فائق رستاقی
۲۰ سپتمبر۲۰۱۷



افزایش فقر و گرسنگی در جهان
علل فقر و افزایش آن چیست؟

طبق گزارش بی بی سی فارسی مورخ پانزدهم ماه روان میلادی، اخیراً نهاد های وابسته به سازمان ملل آمار و ارقامی را در مورد گسترش گرسنگی در جهان منتشر کرده اند. گزارش تازۀ  سازمان ملل می گوید که از هر ۱۰ نفر در دنیا، یکی غذای کافی ندارد و گرسنگی در سراسر جهان طی بیش از یک دهۀ اخیر افزایش چشمگیری داشته است.
سازمان ملل گفته شده است که سال گذشته حدود ۸۱۵ میلیون نفر در جهان به اندازه کافی غذا نداشتند. این تعداد شامل حدود ۱۵۵ میلیون کودک زیر ۵ سال است. از جملۀ  ۸۱۵ میلیون نفر گرسنه، ۴۸۹ میلیون نفر در "سرزمین‌های درگیر جنگ و خشونت" زندگی می‌کنند .به این ترتیب در سال ۲۰۱۷ نسبت به سال قبل از آن ۳۸ میلیون نفر به تعداد گرسنگان جهان اضافه شده است. از آغاز قرن جاری تا حال به موازات تمرکز ثروت، فقر گسترش یافته و به تعداد گرسنگان جهان افزوده شده است. طبق گزارش سازمان ملل، بیشترین سهم گرسنگی به مردم افریقا رسیده است و حدود ۲۰ فیصد از نفوس آن گرسنه اند و به غدای کافی دسترسی ندارند.
در این گزارش، سازمان ملل "افزایش درگیری ‌های مسلحانه در سرتاسر جهان، مشکلات اقتصادی، تغییرات اقلیمی و کاهش سرعت رشد اقتصادی " را از جملۀ عوامل این گرسنگی رو به تزاید جهانی برشمرده است.
در گزارش فوق، سازمامن ملل از منشاء، عوامل و علل این ""افزایش درگیری ‌های مسلحانه ، مشکلات اقتصادی، تغییرات اقلیمی و کاهش سرعت رشد اقتصادی " و تذکر عامل جهانی آن(امپریالیسم) و منافعش در عقب این "درگیری های مسلحانه"، طفره می رود. آری این همان سازمان ملل متحد است که خودش در نقش شریک جرم و تجاوزگری مکرر امپریالیست ها بر حریم کشور ها و زندگی خلق ها، در اکثر موارد مجوز تجاوزات امپریالیستی و "درگیری" های نظامی و براندازندۀ دول متجاوز و اشغالگر امپریالیستی را صادر گرده است. همین قطعنامه های سازمان ملل بود که زمینۀ تجاوزات امپریالیست های امریکائی و اروپائی را به افغانستان، عراق، لیبیا مساعد ساخت. همین سازمان ملل در نقش نمایندۀ ملل، شاهد بی زبان وقایع خونین و جنایات بیکران امریالیست ها و مزدوران مرتجع شان در افغانستان، عراق، لیبیا، سوریه، یمن، سودان؛ و  هکذا صدور سرمایۀ اسارتبار و غارت منابع طبیعی کشور ها، فرار سرمایه و مغز ها از کشور های پیرامونی تحت ستم افریقا و آسیا به غرب بوده است، ولی آهی نکشیده و اعتراضی نکرده است.
فقر چنین تعریف شده است: عدم دسترسی فرد یا دسترسی ناکافی وی به وسائل معیشت را فقر گویند. فقر مطلق عدم تأمین وسائل معیشت و فقر نسبی تأمین ناکافی نیازمندی های زندگی فرد در یک جامعۀ مفروض در قیاس با سطح زندگی آن جامعه است. گرسنگی زادۀ فقر است و عوامل طبیعی، اجتماعی ــ اقتصادی و تکنولوژیک موجد آن است.
برشمردن اسباب و عوامل پدیدۀ فقر و تنگدستی، نیازمند یک تحقیق و تتبع مفصل و مستقل است و در این مختصر مجال پرداختن بدان نیست.در این بررسی کوتاه؛ فقط به ذکر زمینه ها، علل طبیعی، اقتصادی، اجتماعی پدیدۀ فقر و گرسنگی میلیون ها انسان در روی کره زمین و در قاره های عقب نگهداشته شده و غارت شده، می پردازیم.
