جمعی از اعضای سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما)
۳۰ جون ۲۰۲۴



تداوم انقیاد، تسلیم طلبی و خیانت "اعلامیۀ ویژه" نویسان
تحت نام و آرم «ساما»

(۱۲)

نسبت دادن مواضع انحرافی و خط تسلیم طلبانه به ساما و اغتشاش آفرینی در این زمینه:
به رغم وجود این همه فاکت و شهود در مورد تفکر و عملکرد انحرافی راست و تسلیم طلبانۀ باند رهبری مطرود از ساحت ساما و ارتکاب خیانت ملی و تاریخی اعضای این باند رسواء، اعلامیه نویس در کمال بی حیائی و پرروئی بیهوده تلاش می ورزد تا وصله های ناجور و تکه پاره های تسلیم طلبانه در مورد "شکار فرصت" (تعریف سیاست از دید وی) را به قامت رسا و موضع گویای خط مشی انقلابی و آزادیخواهانۀ ساما بچسباند و با بافتن این اراجیف، بر زخم های ناسور سازمان و همرزمان دیروزی نمک بپاشد. در صفحۀ پانزدهم "اعلامیۀ ویژه" این اراجیف تسلیم طلبانه را به ساما نسبت داده و به رغم واقعیت طرد این باند از ساما به جرم خیانت، به غلط "کمیته مرکزی" خاطی و مطرود را "امتداد کار رسمی سازمان" و خط انحرافی تسلیم طلبانه را ادامۀ مشی انقلابی سازمان، پنداشته است:
"کمیته مرکزی و رهبری سازمان امتداد کار رسمی است که به صورت انتخابی از یکی به دیگری منتقل شده، یعنی از کنفرانس مؤسس در سرطان ۱۳۵۸هـ.ش، شروع ــ بعد اولین کنگرۀ سازمان (۱۳۵۹)، دومین کنفرانس سرتاسری ۱۳۶۲ هـ.ش ــ کنفرانس کادر ها و فعالین و ایجاد نهادی به نام نهاد اجرائی بازسازی (ناب) ــ کنفرانس کادر ها و فعالین پس از سقوط داکتر نجیب در داخل کشور در ۱۳۷۱ هـ.ش - دومین کنگرۀ سازمان حمل ۱۳۷۵ هـ.ش - سومین کنفرانس سرتاسری در داخل افغانستان و تا حال ادامه دارد. آیا در این گزارش می تواند شکی وجود داشته باشد؟"
بلی، بدون شک و تردید هم در این گزارش شک وجود دارد و هم عناصر صداقت و امانت گزارشگر در این گزارش و شبیه سازی غیرصادقانه و غیرامانتدارانه مشهود و آفتابی است. در تاریخ چهار و نیم دهۀ سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما)، آن عده از جلسات کنگره ها، کنفرانس ها و پلنوم ها که در خط بنیانگذاران سازمان و بابت استحکام و تداوم مشی سازمان پس از تدارک کافی و به شیوۀ دموکراتیک تدویر یافته، جامعیت سازمانی را منعکس کرده، ارادۀ جمعی اعضای سازمان را به طور متحدانه تمثیل کرده و مورد حمایت اعضای اصولی سازمان بوده اند؛ هم مکانیسم تدویر آن و هم کلیت مصوبات هر جلسه در سازمان رسمیت دارد. کنفرانس مؤسس، دو کنگره، کنفرانس سرتاسری عقرب ــ قوس ۱۳۶۲ش و کنفرانس کادر ها و فعالین و ایجاد نهادی به نام نهاد اجرائی بازسازی (ناب) و پس از تدویر جرگۀ خیانت تسلیم طلبان و شرکاء، کنفرانس کادر ها و فعالان ساما مؤرخ هژدهم ثور ۱۳۹۰ش از این جمله اند. کنفرانس کادر ها و فعالین پس از سقوط داکتر نجیب در داخل کشور در ۱۳۷۱ش بنا بر آشفتگی ناشی از تبعات مرگ "رهبر" و تشتت تشکیلاتی منبعث از جا به جائی افراد تشکیلاتی، نه دموکراتیک بود و نه به رغم بیرون دادن سند طولانی در مصوباتش، از یک تحلیل جامع و سیستماتیک در مورد رویداد های کشور و جهان، جا به جائی تضاد ها و نیرو های طبقاتی برخوردار بود. پلنوم کمیتۀ مرکزی پس از اشغال نظامی کشور توسط نیرو های متجاوز و اشغالگر امریکا و شرکاء در هفتم اکتوبر سال ۲۰۰۱ میلادی و در تداوم آن «نشست چهارگانۀ فعالین و کمیتۀ مرکزی" قلابی» و در اخیر هم "کنفرانس سرتاسری" نامنهاد یا همان جرگۀ ارتجاعی ــ تسلیم طلبانۀ اول دلو ۱۳۸۹ش که خط تسلیم طلبانه را همراه با هر ۴ تن افراد باند تسلیم طلب بار دوش سه محفل لوکالیست ــ تسلیم طلب و شرکای بیرونی آنها ساخت و تسلیم طلبی را در این بخش رسمیت بخشید.
