پـــردل روستـائـی
۱۰ جـــون ۲۰۲۱



یادبود از داکتر مـحـمـد گل جانباز سامائی!

"شهید قلب تپندۀ تاریخ است!"

زنده یاد "قـیـوم رهـبـر"

مـحـمـد گل فرزند گل رسول در سال ۱۳۳۶ش در یک خانوادۀ دهقان بی زمین در قریۀ شیخان ولسوالی میر بچه کوت چشم به جهان کشود. اولین فرزند خانواده بود که در هوش و زکاوت در بین اطفال همسن و سال خود بی مانند بود. در سال ۱۳۴۳ش به سن هفت سالگی شامل مکتب ابتدایۀ قریه خویش گردید. در سال ۱۳۴۶ش شامل مکتب ابتدایۀ  میر بچه خان گردید. دارای لیاقت عالی بود که در بین شاگردان دیگر استعداد وی رشد کرد. در ختم سال تعلیمی ۱۳۵۵ش از دورۀ لیسه با اخذ  نمبر عالی فارغ گردید و از طریق سپری نمودن آزمون کانکور به دانشگاه   طب ننگرهار بخش معالجوی راه یافت. رفیق اصل پنهان کاری و اصول سازمانی را مراعات می کرد و توانست که به خوبی دورۀ تحصلاتش در آن پوهنتون را در سال ۱۳۶۰ش در اوج مرحلۀ بیدادگری جلادان "خلق و پرچم" و  اشغالگران ارتش روس به پایان برساند. در آن زمان رواج حکومت دست نشاندۀ "خلقی ها و پرچمی ها" بر این استوار بود تا عضویت حزب وطن فروش را نمی داشت، شامل وظیفۀ رسمی دولت شده  نمی توانست. زنده یاد مـحـمـد گل هر نوع کار با دولت در سایه اشغالگران را مردود می شمرد، لذا پس از فراغت از دانشگاه طب ننگرهار، راهی قریۀ خود گردید.
رفیق مـحـمـد گل در محیط خانواده و زادگاهش مشکلات، رنج  بی شمار میلیون ها دهقانان  و کارگر را چشیده بود و از خلال مشقت و زحمت برای بخور و نمیر، بزرگ شده بود. دورۀ تعلیمات رفیق مـحـمـد گل در اوج فعالیت های مبارزاتی جریان های سیاسی به خصوص روشنفکران انقلابی گروه رفیق "مجید" و یاران همرزمش چون معلم ستار، نورعالم، شاه مـحـمـد پردل، امان الله، سخی، مـحـمـد اکبر "شیر" ، داوود فرید، واجد و... که هر یک صفات و ممیزات یک عیار، انقلابی راستین اندیشه به خلق و مجهز به علم انقلاب را، در خود آراسته بودند، مصادف بود. این جوانان منور کوهدامن و حلقه زده به دور "مجید" در اعتراضات علنی و راهپیمائی ها خواستار تغییر بنیادی اجتماعی بوده و دولت منحط فئودالی، دودمان مستبد طلائی را به  باد انتقاد اصولی، منطقی و تاریخی می گرفتند و در جازده گی و حالت رکود اقتصادی را ثمرۀ  سیستم منحط فئودالی می دانستند که روز تا روز  سیستم تولیدات زراعتی ما به رکود می رفت. این جوانان منور تمام معایب اجتماعی را با بینش و منطق دیالکتیکی بررسی نموده برای جوانان، دهقانان و کسبه کاران آگاهی می دادند و دسائس اجتماعی،  سیاسی و فرهنگی سیستم منحط  فئودالی را افشاء می کردند. مـحـمـد گل نیز در جمع جوانان مبارز حلقه زده به دور رفیق "مجید" پیوست که با ایجاد سازمان آزادیبخش مردم افغانستان "ساما"، این رفیق نیز عضویت این گردان انقلابی را حاصل کرد. این رفیق اصول و اندیشۀ مترقی و انقلابی را  با سیستم پنهان کاری  تشکیلاتی به طور درست در زندگی روزمرۀ خود به کار بسته و اعتقاد و بارومندی خود را بدان در عمل و گفتار ثابت کرده بود.
زنده یاد داکتر مـحـمـد گل دارای اخلاق نیکو، صداقت، وفاداری، از خودگذری، مردم داری و صمیمیت نسبت به اعضای خانوده، سازمان و توده ها بود که در قلب توده ها جای داشت. همزمان با فراغت وی از تحصیل و بازگشت در بین توده های مردم محل زیر آتش متقاطع مزدوران اخوانی، باند های تسلیمی گروه های سیاسی گوناگون، نفوذ خادیست های آدمکش، جلاد پیشه همه و همه در خدمت روس اشغالگر قرار داشتند و عرصۀ مبارزه را در منطقه تنگ ساخته بودند. در کوچه ها و باغستان ها  دستگاه گماشتگان و نوکران رنگا رنگ شان نظارت داشتند و سرکوب جوانان سامائی که قبلا  در اعماق  جامعه می جوشید، را در دستور کار خود داشتند. در بین همان شرایط  رفیق مـحـمـد گل با بینش انقلابی خود می دانست که بدون تئوری انقلابی و کار شاق توده ئی، رسالت واقعی خویش را نمی توان انجام داد. او یقین داشت که  آن نیروی واقعی که رویداد ها را متحول می سازد، طبقۀ کارگر سازمانیافته است، و ناپختگی ایدئولوژیک  آگاهانه و ناآگاهانه ما را به سوی انحرافات ایدئولوژیک ــ سیاسی خواهد کشاند. در بین توده ها و دهقانان به روشنگری پرداخت، تسلیمی ها به مانند سگ های بوی کش در گوشه و کنار پارس می زدند، از طرز کار و فعالیت   رفیق مـحـمـد گل در بین دهقانان آگاهی یافتند. رفیق  را خواستند باید ملاقات نمائیم. زنده یاد مـحـمـد گل بر موضوع ایدئولوژی و تفکر و روشنفکری خود اتکاء کرد و هر نوع انحراف را از اصول سازمانی  بی باوری  به اندیشه و خیانت ملی در جنگ کبیر ملی و مهینی دانست. منحرفان تسلیم طلب را محکوم کرد. ملیشه های تسلیمی بی شعور و خائن به خلق در پی چاره برآمدند و در یک دسیسۀ طرح شده برادر ناسکۀ  زنده یاد  داکتر مـحـمـد گل را عهده دار قتلش  نمودند، گویا این که رفیق مـحـمـد گل  در جریان تحصیل   دیوانه شده است و در آینده درد سر خلق می کند. سرانجام روز   پنجشنبه اواسط  ماه سرطان ۱۳۶۲ش در مربوطات قریۀ شیخان ولسوالی میر بچه کوت نامردانه رفیق مـحـمـد گل را به رگبار بستند. با مرگ  رفیق، خانوده، دوستان، همرزمان و  دهاقین محل به سوگ نشستند.
ستالین بزرگ  گفته بود "من می دانم که پس از مرگم خروار – خروار لجن بر مزارم خواهند پاشید، اما طوفان سهمگین زمان همۀ آنها را به دور خواهد ریخت".

مرگ بر منحرفان از راه جنبش انقلابی و آزادی!
جاودان باد یاد کلیه رزمندگان رفتۀ سامائی و انقلابی!
یا مرگ یا آزادی!