فقر و گرسنگی در جهان پدیدۀ نوی نیست. نخستین انسان ها که با ساختن و استعمال ابزار سنگی، چوبی و استخوانی؛ به جمع آوری گیاهان و خوردن حشرات و شکار حیوانات زندگی جمعی انسانی را در روی کرۀ زمین آغاز کردند، در اکثر موارد گرسنه و یا تقریباً گرسنه بودند. این گرسنگی و احتیاج جمعی و دایمی که زادۀ ابتدائی بودن ابزار تولید، عدم شناخت انسان از قوانین عینی طبیعی و ضعف انسان در برابر نیرو های طبیعی بود. همین نیاز دایمی انسان به عذا و جست و جوی بی وقفۀ نسل های آدمی؛ سبب رشد دم به دم ابزار تولید، باز شدن عرصه های تولیدی به روی انسان و وفور نسبی مواد غذائی شد.
از زمان تقسیم جامعه به طبقات دارا و نادار، ایجاد مالکیت خصوصی و تقسیم فقر و غنا؛ فقر و تنگدستی سهم بی چیزان اکثریت شده و ثروت به اغنیا و حاکمان اقلیت رسیده است. از آن زمان تا حال اکثریت ابنای بشر در دامان فقر در نظام های تقسیم  شدۀ طبقاتی برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری به سر برده اند. در نظام برده داری شرق و غرب، برده ها و بی چیزان شهری در گرسنگی و فاقگی دایمی به سر برده اند. در قرون وسطای اروپا و  آسیا سرف ها، دهقانان و رعایای روستائی و فقرای شهری پیوسته در فقر، بی چیزی و مسکنت دایمی زندگی بخور و نمیری را گذرانیده اند.
نظام طبقاتی سرمایه داری با مالکیت خصوصی مشتی سرمایه دار و بانکدار زالو صفت بر سرمایه و استثمار طبقات و اقشار مولد و رنجبر و کاربست روش های غارتگرانۀ دیگر، فقر و گرسنگی را در کشور های مرکز، در زاغه نشین ها و حلبی آباد های اطراف متروپول ها و در کشور های به تاراج رفته و استثمار شدۀ پبرامونی، جهانی ساخته است.
در نظام طبقاتی سرمایه داری با وجود پیشرفت های چشمگیر علی ــ تکنولوژیک به خصوص در عرصۀ زراعت، تربیۀ حیوانات، ماهیگیری و نگهداری و پروسس مواد غذائی و غیره؛ فقر و حرمان میلیون ها انسان محتاج عمق و پهنای بی سابقه ئی  یافته است. این نیاز عمومی میلیون ها محتاج در جهان امروز به رغم این پیشرفت ها، ناشی از تضاد بین نیرو های مولده و مناسبات تولیدی سرمایه داری است.
امروزه روز مالکیت خصوصی بر وسائل تولید و ثروت جامعه، مثل گذشته های تاریخی، در اساس عامل اساسی فقر و گرسنگی صد ها میلیون انسان در روی سیارۀ ما محسوب می شود. در جهان معاصر که مالکیت خصوصی حد و مرزی نمی شناسد، خود پایه و اساس مکانیسمی می شود که ابزار و اشکال متنوع روش های فقرافزائی را به کار بسته و فقر و تنگدستی میلیون ها انسان را استمرار می بخشد.
نظام سرمایه داری قبل از همه کارگران و زحمتکشان را در درون خانه در فقر و نیاز دیم التزاید نگه می دارد و استثمار می کند. سرمایه داری با صدور کالا و سپس سرمایه در قالب سیاست استعماری و نواستعماری، در واقع فقر را جهانی ساخت. نیروی استعمارگر باخترزمین، به پشتوانۀ دستآورد های انقلاب صنعتی در قالب استعمار کهن، در صدد تسخیر بازار های کالا و سرمایه و منابع طبیعی و نیروی کار ارزان، شرق، غرب و جنوب را درنوردید و زیر و رو کرده، منابع را تاراج و بازار ها را انباشته از کالا و نیروی کار را به سختی استثمار کرده است. حاصل این غارت و ربودن دسترنج زحمتکشان، راه کشور های متروپول را در پیش گرفت. این مکانیسمی است که خلق ها و کشور ها را به فقر و عقب نگهداشتگی کشانیده و  زمینۀ انباشت و متورم شدن سرمایه را مهیا می سازد.
صدور سرمایه در عصر کنونی امپریالیسم به کشور ها در دو شکل قروض کمرشکن دولتی، سرمایه گذاری در استخراج منابع، و در پروژه های سودآور تولیدی، خدماتی و مالی و بدین وسیله به فرار سرمایه و ثروت از کشور ها ی تحت ستم نیازمند سرمایه منجر شده و یکی از ابزار های مهم فقر کشور های تحت ستم و پس مانی و گرسنگی خلق های حرمان کشیدۀ کشور های پیرامونی است.
وجود و برپائی دولت ها و نظام های سیاسی بوروکراتیک، مستبد و مرتجع تو سط امپریالیسم در کشور های پیرامونی و نیمه پیرامونی با همه مخارج گزاف اداری، پولیسی، نظامی و استخباراتی آن دولت ها، بخش اعظم اقتصاد ملی آن کشور ها را بلعیده و مضاف بر آن، کشور های مذکور را بیشتر مدیون سرمایۀ اسارتبار نهاد های مالی امپریالیسم ساخته و  عامل دیگری می شود بر فقرافزائی در آن کشور ها.