این سه جلسۀ تسلیم طلبانه  با روش های کاملاً ضد دموکراتیک، استبدادی، گزینشی، تحریم واحد ها و افراد اصولی و مدافع خط در واحد های سازمانی داخل و خارج توطئه گرانه تدویر یافته بود، نه مکانیسم تدویر آن دموکراتیک بود و نه مصوبات انحرافی و تسلیم طلبانۀ آن اقبال پذیرش سازمانی یافت.
در گذشته ها در سه کنفرانس، دو کنگره و چند پلنوم کمیتۀ مرکزی تکیه و تأکید بر خط برنامۀ زنده یاد مجید بانی ساما و تقویت و تداوم آن صورت گرفته و رهبران و کادر های زیادی به ویژه زنده یاد "قیوم رهبر" در عین برخورداری از حمایت صفوف سازمانی در راه زبده ساختن ساما عرق ریزی و جان نثاری کردند.
اینک برای وضاحت مسأله و تفکیک جلسات اصولی ساما از جلسات نامنهاد و تسلیم طلبانۀ مرکزیت خاطی مطرود و نشان دادن این که جلسات تسلیم طلبان و مصوبات انحرافی آن، ادامۀ سیاست انقلابی ساما نبوده و وصلۀ ناجور تسلیم طلبانه ایست که این منحرفان زرپرست در تلاش بیهوده برای چسباندن آن بر پیکر ساما اند، محتوای هر یکی از این جلسات را از ابتداء تا انتها مرور فشرده ای می کنیم:
ــ کنفرانس مؤسس ماه سرطان ۱۳۵۸ش سنگ بنای سازمان را ریخته و رسماً میلاد پرآوای آن را اعلام داشت. برای تحقق این مأمول جلسه ای به اشتراک یازده تن ( مشمول همۀ گروه ها) برگزار شد و سه روز دوام کرد. "مهم ترین موضوعی که در این جلسه به بحث گرفته شد این بود که: جمع ما از کدام موضع طبقاتی و پذیرش کدام ایدئولوژی، در جنبش انقلابی و جنگ آزادیبخش ملی شرکت می ورزد. پس از بحث گرم و پرشور- که وقت بیشتر جلسه را در بر گرفت - به اکثریت قاطع آراء تصویب شد که: ما از ایدئولوژی مارکسیسم و از موضع طبقۀ کارگر پیروی و حرکت می کنیم. همین جلسه بعداً به نام «کنفرانس مؤسس ساما» شهرت یافت. در همین کنفرانس سفارش شد که برنامۀ سازمان با کلمات برهنه و ترمینولوژی مروج و عریان مارکسیستی ارائه نگردد، بلکه با استفاده از واژه های تبیین کنندۀ همان اصطلاحات و مفاهیم به صورت مستعار و پوشیده بیان شود. بدین ملحوظ بود که برنامۀ سازمان به زبان پوشیده و مستور به رشتۀ تحریر درآمد. و باز در همین کنفرانس به اثر صلاح و لزوم دید شاملین آن - به شکل دموکراتیک- موارد ذیل به تصویب رسید: ۱) اعضای اصلی کمیتۀ مرکزی و منشی اول آن تعیین گردید؛ ۲) اعضای کمیتۀ تشکیلات؛  ۳) کمیتۀ تحقیق تئوریک تعیین شد؛ ۴) اعضای علی البدل کمیتۀ مرکزی معرفی شد؛ ۵) نام سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) گذاشته شد. که با وقوع این رویداد (در ماه سرطان ۱۳۵۸ش) سازمان ساما ایجاد گردید."(رسالۀ انحراف)
ــ نخستین کنگرۀ ساما علاوه از انتخاب هیأت رهبری و کمیته های کار، مسودۀ برنامه به قلم مجید را تصویب کرده و رسمیت بخشید، هرچند در غیاب رفقای خط دهندۀ مؤسس، خود دچار یک دوآلیسم فکری ــ سیاسی شد و در تعاقب آن مبارزه میان دو خط در ساما متبارز شد. از لحاظ سیاسی، بزرگ ترین دستاورد این کنگره موضع گیری آن علیه اشغال نظامی کشور توسط ارتش اشغالگر سوسیال امپریالیسم شوروی بر پایۀ تحلیل مسودۀ برنامه و تأکید بر تداوم جنگ مقاومت ملی از موضع ملی ــ مترقی و سهمگیری مستقیم ساما در نبرد مسلحانۀ آزادیبخش و انقلابی علیه دشمن متجاوز و چاکران بومی آن (مشتی از خائنان ملی)، به اهتزاز نگه داشتن شعار "یا مرگ یا آزادی" مجید و همزمان فعال ساختن نشرات ملی ــ دموکراتیک ساما (دورۀ اول ندای آزادی) در قلب استحکامات دشمن در خط آزادیبخش، با وجود همه کاستی هایش، بود.
