جمعی از اعضای سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما)
۲۶ جون ۲۰۲۴



تداوم انقیاد، تسلیم طلبی و خیانت "اعلامیۀ ویژه" نویسان
تحت نام و آرم «ساما»

(۱۰)

"کار دموکراتیک علنی":
در کشوری تحت سلطۀ دارای ساختار اجتماعی ــ اقتصادی نیمه فئودالی ــ نواستعماری به گونۀ اساسی دو سلطه بر دوش خلق سنگینی می کند که توسط نیرو های ارتجاعی فئودالی، بورژوازی کمپرادور و امپریالیسم اعمال می شود: سلطۀ طبقاتی و سلطۀ استعماری. در این موقعیت سلطۀ غیرمستقیم امپریالیستی توسط سرمایۀ مالی، بورژوازی دلال در نقش کارگزار آن و سائر نهاد های مالی اعمال شده و تبلور خود را در سلطۀ عمدۀ طبقاتی این دو طبقۀ حاکم ارتجاعی و مورد حمایت امپریالیسم می یابد.
اما، در کشوری تحت سلطۀ دارای ساختار اجتماعی ــ اقتصادی نیمه فئودالی ــ مستعمراتی سلطۀ مستقیم استعماری امپریالیسم اشغالگر به طور عمده توسط نیرو ها و نهاد های نظامی، سیاسی، ایدئولوژیک، استخباراتی و مالی امپریالیستی بر ملت و خلق معروض به اشغالگری نظامی، اعمال می شود. ارتجاع فئودالی و یا بخشی از آن همراه بورژوازی دلال در نقش چاکران بومی امپریالیسم متجاوز (مشتی از خائنان ملی) در عین ستم بر خلق مظلوم و دربند، در کنار امپریالیسم اشغالگر می ایستند و از موضع آن با مردم خود می ستیزند. در چنین موقعیتی، تضاد اساسی خلق با فئودالیسم به مثابۀ نیروی طبقاتی ارتجاعی و استثمارگر، خود را در تضاد عمدۀ خلق با امپریالیسم و ارتجاع متحدش متبلور می سازد. در چنین حالتی، این دو سلطه ای که بر دوش خلق سنگینی می کند، یکی سلطۀ استعماری که عمده است و دیگرش سلطۀ طبقاتی طبقات ارتجاعی بومی که غیرعمده است و هر دو سلطه و ستم توسط امپریالیسم به طور عمده، بورژوازی کمپرادور و نیرو های ارتجاعی فئودالی، اعمال می شود.
در این دو موقعیت متفاوت، ضرورت، اصالت و جوھر کار دموکراتيک بر محور تضاد عمدۀ هر حالت و مرتبط با خواست عمده و مسألۀ روز کشور ما يعنی آزادی ملی و یا دموکراسی، مشخص می شود.
از دید سامائی ها، "کار دموکراتیک" در موقعیت مستعمراتی و اشغالی کشور عبارت است از "بسيج، تھیيج و تنظيم ھمۀ نيرو ھای ضد امپرياليسم و فئوداليسم. اين چارچوبيست که نيرو ھای ملی، دموکرات و چپ انقلابی در پيوند تنگاتنگ با مردم و خواسته ھای شان و در شرايط جاری با خواست عمده و مسألۀ روز کشور به خون خفتۀ ما يعنی آزادی ملی در قالب آن مي توانند" در جهت تحقق شعار های اساسی مورد نیاز اعمار یک جامعۀ دموکراتیک برخوردار از آزادی ملی، ترقی و عدالت اجتماعی متشکل شده و در راه پیمائی تاریخی به سوی تعمیق مزید و کیفی این خواست های اساسی تا سرمنزل بعدی بسیج و رهبری شوند. این شعار ها عبارت اند از: آزادی ملی، دموکراسی، ترقی و عدالت اجتماعی با چشم اندار تکاملی آن.

آزادی ملی:
آزادی ملی، بالا تر از "استقلال" ظاهری و صوری که بیشتر یک مفهوم حقوقی ــ سیاسی است، عبارت است از رهیدن یک ملت و خلق تحت ستم و اسیر از تمامی سلطه، ستم و قیودات مستقیم و غیرمستقیم و اشکال کهن و نوین استعمار امپریالیستی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و روابط بیرونی در عین برخورداری کامل آن ملت برای تعیین مقدرات ملی و اجتماعی و نوع نظام سیاسی در کشوری رهیده از بند استعماری و دارای استقلال واقعی، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی. خواست آزادی ملی با خواست آزادی اجتماعی پیوند ارگانیک داشته و یکی بر زمینۀ دیگری متحقق و شگوفا شده و لازم و ملزوم هم اند. اذعان بیشرمانۀ تسلیم طلبان اعلامیه نویس مبنی بر اذعان به احتساب عامل زور و قدرت امپریالیستی و تعامل با خواست های تاراجگر نامحدود سرمایۀ مالی و الزامات گردش بلامانع جهانی سرمایه با نیاز حیاتی آزادی ملی برای خلق های تحت ستم گیتی در تضاد است. لذا، این دسته از تسلیم طلبان ذلیل و فرومایه و سائر همتایان شان در گروه های دیگر که با خودفروشی خود، ملک و ملت را به امپریالیسم اشغالگر در ازای زر فروختند و افتخارات و غرور ملی ما را زیر پا کردند، به سان نیرو های سیاسی ــ طبقاتی ذاتاً و تاریخاً تسلیم طلب، بیگانه با اصل "آزادی ملی" اند و میانۀ خوبی با آن و افتخارات ملی خلق سلحشور کشور ما ندارند.

