پـــردل روسـتــائــی
۰۸ جـــون ۲۰۱۷



به یاد اسد مبارز سر به کف سامائی

 

یک ساعت زندگی با افتخار به یک قـــرن گـمـنــام زیستن مــی ارزد!

رفیق اسد فرزند سید جان در سال ۱۳۴۱ش در قریۀ خواجه گیان ولسوالی میربچه کوت ولایت کابل در یک خانوادۀ فقیر زحمتکش و بی بضاعت چشم به جهان کشود.  از کودکی نسبت مشکلات اقتصادی که دامنگیر خانواده اش بود، نتوانست روانۀ مکتب گردد. اسد از کودکی در دامان خانوادۀ بی بضاعت خود با درد، رنج، فقر و روزگار بد اقتصادی آشنا شد. اسد جوان سرشار از پایداری، نیرو و شور جوانی سرما و گرما نمی شاخت و دوشادوش پدرش کار می کرد. انجام کار شاق دوران کودکی و کار روزمزدی او را در کوران مشکلات زندگی اجتماعی آبدیده ساخت و در جَوی  قد راست کرد که روز تا روز فاصلۀ طبقاتی بیشتر می شد و مظالم اجتماعی فزونی می یافت.

توده های زحمتکش کشور، شامل کارگران  دهقانان بی زمین و کم زمین، پیشه وران  و روشنفکران متعلق به طبقۀ متوسط تحت نظام مستبد طبقاتی در رأس آن رژیم شاهی دودمان طلائی و جمهوری قلابی، روزگار سختی را تجربه می کردند.

متعاقب آن، با وقوع کودتای گماشتگان روس (خلقی و پرچمی ) شرایط زندگی زحمتکشان کشور ما وخیم تر شده و فضای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور نیز تیره و تار گشت. در تکامل فاجعۀ ثور، ارتش افسارگسیختۀ ۱۲۰هزاری روس اشغالگر با ساز و برگ نظامی امپریالیستی اش در ششم جدی ۱۳۵۸ش کشور ما را اشغال کرد. تجاوز لشکریان بی رحم و خون آشام استعمارګر روس به کشور ما، مسؤولیت تاریخی خلق آزادیخواه افغانستان را بیشتر ساخته و آن را در مقابل یک آزمون تاریخی قرار داد.

سوسیال امپریالیسم اشغالگر روس و رژیم دست نشاندۀ آن (خلق و پرچم) بنا بر ماهیت و اهداف پلید استعماری، در تضاد  و تقابل با طبقات و اقشار اجتماعی ملت افغانستان قرار گرفتند. توده های آزادمنش مردم به شکل خودجوش  به دفاع از کشور، شرف، وقار، نوامیس و استقلال ملی؛ به جنگ مسلحانۀ کبیر ملی و میهنی پرداختند. 

استعمار روس و وابستگانش در یک جنگ نابرابر با مردم آزادیخواه ما چنان وحشت آفریدند که تاریخ کمتر آن را دیده بود: دود و آتش، سرکوب، اختناق، توحش،  قتل، کشتار، زندان، تعقیب، شکنجه، اعدام، گور های دسته جمعی، بمبارد، سیاست زمین سوخته و...

 در متن این گیرودار قبل از تجاوز رهزنان روسی، سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما ) توسط عناصر آگاه، وطن دوست، منور، آزادیخواه، انقلابی، و مترقی  و در پیشاپیش آنان  اسطوره و آبروی تاریخ معاصر کشور "عبدالمجید کلکانی"، به عنوان بزرگ ترین ظرفیت انقلابی درون کشوری با نفوذ نسبی توده ئی در شهر و روستای کشور، ایجاد شد . اعضای ساما سلاح رزم آزادی به دوش کشیده و آغازگر و پیشتاز مبارزۀ مسلحانۀ توده ئی ضد استعماری شدند. رزمندگان جان بر کف سامائی در این جوشش انقلابی ناشی از مبارزۀ مسلحانه، روس اشغالگر و دلقکان داخلی آن را با سازماندهی حملات چریکی هدفمند خود  سرگیچه نموده و دود از دمار اشغالگران بیرون آوردند. مبارزه ای که به اثر از پشت خنجر زدن ارتجاع مزدور اخوانی بر پیکر آن در جبهات نبرد ضد تجاوز روس اشغالگر و ضربات کاری دشمن متجاوز، تداوم نیافت.