ــ کنفرانس سرتاسری ۱۳۶۲ش با حمایت قاطع و بی دریغ اکثریت کادر ها و اعضای سازمان با دو انحراف ایدئولوژیک ــ سیاسی یکی تسلیم طلبی ملی و دیگری لیبرالیسم "تازه اندیشی" از موضع خط رسمی و غالب سازمان تصفیۀ حساب کرده و آن دو انحراف راست را به زباله ریخت. در این خصوص، فرازی از صحبت زندۀ زنده یاد "قیوم رهبر" رهبر گرانمایۀ ساما را در محفل گرامیداشت از روز هژدهم جوزا از اثر گرانسنگ آن زنده یاد معنون به "آئینۀ قدنما..."، می آوریم:«مسأله ای که بعد از گرفتاری رفیق شهید همیشه مورد بحث بود، را روی میز کنفرانس آورد و به طور قاطع و همه جانبه به آن پاسخ گفت، و آن مسألۀ کاراکتر و خصلت سازمانی ما است. سازمان ما از کدام موضع طبقاتی به جنبش آزادیبخش برخورد می نماید. خود در کدام موضع طبقاتی قرار دارد؟ این مسأله ای بود که سال های سال در سازمان ـ این جا و آنجا ـ زمزمه می شد. هر کس بنا بر موقعیت خود در سازمان و بنابر اوضاع و شرایط از آن تفسیر هائی می داد. و بدین صورت تا جائی که ما شاهدیم، عدۀ زیادی از کادر ها و اعضای سازمان ما از لحاظ ایدئولوژیک، سیاسی، تشکیلاتی و سبک کار در منجلاب ایده آلیسم در غلتیده و فاسد شده بودند.»، « تازه اندیشان که کاملاً به لیبرالیسم بورژوائی در غلتیده بودند، گمان نمی کردند که سازمان و کادر های وفادارش این گونه در موضع مارکسیسم ـ لنینیسم ــ اندیشۀ مائو تسه دون استوار بایستند».
ــ کنفرانس کادر ها و تشکیل "نهاد اجرائی بازسازی" (ناب) چنانی که از نامش پیداست، برای استحکام و زبده سازی تشکیلات ساما و جذب کادر های جوان در این نهاد اجرائی تحت رهبری سازمان در زمان حیات "رهبر" دعوت و تشکیل شد.
ــ دومین کنگرۀ ساما بنا بر تشتت ناشی از تسلیم طلبی طبقاتی و پیامد طبیعی آن ــ ضربات حادثۀ سقوط طیاره ــ با آن ترکیب ناجور و با منطق کمی هرچند عاجز از طرح و حل مسألۀ تسلیم طلبی طبقاتی (تسلیم طلبی مزار) و ابهامات تئوریک ــ سیاسی جلسۀ نیمروز بود و خود زمینه ساز تسلیم طلبی جاری مرکزیت منحرف و مطرود شد؛ با آنهم تصفیۀ حساب با خط راست لیبرالی "اعلام مواضع" و توجه به انسجام فکری، سیاسی و تشکیلاتی سازمان، از دستاورد های آن شمرده می شود. در همین کنگره نویسندۀ "اعلامیۀ ویژه" بر وجود "جلوه های تمدن نسبی بورژوازی کمپرادور" معترف و معترض بود.
زمانی که با اشغال افغانستان امپریالیسم اشغالگر با کرو فر و با شعار های دروغین دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی بیان و سرکوب طالبان و القاعده وارد معرکه شد و نهاد های روبنائی پوشالی با خصلت کمپرادوری و ساخته و پرداختۀ اشغالگران در بخش های سیاسی، مدنی، رسانه ئی، فرهنگی، آزادی بیان، حقوق بشر و حقوق زنان ظاهر شدند، سه چهار تن از اعضای کمیتۀ مرکزی به خصوص همین اعلامیۀ ویژه نویس در مقام تئوریسین تسلیم طلبی با همراهانش مسحور و مفتون این "جلوه های تمدن نسبی بورژوازی کمپرادور" و کر و فر نهاد های استعماری و مستعمراتی شده و در نقش کاسۀ داغتر از آش، مأموریت "متمدن سازی" امپریالیسم اشغالگر و غدار امریکا ــ ناتو را ستودند و به استقبال آن اشغالگران شتافتند.
ــ پلنوم مکروریان: متعاقب اشغال نظامی کشور توسط نیرو های متجاوز و اشغالگر امریکا و شرکاء در هفتم اکتوبر سال ۲۰۰۱ میلادی، در زمستان سال ۱۳۸۰ش چند ماهی پس از اشغال افغانستان، در غیاب اعضای علی البدل کمیتۀ مرکزی و تکمیل نبودن نصاب تدویر پلنوم، کمیتۀ مرکزی با بالا کشیدن دو سه تن بلی گوی، پلنوم کمیتۀ مرکزی که به پلنوم بدنام "مکروریان" مشهور است، را دعوت کردند. از کمیتۀ تشکیلات دو عضو در آن اشتراک داشتند.