دموکراسی:
دموکراسی از عصر برده داری تا نظام سرمایه داری و حتی سوسیالیسم موجود پدیده ای بوده است طبقاتی که یا در خدمت ستمگران و استثمار کنندگان بوده و یا در خدمت ستمکشان و استثمارشوندگان در مراحل مختلف تاریخی. منکران این صبغۀ دموکراسی و ناب جلوه گران آن، اغواگران و دروغگویانی اند که حقیقت مسأله را به عمد لاپوشانی می کنند. دموکراسی ناب و غیرطبقاتی در هیچ کجا وجود نداشته و نخواهد داشت. دموکراسی مورد نظر و توافق نیرو های انقلابی، دموکرات و میهنی کشور ما، دموکراسی برای اکثریت جامعه (زحمتکشان و ستمکشان) است و شیوۀ معقول رهبری جمعی امور جامعه و بیانگر روابط میان گروه های دارای افکار و علایق اقتصادی متفاوت در صف خلق است. دموکراسی در هر جامعه ای رابطۀ تنگاتنگ با ترکیب طبقاتی حاکمیت و مطالبات ملی ــ دموکراتیک مورد نیاز خلق و تکامل مزید جامعه در زیربنا و روبنا داشته و رابطۀ نزدیک و انفکاک ناپذیری با مطالبات آزادی ملی، ترقی و عدالت اجتماعی دارد و همین مطالبات اند که مهر خود را بر جبین دموکراسی کوبیده و صبغۀ اجتماعی آن را تعیین می کنند.

عدالت اجتماعی:
با توجه به ساختار و سطح تکاملی نامتوازن و ناهمگون اجتماعی و اتنیک جامعۀ افغانستان، خواست "عدالت اجتماعی" در مضمونش در حال حاضر فرسنگ ها از خواست "برابری اجتماعی" عقب بوده، ولی عناصری از آن را در ترکیب خود دارد. هر نوع مطالبۀ عدالت اجتماعی و عدالت جوئی باید این "ناموزونی و ناهمگونی اجتماعی و اتنیک جامعۀ افغانستان" را در جهت توازن، همگونی و تعالی اجتماعی، هدف گیرد و مطالبات ستمکش ترین و بی حقوق ترین طبقات و اقشار اجتماعی، ساختار های قومی، نابرابری و تبعیض جنسیتی و همزمان نیاز های تکامل مزید جامعه را به سوی تعالی موزون و نزدیک شدن به برابری اجتماعی و رفع ستم طبقاتی ــ جنسیتی در چهارچوبۀ خلل ناپذیر وحدت ملی خلق، در عرصه های زیربنائی و روبنائی در خود بازتاب دهد. خواست عدالت اجتماعی پیوند محکمی با مطالبات آزادی ملی، دموکراسی و ترقی اجتماعی برای خلق داشته و بر زمینۀ آن تعمیق می یابد.

