماندانی را ندارد. در نتیجه قوماندان تازه مقرر شدۀ ولسوالی قره باغ ولایت کابل به گفتۀ مردم پس کلۀ خود را خاریده و مجبور شد که دو باره خانه نشین شود. دولت مزدور کابل با بیشرمی، بی تفاوتی و بی غیرتی ذاتی سران آن، آرامش  و خورد و نوش حیوانی خود را در چهار دیواری ارگ غنیمت شمرده، بر غندی خیر تکیه زده و نظاره می کند که چگونه وحوش قلدر اخوانی یکدیگر را دریده و خون مردم محل را نیز می نوشند.
به تعقیب آن غنی این بی مغز شماره یک جهان، فرمانی صادر کرده که تمامی پرسونل امنیتی قوماندانی امنیه ولسوالی قره باغ به ولسوالی خاک جبار و پرسونل آنجا به قره باغ تبدیل گردند. باز هم وکیل ملیشه دار مداخلت کرده و گفته بود که هیچ کس نمی تواند چنین تبدیلی را در قره باغ و بدون موافقت وی انجام دهد. به این ترتیب فرمان رئیس جمهور مزدور، پوشالی، بی اراده و بی کفایت در و لسوالی قره باغ که در ۳۹ کیلومتری ارگ قرار دارد، ملغی شده و تطبیق شده نتوانست.
حکومت های مزدور و بی اراده شاخ و دم ندارند !مردم آن ها را از عملکرد ضد ملی و ضد مردمی و سیاست های مزدور منشانه و ارتجاعی شان می شناسند.
اما اگر دقت شود، این حکومت شاخ و دم نیز دارد که شاخ آن ها تکبر مستعمراتی آنان در مقابل مردم و غریضه های حیوانی شان است که در تلاش اشباع آن اند و دم شان جهالت و خشونتی است که بر هر حرکت و عملکرد آن ها حاکم می باشد.
در ولسوالی های کوهدامن و یا در تمامی ولسوالی های ولایت کابل مثل هر ولسوالی دیگر کشور، هر ولسوال و قوماندان امنیه به یک تفنگ سالار مرتبط اند و همچون غلام زرخرید باید عمل نمایند. از آنجا که حاکمیت قانون، اجرای خدمات به مردم و رفع مسؤولیت های رسمی و انسانی و... قضایائی اند که اگر به سلیقه ها و خوش طبعی های تفنگ سالاران گاهی جور بیاید، کاری خواهند کرد، در غیر آن حکم قانون، دین و جهاد همانست که تفنگ سالاران وطن فروش  این مافیای قدرت لازم می دانند. آن ها خود را مفتی و مجتهد دینی، قانونی و جهادی قلمداد کرده و از مردم مظلوم می خواهند که باید مطابق به سلایق و علایق آن ها خود را عیار نمایند.
ولسوالی قره باغ از چند سال بدین سو بنا به دلائل شمرده شده، از ولسوالی های ناامن کشور به حساب می اید.، هیچ کس بعد از عصر احساس امنیت نکرده، گروه های مسلح طالب و غیرمسؤول در گشت و گذار اندکه اسباب قتل و ترور کارمندان دولتی و حتی معلمین شده اند. کشته شدن برادر زادۀ قوماندان قیس، یکی از ملک ها، جاسوس امنیت ملی، سرباز پولیس و اخیراً یکی از استادان و بمباردمان قریۀ "سبز سنگ" توسط طیاره های بی پیلوت اشغالگران امریکائی؛ نمونه هائی اند که وضعیت امنیتی را به نمایش می گذارند.
دموکراسی وارداتی اشغالگران همراه سلاح کشنده و سربازان اشغالگر و مرتجین سود جوی اخوانی و تکنوکرات های خودفروخته، ارزش های فرهنگی و اجتماعی جامعۀ اشغال شدۀ ما را مورد یورش قرار داده اند. با هجوم فرهنگ مهاجم اشغالگران و تلفیق آن با فرهنگ کهنۀ فئودالی و احکام مندرس دینی؛ در مراکز شهر ها و مخصوصاً در شهر کابل پایتخت اشغال شدۀ افغانستان، زمینه برای بداخلاقی ها، هرزگی، میخوارگی، فحشاء، لواط و خرمستی اشغالگران، ملا های بی عمل اخوانی، وزراء، رؤسا، وکلاء، افسران ارتش، پولیس و امنیت ملی پوشالی، زورمندان  و اوباشان تنظیمی و آقازاده ها؛ مهیا گردیده است. چنانچه چندی قبل در تلویزیون اعلان شد که خانه های فساد در شهر نو بسته شدند. این نمایانگر آنست که زمینه برای هر نوع فساداخلاقی و هرزگی اشغالگران، جواسیس و کارمندان دیپلوماتیک و اداری شان و هکذا برای مزدوران دیندار و دنیادار شان در منطقۀ امن تحت تسلط شان یعنی شهر نو و سائر مناطق پایتخت مساعد است.
از وضعیت دانسته شد که نه تنها انسان ها باید اجازۀ هر نوع کار را از وکلاء، قوماندان ها، تکنوکرات ها، علمای جید دینی و... بگیرند، بلکه در چنین نظامی حتی سگ های ولگرد و مرغان باید به چنان درجه ای از آگاهی!؟، سطحی از تمدن و درک اجتماعی برسند که برای رفع غرایض طبیعی شان به مفتی ها و مجتهدین جهادی ـ تکنوکرات مراجعه نمایند، ورنه هر حرکت شان غیردینی و غیراسلامی قلمداد شده و از منظر قانون جزای نافذۀ "جمهوری اسلامی افغانستان"، محکوم به بریدن دم و گوش و گردن می شوند.
حال که با این همه مفتی، ملا، مجتهد و آخند دیوبندی، وهابی و قُمی حاضر بر مسند فتوا؛ قائد به اصطلاح دو جهاد، این شیطان بزرگ و به زعم کابلیان مظلوم، "راکت یار" با پول و فرمان امریکا، پاکستان، انگلیس، عرب و ترک، به درون نظام محصول بم و راکت آمده است، دیده خواهد شد که وی زیر امر باداران غربی اش و در قطار همگنان مزدور و قاتل اخوانی اش، چه تحایفی به این مردم مستضعف خواهد داشت و چه فتوا هائی صادر خواهد کرد؟
آنچه معلوم است، این که این مهره دگر سوخته است و در برون نظام مستعمراتی متعلق به اشغالگران امریکائی و ناتوئی کارائی و منفعتی برای بادارانش ندارد. اشغالگران قصد دارند تا با تعبیۀ گلبدین در درون نظام مزدور، تضاد های جناحی ــ قومی ارتجاع قومی حاکم در دولت ضد ملی را تشدید کرده و با گرم نگهداشتن کانون تشنج افغانستان، تشنج را فرا تر از مرز های کشور ما سرایت داده و بدین وسیله سلطۀ ظالمانه و سرکوبگر استعماری خویش را در کشور مستعمرۀ ما طولانی تر سازند. اشغالگران و مزدوران ارگ نشین شان این همه بازی های شیطانی استعماری را در کشور ما زیر نام دموکراسی و تسامح انجام می دهند.