در این پلنوم کمیتۀ مرکزی سرباند مفتن در نقش تئوریسین تسلیم طلبی ترهات تسلیم طلبانۀ خود را بیرون داد که در تاریخ ساما به "تــئــوری تــچ" مشهور شد و تعدادی از همکاران که شنا کردن خلاف جریان آب را از یاد برده بودند، این تئوری تسلیم طلبانه را تقویت کردند و در برابر نمایندگان اقلیت "کمیتۀ تشکیلات" کسب اکثریت کرده و انحراف خود را تصویب کرده و رسمیت بخشیدند و نمایندگان اقلیت هم پس از استدلال محکم تئوریک ــ سیاسی در مورد امپریالیسم و اشغال، جلسه را ترک کرده و انحراف مرکزیت خاطی و تسلیم طلب را به اطلاع تشکیلات و واحد های سازمانی رسانیدند و دست به کار شدند و کادر ها و تشکیلات سازمان را علیه مرکزیت منحرف تسلیم شده بسیج کردند. طبق فیصله های پلنوم مزبور، تئوریسین تسلیم طلبی "تضاد امپریالیسم با فئودالیسم واقعی، نه تصنعی" خواند و "طبق گزارش کتبی یکی از دو رفیق شرکت کننده و معترض در آن پلنوم، بر طبق تحلیل تئوریسین تسلیم طلبی در شکل ارائۀ "تئوری تچ"، " امپریالیسم بر آنست که به کشور ما ترقی، تمدن، تکنیک و دموکراسی بیاورد و برای آن که چنین کند، باید فئودالیسم و نمایندگان سیاسی آن ــ اخوان ــ را بزند. بناءً، تضاد عمدۀ جامعۀ ما با فئودالیسم و مسألۀ روز آن، مسألۀ دموکراسی است، نه آزادی ملی!" و از این مغالطۀ تسلیم طلبانه نتیجه گرفتند که "چون "قوت های خارجی" (امپریالیست ها) به کشور ما برای چنین مأموریتی مترقی "حضور" دارند، ما باید اسم و رسم سازمان را همراه خود سازمان « ۹ متر زیر زده»، رهبری امپریالیسم را پذیرفته و برویم پی کار دموکراتیک علنی". 
کار دموکراتیک علنی هم از منظر همین تسلیم طلبان عبارت بوده است از غیر از "بسیج و تهییج کلیه نیرو های ضد امپریالیسم و فئودالیسم"، سپر انداختن در برابر دشمن متجاوز، زدودن وجه تمایز ساما با گروه های ارتجاعی در معادلۀ جاری قدرت، جدا کردن رفورمستی برنامۀ حداقل سازمان از برنامۀ حداکثرش و زدودن کاراکتر ایدئولوژیک ــ طبقاتی ساما به عنوان پیشاهنگ طبقۀ کارگر و سائر زحمتکشان کشور، و سرانجام بازتعریف لیبرالی ساما در وجود شعار های سه گانۀ آزادی ملی که خود به عنوان تسلیم شدگان به امپریالیسم، با آن میانه ای نداشته اند، دموکراسی بدون تعریف و عدالت اجتماعی مبهم و تعریف نشده و حذف شعار اساسی ترقی اجتماعی از موضع رشد مداوم نیرو های مولده و طبقۀ کارگر کشور. آری، همین است مفهوم "کار دموکراتیک علنی" تسلیم طلبانه در کشور اشغال شده که در عین حال به مذاق امپریالیسم و ارتجاع نیز جور در می آید.
جو فروش گندم نما در حالی جلسات تسلیم طلبانه را ادامۀ جلسات معتبر سازمانی می داند که یکی با تسلیم طلبی و انحراف لیبرالی از موضع ایدئولوژی و مشی سازمان مقابله می کند، ولی این پلنوم رسواء به شیوۀ ضد دموکراتیک و فرصت طلبانه بر له خط تسلیم طلبانه علیه خط انقلابی و ضد امپریالیستی ساما، علیه درک ساما از پدیدۀ تاریخی امپریالیسم، از دگرگونه شدن مأموریت امپریالیسم و از "تقابل اساسی امپریالیسم و فئودالیسم" دم می زند. این اوج سالوسی و ریاکاری یک عنصر وقیح است. در همین پلنوم یک تن از اعضای کمیتۀ مرکزی بی شرمانه گفته بود که «اگر اولاد من یک مرمی بالای امریکائی ها شلیک کنند، من در گور خود ناراحت خواهم شد». در همین پلنوم "کمیتۀ مرکزی زیر نام اغواگر و فریبندۀ کار دموکراتیک، گزینۀ ایجاد حزب علنی را بر گزید، و با تخطئه و زیر پا گذاشتن اصول عام مارکسیسم- لنینیسم بر این تئوری غلط و تسلیم طلبانه ملی و طبقاتی اصرار ورزید که گویا: «امپریالیسم برای سرکوب فئودالیسم و بنیادگرائی مذهبی و موازی با آن برای دموکراتیزه کردن حیات سیاسی کشور ما آمده است».(به نقل از رسالۀ انحراف)
تئوریسین تسلیم طلبی در ادامه برای اشاعۀ مواضع خود در ماه می سال ۲۰۰۳ به اروپا سفر کرده و در جلسۀ مشترک با فعالان واحد اروپا که دو فرد غیر تشکیلاتی از کانادا نیز در آن حضور داشتند، درک سراپا تسلیم طلبانه، وارونه و ارتجاعی اش از مأموریت امپریالیسم  و رابطۀ سرشتی و پیوند تاریخی امپریالیسم و فئودالیسم را چنین ارائه کرد:" تضاد امپریالیسم با فئودالیسم واقعی است، نه تصنعی!" که با مخالفت صریح اکثریت حاضران جلسه مواجه شد و شرکت کنندگان جلسه ضرورت دعوت تدویر سومین کنگرۀ معیاری سازمان را مطرح کرده بودند. این در حالی بود که واحد تشکیلاتی کانادای ساما در ماه سپتمبر ۲۰۰۳ میلادی طی نامه ای مفصل رویزیونیسم و عدول تسلیم طلبانۀ مرکزیت سازمان را انتقاد کرده و تغییر در خط مشی سازمان در یک پلنوم را از لحاظ آئین نامه ئی بالاتر از حد صلاحیت کمیتۀ مرکزی و در محدودۀ صلاحیت عالی ترین مرجع سازمانی (کنگره) دانسته و تا ماه جون سال بعد (۲۰۰۴م) خواهان تدارک و دعوت همه جانبۀ کنگرۀ سازمان شده بود و چون این خواست عملی نشد، سلب اعتماد خود را از کمیتۀ مرکزی منحرف و تسلیم طلب اعلام داشت.