سرمایه های اندوخته شده از طریق اختلاس، دزدی، تاراج منابع و غیره شیوه های نامشروع توسط حکام و افراد نزدیک آنان در کشور های تحت ستم پیرامونی، به جای سرمایه گذاری در داخل کشور، در بانک های خارجی پس انداز شده و یا در  سکتور های اقتصادی خارجی سرمایه گذاری می شود( رسوائی مالی اخیر  اعضای خانوادۀ نوازشریف تازه ترین مثال آنست). این فرار سرمایه از چنین کشور های نیازمند سرمایه، عدم انکشاف و در نتیجه فقر را باعث می شود.
هر نوع جنگی ( محلی، منطقه ئی و یا بین المللی) صرف نظر از ماهیت و هدف آن، به حیث " هیولای کشتار انسان ها به دست همدیگر"؛ علاوه از آن که با سازندگی و عمران تناقض دارد، خود پروسه ای است که در آن سلاح استعمال شده؛ خاک، آب و آبادی ویران گردیده و نیروی سازندۀ کار در جنگ به خدمت گرفته شده و کشته می شود. به راه افتادن جنگ های تحمیلی محلی یا منطقه ئی و یا به تعبیر سازمان ملل، " درگیری ‌های مسلحانۀ " مستقیم اشغالگرانه توسط امپریالیسم یا نیابتی توسط دسته های مزدور مسلح امپریالیست ها در کشور های ضعیف فاقد قدرت دفاعی، و تسلیح ارتش های دولت های مرتجع بوروکراتیک ؛ زمینه های عمران و سازندگی را نابود کرده، منابع مالی را برباد داده، نیروی سازندگی انسان را به هدر داده و با فروش تسلیحات و  تخصیص دادن بخش اعظم بودجۀ کشور های فقیر به بخش نظامی؛ به عقب مانی اقتصاد ملی  چنین کشور ها و در نتیجه به گستردگی و عمومیت فقر و گرسنگی توده های خلق های ستمدیده و زحمتکش، می انجامد.
فرار مغز ها و شخصیت های علمی از کشور های وابسته، مخصوصاً افریقا به غرب، به همراه تصاحب انحصاری دول و سازمان های غربی بر دانش و فن، زمینه های عمران و سازندگی و بهره گیری از دستآورد های علمی ــ تکنولوزیک کشور های عقب نگهداشته شدۀ سه قاره را برای مقابله با موانع قابل پیشگیری و یا اجتناب از، یا کاهش سوانح طبیعی، با موانع همراه می سازد. در زمینۀ نیاز به دانش و دانشمند نیز مثل نیاز به سرمایه، کشور های پیرامونی، وابسته و دست نگر به امپریالیسم باقی می مانند و دست یافتن به فن و استخدام فن سالاران بیرونی برای اقتصاد رنجور این کشور ها گران تمام می شود.

نتیجه:
در جهان کنونی مالکیت خصوصی طبقاتی سرمایه دارانۀ مبتنی بر مناسبات تولیدی استثماری و ظالمانه؛ هم در مقیاس کشور و هم در عرصۀ جهانی، مایه و محرک فقر و موجد نابرابری است. همین مالکیت خصوصی سرمایه داری و حرص و آز سیری ناپذیر آن جهان را بلعیده و با سیاست استعماری، جنگ های ارتجاعی، غارت منابع، اسیر و منقاد نگهداشتن خلق ها، عقب نگهداشتگی کشور ها، جهل و گرسنگی خلق ها، تقویت و تسلیح ارتجاع و تحمیل فقر و گرسنگی فزایندۀ عمومی فقراء و زحمتکشان جوامع سرمایه داری امپریالیستی و خلق های تحت ستم کشور های پیرامونی را سبب شده و استمرار می بخشد.
با وجود مالکیت طبقاتی بورژوازی امپریالیستی و بورژوازی بوروکراتیک مخلوق آن بر وسائل تولید و ثروت کشوری و جهانی، فقر زدائی ناممکن است، زیرا در تحت این نوع مالکیت و این مناسبات تولیدی، شرایط بازتولید فقر و گرسنگی کارگران و فقرای شهری کشور های مرکز و خلق های ستمکش کشور های تحت سلطۀ امپریالیسم تداوم می یابد. برای زدودن فقر از روی جهان و از زندگی انسان های مفلوک این سیاره، باید ریشه ها و شرایط بازتولید و استمرار آن را نابود کرد، و آن برانداختن مالکیت خصوصی بورژوازی و مناسبات تولیدی سرمایه داری است. با این نظام آدمخوار و جهانخوار امپریالیستی، آرزوی فقرزدائی خواب و خیالی بیش نیست.