ترقی اجتماعی:
ترقی اجتماعی عبارت است از سیر گام به گام اعتلائی جامعه در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فکری، فرهنگی و علمی بر پایۀ رفع موانع و غلبه بر عوامل درونی ــ تاریخی و عوامل برونی ــ استعماری عقب نگهداشتگی و بازدارندگی جامعه در عرصه های فوق با تکیه به نیروی خلاق و سازندۀ مولدان تاریخ ساز ثروت اجتماعی به سوی رهائی همه جانبه، رهیدن نیرو های مولدۀ بالنده از قید مناسبات فرتوت تولیدی و رسیدن به دورنمای برابری و آزادی کامل. خواست تحول یابندۀ ترقی اجتماعی پیوند فشرده ای با مطالبات آزادی ملی، دموکراسی معنادار برای اکثریت و عدالت اجتماعی دارد و ریشۀ آن از این چشمه ساران زلال سیراب می شود. تحقق خواست برابری نیازمند تحقق و تعمیق مطالبات چهارگانۀ فوق و به خصوص گسترش و تعمیق (رادیکال شدن) مطالبۀ عدالت اجتماعی است.
با همین ویژگی است که خواست ترقی اجتماعی در کنار آزادی ملی، دموکراسی و عدالت اجتماعی و تأکید بر عنصر ترقی به سوی تعالی اجتماعی همسو با سمت حرکت پیشروندۀ تاریخ و درک نقش تاریخ سازی سپاه رنج و کار، وجه تمایز سازمان انقلابی ای مثل ساما از یک سازمان لیبرالی و رفورمیست بوده و بیان فشردۀ جنبه و خصلت بارز طبقاتی آن و پیوند دهندۀ برنامۀ حداقل و حداکثر سازمان است.
در این میان، آن نیرو های سیاسی ــ تاریخی، روابط تولیدی و اندیشه ها و نهاد های روبنائی که در برابر این خواست ها می ایستند و یا مانعه ای در مقابل تحقق آن شمرده می شوند، در ذیل مقولۀ "ارتجاع" یا "ارتجاعی" احراز موقعیت می کنند. "استعمار" و "امپریالیسم" به مثابۀ عامل بیرونی در کنار ارتجاع بومی می ایستد و همدست با آن، راه تکامل اجتماعی و متحقق شدن این خواست ها را سد می شود. این دو نیروی بومی و بیرونی سد تکامل اجتماعی ــ اقتصادی جوامع تحت ستم و سلطه منافع خود را در سیر قهقرائی، ایستائی و جلوگیری از پویائی جامعه، سراغ می کنند.
بناءً، از دید سامائی ها، "کار دموکراتیک" با تلفیق روش ها و اشکال مبارزاتی مقتضی علنی و مخفی، غیر از "بسيج، تھیيج و تنظيم ھمۀ نيرو ھای ضد امپرياليسم و فئوداليسم" بر محور تضاد عمدۀ هر مقطع در راستای تحقق شعار های چهارگانۀ فوق (برنامۀ حداقل) خلق، معنی نمی دهد.
هر گاه مدعیانی در کسوت مباشران تغییر، از روی بی عرضگی، استیصال، ارتداد، انحراف و یا هر عذر و بهانه و انگیزۀ ناموجه ای در موقعیت های مستعمراتی و یا نومستعمراتی کشور، از "بسيج، تھیيج و تنظيم ھمۀ نيرو ھای ضد امپرياليسم و فئوداليسم" روی برتابند، آن ذوات، حلقات و گروه ها، دیگر نه مبشر تغییر اند و نه منادیان آزادی ملی و اجتماعی، دموکراسی، ترقی و عدالت اجتماعی.
آن عده از افراد و گروه ها در نقش منادیان انقیاد طلبی که به جای بسیج خلق، با انحراف، ارتداد و خیانت شان، فرصت طلبانه به قول زنده یاد «قیوم رهبر» خود در معبد استعمار به سجود پرداختند؛ به آرمان جانبازان انقلابی و آزادیخواه پشت کردند؛ "کار دموکراتیک علنی" را در کشور اشغال شده بهانۀ تسلیمی به استعمار و وسیلۀ استتار خیانت ملی و تاریخی شان ساختند، بدون این که چیزی را دموکراتیک بسازند؛ به بزرگ نمائی و تبلیغ برتری استعمار پرداختند، فرهنگ استعماری را ترویج کردند، به بهای ارتکاب خیانت ملی زر اندوختند، "ان جی او" و حزب تسلیم طلب رسمی ساختند و ثبت کردند و در جلسات شان بی شرمانه و تسلیم طلبانه آن احزاب "ان جی او" ئی را "دستاورد" نامیدند؛ برای استعمارگر متجاوز بازسازی و جاده سازی کردند؛ آشکارا سر از گریبان استعمار بیرون آوردند؛ در مراکز استعمارگران و قاتلان خلق شجاع ما گردن خم کردند تا اربابان اشغالگر شان مدال خوشخدمتی را به گردن های خم اینان بیاویزند؛ و در اخیر پس از برافتادن پردۀ نمایش مضحک دموکراسی استعماری و آغاز نمایش استبداد خونین و خشن مزدوران تازه به دوران رسیدۀ فاشیست طالبی توأم با افتضاح جهانی اربابان اشغالگر و مزدوران پوشالی گریزی، به آغوش حمایت و نوازش ولی نعمتان غربی خود پناه بردند؛ در عمل ثابت ساختند که نه تنها هیچ نسبت و قرابتی با کار دموکراتیک به مفهوم فوق نداشتند، بلکه در صف ارتجاع و استعمار به دشمنان "کار دموکراتیک" و شعار های چهارگانۀ آن یعنی آزادی ملی، دموکراسی، ترقی و عدالت اجتماعی و کلیت آرمان های ترقیخواهانه و آزادیخواهانه، مبدل شدند.
ادامه دارد