متعاقباً، جلسۀ مشترک مسؤولین و کادر های اروپا (۱۹جنوری ۲۰۰۸) در شهر ایسن المان دائر شد و  در پی تشکیل جلسه ای به اشتراک واحد های (اروپا، کانادا و امریکا) برآمد. این پیشنهاد در قطعنامۀ همین جلسۀ مشترک واحد اروپا چنین آمده است:
«از آنجائی که مرکزیت سازمان مدت شش سال است که اعضای خود را در بی خبری گذاشته و از سازمان هیچ اثر و نشانی بیرون نداده است؛ از سوئی هم به همۀ فیصله های که به هیئت های اعزامی ما، به ویژه هیئت مشترک اروپا و امریکا به عمل آورد، پشت پا زده و حال بدون هیچ مجوز تشکیلاتی و آئین نامه ای خواهان ارسال گزارش گردیده، جلسۀ مشترک مسؤولین و کادر های اروپا ارسال هر گونه گزارش را قاطعانه رد می کند و تا زمانی که برگزاری نشست بزرگ بر مبنای فیصله های قبلی که در رأس آن کمیسیون تدارک متشکل از نماینده های منتخب کلیه  آحاد تشکیلاتی قرار دارد، عملی نه شود، از ارسال گزارش خودداری می ورزد.  ما متکی بر اصول تشکیلاتی سازمان هرگز حاضر نیستیم به چنین نشستی که مرکزیت آن را بدون ارتباط واحد های تشکیلاتی و بدون تدارک اصولی برگزار کند، نام کنگره یا جلسۀ باصلاحیت سازمانی بدهیم و فیصله های آن را غیراصولی و غیرقابل پذیرش و اجراء می دانیم. طبیعی است که در چنین به اصطلاح جلساتی شرکت نمی کنیم. هیچ کس حق ندارد بدون انتخاب جمعی، افراد را به سلیقه و میل خود به نشست های سرنوشت ساز سازمان بگمارد و یا از شرکت در آن نفی کند.
اگر مرکزیت سازمان خودسرانه زمانی را برای برگزاری نشست بزرگ تعیین می کند و نشستی را بدون تدارک و نظر آحاد تشکیلاتی برپا می دارد، واحد ها ی اروپا ، کانادا و امریکا به خود حق می دهند که نه تنها از طریق مبارزات درونی، بلکه از طریق رسانه های گروهی حقانیت مبارزاتی خود را به اطلاع اعضای خانوادۀ بزرگ ما و به سمع مردم افغانستان که پیشکسوتان و شهدای این سازمان در برابر آنها سوگند یاد کرده اند، برسانند و اعلام بدارند که سازمانی که طراحان و رهروان آن شهید مجید، شهید رهبر و صد ها سر به کف دیگر بودند، نمرده، بلکه در پناه توطئه ای نه تنها در حلقوم آن چنگ انداخته شده و نمی گذارند که فریادش بلند شود، بلکه در بازار مکارۀ سیاست های امپریالیستی بر سر آن معامله گری می کنند.»
ــ به اصطلاح "کنفرانس سرتاسری" یا همان جرگۀ ارتجاعی ــ تسلیم طلبانۀ اول دلو ۱۳۸۹ش که خط تسلیم طلبانه را همراه با هر 4 تن افراد باند تسلیم طلب بار دوش سه محفل لوکالیست ــ تسلیم طلب و شرکای بیرونی آنها ساخت و تسلیم طلبی را در این بخش رسمیت بخشید، بوده است.
