از "ندای آزادی"* ــ ارسالی پویان
۱۰ جون ۲۰۱۸



نـغــمـۀ جــــاویــــــد

مگو این دخمه تاریک است
مخوانش دخمۀ نمناک و تنگ و شبه گورستان
و منگر خیره سوی درب پولادین او
ولی بشکن بچشم باطنت این آهنین قفلش
و بکشا بال و پر شاهین صفت زین لانه بیرون شو
ز مرز کرگسان بگذر و سوی توده بشتاب
نگاه آتشین از فراز کوهسارانت
بسوی مردمت افگن
و بنگر عشقبازان وطن را گرم در پیکار
که با هم یک صدا هر لحظه می گویند
تو تنها نیستی دیگر
تو گر در پنجۀ اهریمنان در بند و زنجیری
خونین درفش تو بر دوش برداریم
و ما ثابت قدم هستیم در پیمان خون با تو
مگو این دخمه تاریک است
مگو ای رزمجو دهلیز مرگ این جاست
که این جا منزل پویندگان راه آزادیست
و یارانت نایستادند از رفتن
دمی از وحشتِ این جا
در این جا – در دل این دخمه صد چون تو
چه بی باک و نترس
در انتظار مرگ بنشستند
مگر مرگِ مجرد نیست وحشتناک؟
ولی مرگ برای زندگی کردن
و مردن از برای مادر میهن
که کوه است و گران سنگ است
ندارد وحشتی دیگر و شیرین است
صدای رادمرد کوهساران وطن
هردم
بگوشت نغمۀ جاوید می خواند
و آن حماسه ساز عزم پولادین
که با خونش نهال رستگاری را شگوفان کرد
در این جا – در دلِ این دخمۀ تاریک
به زیر چکمه های رهزنان دون
سرود
"مرگ یا آزادی!"
شعارش بود
و تو همسنگر او
ترس از مرگت نشاید
و آری ترس از مرگت نشاید!


 * از «ندای آزادی» دورۀ اول، شمارۀ سوم، سال اول، جدی  ۱۳۵۹/ جنوری ۱۹۸۱.