"در ساما از زمان تدویر پلنوم رسوای مرکزیت در زمستان ۱۳۸۰ش الی دلو ۱۳۸۹ش دو خط ایدئولوژیک ــ سیاسی متعارض در مقابل هم صف آرائی کرده و به تبع آن دوآلیسم و پلورالیسم تشکیلاتی نیز طی این مدت به حیاتش ادامه می داده است و اعضای سازمان متأثر از این وضعیت خواهان جدی تدویر سومین کنگرۀ سازمان بوده اند تا در آن عالی ترین اجلاس سازمانی اپورتونیسم و تسلیم طلبی ملی و طبقاتی و "خیانت مرکزیت به موقعیت تاریخی اش" را به محاکمه بکشانند. ولی پیشدستی و تبانی مرکزیت مطرود [و شرکاء] از تدویر چنین جلسۀ عالی سازمانی جلو گرفت. جرگۀ اول دلو ۱۳۸۹ش که توطئه گرانه و کودتاگرانه توسط مرکزیت تسلیم طلب و عناصر راست و توطئه گر [همکار تسلیم طلبی] با شتاب و اضطراب تدارک دیده شد، افراد فاقد صلاحیت تئوریک و تشکیلاتی را بر اساس مصلحت جانبین به شیوۀ انتصابی فراخوانده و با تحریم خط ایدئولوژیک ــ سیاسی  اصولی سازمان و روابط تشکیلاتی آن که بیشترین و منسجم ترین بخش های تشکیلات "ساما" را  [در واحد های عمدتاً درونی و بیرونی کشور] در حول خود داشت؛ عمدتاً بین مرکزیت مطرود و "سه فراکسیون لوکالیست دارای «گرانت فراکسیون» و یک جمع موید فاقد «گرانت فراکسیون»] دائر شد. بناءً، این جرگه به هیچ وجه صلاحیت تشکیلاتی، حقوقی و تئوریک تصمیم گیری در گسترۀ سازمان را نداشته و تصمیمات آن ابداً در تشکیلات "ساما" وجاهت و اعتبار قانونی ندارد. یک چنین جرگه ای ارتجاعی به شیوۀ فئودالی، غیردموکراتیک، توطئه گرانه و انتصابی مصلحتی در غیاب خط فکری ــ سیاسی انقلابی، نه برای حل مشکلات "ساما" فراخوانده شده بود و نه توانائی و صلاحیت خط پایانی کشیدن به پای جدل عمدۀ سازمانی در سازمان را داشت". (نقد ندای آزادی جدید)
مصوبات جرگۀ ارتجاعی و تسلیم طلبانۀ اول دلو۱۳۸۹ش:
جرگۀ نامبرده به شیوۀ ضد دموکراتیک، گزینشی، سازشی  و توأم با تحریم افراد و واحد های سازمانی (واحد های تشکیلاتی داخل، واحد تشکیلاتی کانادا و کادر های تئوری پرداز و مدافع خط انقلابی ساما در واحد اروپا) ضد آئین نامه ای و توطئه گرانه در خط انحرافی دائر شده بود. "نه به تمام واحد های تشکیلاتی قبلآ موضوع تدویر جلسه در میان گذاشته شده بود. نه کمیسیون تدارک که مورد تاًئید و قناعت همۀ واحد ها باشد به وجود آمده بود. نه تمام واحد های تشکیلاتی توسط یک کمیته مطابق آئین نامه تنظیم شده بود که باز نمایندۀ منتخب خود را به این جلسه می فرستادند. و نه مرجعی وجود داشت که موارد اختلافی را نقد و سره می کرد و از آن میان مسائل مهم و اساسی مورد اختلاف را مورد مُداقه، نقد و بررسی قرار می داد و به آگاهی عموم اعضاء می رساند".(رسالۀ انحراف)
با چنین رویکرد و مکانیسمی ناقص، مصوبات آن ابداً نمی توانست، دارای موضع صریح ضد اشغال امپریالیستی، دموکراتیک و انقلابی باشد. این هم پاره ای از مصوبات و فیصله های رسمی آن که آشکارا در تضاد با خط انقلابی و موضع صریح ضد امپریالیستی ساما اند:
سرانجام جرگۀ فرمایشی و ارتجاعی اول دلو ۱۳۸۹ش در همان محتوی و ترکیب پیشگفته، به شکل انتصابی مصلحتی فراخوانده شده و به تصاویب ذیل به اتفاق آراء دست یافت:
۱ ــ برخورد و بررسی انحرافات تئوریک و ایدئولوژیک و تسلیم طلبی ملی و طبقاتی مرکزیت منحرف و مردود و همرهی آنان با اشغالگران و قبول رهبری امپریالیست های اشغالگر توسط مرکزیت رسواء و چگونگی روابط مشکوک شان با عناصر و نهاد های بدنام و اخذ و جر های شان به عنوان مسائل غیرعاجل  و فاقد اولویت، به بعد موکول شد.(؟!)   
۲ ــ اعضای شرکت کنندۀ جرگۀ فرمایشی محصول توطئه... به اتفاق آراء اعضای مرکزیت منحرف مطرود را با شناخت کامل شان برای مدت دو سال دیگر به رهبری خویش برگزیدند تا آنها را عمیق تر به "کجراهـۀ خیانت" ببرند و... جرگه با روال خیلی عادی [به رغم برخورد های لفظی و فزیکی میان فراکسیونی] به کارش تا آخر ادامه داد که خود نشانۀ رضایت... [شرکت کنندگان] از رهبری تسلیم طلب و منحرف  شان است.
۳ ــ  در جرگه با یک رأی احساسی مخالف، همه... جداً و متفقاً فیصله و ثبت پروتوکول کردند که داشتن احزاب فاسد علنی و راجستر شده و خادم اشغالگران، به عنوان "مدرسۀ تربیت دموکراتیک افراد"، یک دستاورد بزرگ است و باید این دستاورد بزرگ حفظ شود.
۴ ــ پس از موافقت بر ابقای دو سالۀ رهبری مرکزیت گمراه و "خائن به موقعیت تاریخی شان" و پذیرش آن از جانب شرکت کنندگان این جرگۀ ارتجاعی و تسلیم طلبانه، دستور نشر "ندای آزادی جدید" در خط مورد توافق جانبین صادر شد.
۵ ــ قرار شد که مرکزیت تحمیلی تسلیم طلب تا دو سال دیگر در مورد آیندۀ این جرگۀ " لیبرال ــ تسلیم طلب" که اسم و آرم "ساما" را ملوث ساخته اند، تصمیم بگیرد.
۶ ــ جرگه در فیصله ها و اسناد رسمی خود قادر به درج قبول موقعیت اشغالی کشور ما توسط امپریالیست های اشغالگر امریکا ــ ناتو و سازمان ملل (آیساف) نشده و علی رغم انتظار شرکای "فاقد گرانت فراکسیونی" قطعنامۀ آن جرگه هرگز به اطلاع عموم بیرون داده نشد و مواردی دیگر... (به نقل از رسالۀ درون سازمانی "نقد ندای آزادی جدید")
ــ آخرین جلسۀ تسلیم طلبان، «نشست چهارگانۀ فعالین و کمیتۀ مرکزی" قلابی» مؤرخ ۲۱ میزان تا ۱۱ عقرب ۱۳۹۱شمسی بود که متعاقب جرگۀ فرمایشی و ارتجاعی اول دلو ۱۳۸۹ش در خط تسلیم طلبانۀ جرگه دائر شد. پروتوکول این جلسات تا آنجا که از نظر ما گذشته است، در عین انعکاس بحران فکری ــ سیاسی و نارضایتی برخی از اعضای این باند از عدم موفقیت در خط تسلیم طلبی، در ادامۀ خط تسلیم طلبانۀ جرگۀ اول دلو، بر چند مسأله متمرکز بوده است:
          ۱ــ ایدئولوژی زدائی:
در پروتوکول به نقل از سردستۀ باند تسلیم طلبان در این نشست چهارگانه چنین می خوانیم: «اندیشه ها در افغانستان وارداتی بود. فورمول های قبلی نه در افغانستان، نه در جهان و نه در سازمان سر جای خود نیست. اعتقادات خود را باید تکمیل کنیم. تعیین نقاط ایدئولوژیک و مرز ایدئولوژیک ساخته شود. مشخص ساختن ایدئولوژی سازمان ».
          ۲ــ تأکید کوتولۀ تسلیم طلبان بر ایجاد احزاب تسلیم طلب علنی و راجستر شده و تنزل سازمان تا سرحد یک سازمان رفورمیست علنی با قبول سلطۀ جابر کهن استعماری امپریالیسم به کشور و زدودن وجه تمایز و صبغۀ پیشرو طبقاتی و ضد امپریالیستی آن:
«وجود حزب برای برآمد دموکراتیک و برآمد یک فرد به بیرون ضروری است؛ سازمان باید علنی شود؛ دیگر جنگ ممکن نخواهد بود، کشور های خارجی سرمایه گذاری کرده اند، مشکل است که جنگ صورت بگیرد، فشار خارجی بالای پاکستان زیاد است».
          ۳ــ  طرح "تغییر" رویزیونیستی خط مشی ساما و "تعیین تکلیف" تسلیم طلبانه توسط سرمفتن باند تجدید نظرطلب:
«اینجا می خواهم برای اولین بار این موضوع را مطرح کنم که دو راه داریم: آیا ما به عنوان یک نسل حق داریم که چیز های جدیدی مطرح کنیم؟ از این جا دیگر مسؤولیت آن به پای ماست، نه به پای مجید شهید، سرمد و آذر. آیا ما این صلاحیت را داریم؟ و یا بگوئیم ما این صلاحیت را نداریم و همان مسائل را بدون کم و کاست قبول داریم و حق تغییر را نداریم. باید تعیین تکلیف کنیم .»
این ها در حالی مجدداً مطرح می شود که شما اعضای این باند ضد انقلابی و تسلیم شده به امپریالیست های متجاوز "یازده سال پیش از این ـ در پلنوم مکروریان ـ چیز نو مطرح کرده و بدون مشوره و اخذ رأی اعضای سازمان «تعیین تکلیف» نمودید (حزب علنی ساختید، در پروسۀ انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری دولت دست نشانده و مونتاژ شدۀ کنفرانس بن شرکت نمودید و چند تن نامزد از جانب خود معرفی کردید، تجاوز عریان امپریالیست ها را مؤجه و آمدن آنها را به فال نیک گرفته و تئوری ارتجاعی سرکوب فئودالیسم توسط امپریالیسم اشغالگر را عرضه نمودید، و زیر اشغال درآمدن کشور ما را یک نظریۀ نادرست گفتید)".
ــ کنفرانس کادر ها و فعالان ساما ("کنفرانس احیاء و تداوم ساما") مؤرخ هژدهم ثور ۱۳۹۰شمسی: در قطعنامۀ این کنفرانس در مورد انحراف آشکار مرکزیت منحرف مطرود از مواضع ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی ساما چنین می خوانیم:
"بقایای مرکزیت غیر قانونی که مدتهاست از نظر تشکیلاتی بی صلاحیت شده، دامنش را تا توانست آلوده ساخت و با سفسطۀ تـئوری «تچ امپریالیسم با فئودالیسم و عمده ساختن دموکراسی در شرایط اشغال» و رقابت با گروه های منحرف چّپ نمای «ان جی او باز» به گنداب تسلیم طلبی ملی و طبقاتی در غلتید. سرانجام بقایای مرکزیت و همپالکی هایش با تشکیل جرگه ای به رسم جرگه های حاکمیت مستعمراتی و احزاب ارتجاعی عمدتاً با استفاده ازعقب مانده گی همراهانشان صف خود را از صف شهداء، تاریخ و مشی و ایدئولوژی سازمان جدا کرده و بر منجلاب خود متمکن شدند و آن را ایجاب اوضاع و شرایط نامیدند. از تجاوز انکار می نمایند، تشکیلات و اصول تشکیلاتی را نفی کردند، ایدئولوژی را ناکاره خواندند و یک قلم در اپورتونیسم راست و تسلیم طلبی ملی و طبقاتی فرو رفتند."(قـطــعـنــامـۀ کـنـفـرانس احـیـاء و تــداوم (ساما)
"درست پس از آن که منحرفان مرکزیت تسلیم طلب با عناصر فتنه گر راست و معدود [شرکای] سازشکار با دعوت جرگۀ ارتجاعی اول دلو ۱۳۸۹ ش راه شان را از راه "مجید ــ رهبر" و راهیان صدیق فعلی آنان، یعنی از اکثریت اعضای اصولی و باورمند "ساما" جدا کرده و به گودال انحراف و افتضاح سقوط کردند، اعضای اصولی سازمان در محور خط انقلابی تداوم راه پیشگامان انقلابی خود، کار را یکسره دیده و سکوت را ناجائز شمردند. در چنان وضعیتی رهبران، کادر ها و اعضای باورمند، آگاه و مصمم  "ساما" در واحد های سازمانی مختلف بر اساس آمادگی ها و تدارکات نسبی قبلی که به کمیسیون تدارک گرفته شده بود، دست به کار شده و با تدویر کنفرانس کادر ها و فعالین "ساما" موسوم به "کنفرانس احیاء و تداوم ساما"، سامای "مجید ــ رهبر" و جانباختگان و رزمندگان پاکباز دیگر را که مرکزیت مردود "زیر زده بود" ، از زیر آوار خیانت ها  و تسلیم طلبی مرکزیت... بیرون کشیده و با تبارز و آرایش نیرو های سازمانی در خط انقلابی در وجود "ساما ــ ادامه دهندگان"، درفش خونرنگ رزم "مجید" و همرزمانش را به اهتزاز در آورده و با برافـراشتن آن، اندرین راه تجدید تعهد نمودند."( رسالۀ نقد ندای آزادی جدید)
"... کادر ها و فعالین ساما تا حال به خاطر نجات عده ای نیالوده از این ورطه، مدارا جویانه عمل کرده بودند، دیگر کار را یکسره دیدند و نهایتاً برای جلوگیری از انحلال سازمان به تدویر " کنفرانس کادر ها و فعالین سازمان آزادیبخش مردم افغانستان" (ساما) در هــژدهم ثور ۱۳۹۰ ش اقدام نموده و ضمن تحلیل، تجزیه و نفی کامل انحرافات، مکرراً بر تداوم راه  شهداء تا رسیدن به آرمان والای شان تعهد بستند و با انسجام بھتر خود و صفوف پاکباز سازمان چون سدی آھنين در مقابل پلوراليسم تشکيلاتی و انحلال قرار گرفتند."(پویندگان و ادامه دهندگان در امتداد زمان).
زان پس سامائی های راستین، اصولی و مصمم در امتداد همین خط انقلابی و ضد امپریالیستی بر محور تضاد عمدۀ هر مقطع جامعۀ ما به وظایف دموکراتیک و انقلابی خود عمل کرده اند.
این بود مرور فشردۀ جلسات معتبر سازمانی و سه جلسۀ تسلیم طلبانه به رؤیت مصوبات هر جلسه و وجه تمایز جلسات اصولی از جلسات تسلیم طلبان و عدم تعلق جلسات ارتجاعی منحرفان و فیصله های انحرافی و تسلیم طلبانۀ آن به سامای انقلابی. سامائی ها نه تنها این جلسات مسخره و رسواء به سان جرگه های ارتجاعی را همراه با مصوبات آن قابل قبول و از خود نمی دانند و لکۀ ننگ آن به دامن ساما و سامائی ها نمی نشیند، بلکه با قاطعیت و صراحت تا آخرین فرد علیه آن موضع شفاف انقلابی داشته و دارند.
ادامه دارد