رفیق اسد که زادۀ فقر و ستم بود، حین جوانی ضمن داشتن روحیۀ آزادگی و عدالت جوئی در سال ۱۳۵۹ش متأثر از نام آوری و هیبت طلایه دار مبارزۀ سامائی و مبارزات  سیاسی، عیاری و پاکبازی همرزمان سامائی مجید  در کارزار جنگ میهنی، به صفوف ساما پیوست و تحت تربیت کادر های ورزیده، آگاهی انقلابی حاصل نمود. در پرتو آگاهی سیاسی و با درک تجربی و ملموس از مظالم اجتماعی، شعله های کینه به دشمن و عشق به خلق ستمکش در دل رفیق فروزان تر شد. رفیق اسد به تنهائی با دست خالی در بهار سال ۱۳۶۰بالای یک عسکر مسلح اشغالگر روسی در منطقه ایستگاه جادۀ صفدر بالای بازار میربچه کوت، با درایت و زرنگی، برق آسا حمله کرده و با اولین ضربات مشت آهنینش سرباز دشمن از پا درآمده، رفیق سلاح وی راگرفته و نزد رفقای سامائی خود با چهره بشاش و احساس پیروزی برگشت. از آن به بعد  رفیق اسد به زندگی مخفی رو آورده  و مسؤولیت های وی دو چندان شد.

 رفیق اسد جوانی بود صادق، راستکار، دلاور،  صمیمی، فداکار و جانباز که صفا، صمیمیت و شور انقلابی را درهم آمیخته بود. چریکی بود با انضباط، فداکاری و پشتکار قابل تحسینی که در هر شرایط، انجام وظایف  نظامی اش را اصل شمرده و با ایمان خلل ناپذیر به انجام وظایف انقلابی اش می پرداخت. رفیق با شور و اشتیاق خارق العاده ای  در بازسازی انقلابی و ارتقاء آگاهی خود تلاش به خرج می داد. همه رفقای سامائی درایت انقلابی، شکیبائی و متانت انقلابی او را می ستودند.

سوسیال امپریالیسم خون آشام، وطن فروشان خلقی و پرچمی با وجود استعمال کشنده ترین سلاح های جنگی و حملات خونبار در برابر مردم، زیر رگبار حملات انقلابی رزمندگان سامائی به ستوه آمده و  شیوه ها و تکتیک جنگی خود را تغییر دادند. به نحوی که کار نفوذ در بین گروه های مسلح اخوانی های گلبدینی، جمعیتی، سیافی، حرکتی و خالصی را آغاز کردند.  آن گروه ها را با انبار های سلاح، مهمات و پول  اکمال نمودند. باند شریر گلبدین در همکاری روس اشغالگر فضای سراسر کوهدامن را به مجمری از آتش مبدل نمودند که در آن اعضاء ساما و فامیل های شان چون هیزم خشک به جرم آزادیخواهی می سوختند. فضای سرکوب آنچنان شد که جواسیس دولت مزدور سامائی ها را در مراکز شهر ها همانند سگ بوی کش جست و جو می کردند و از سوی دیگر در روستا ها باند گلبدین و هم قماش وی مسعود جلاد خائنانه بر مواضع و مراکز جنگآوران سامائی می تاختند.  روس ها مراکز توده ای ساما را با وحشت بمباردمان می کردند و سپس آن را به اخوانی ها می سپردند. یعنی چریک های سامائی را از دو جهت متخاصم تحت ضربت  قرار داده و جنگ های داخلی را شعله ور ساختند. در زیر این فشار های  روز افزون و آتش متقاطع دو دشمن،  تعدادی از افراد سرخورده، درجازده و فرصت طلب،  پدیده شوم تسلیم طلبی را در بخش هائی از مواضع کوهدامن ساما در اخیر سال ۱۳۶۰ به وجود آوردند. رهبری و کادرهای وفادار سامائی  به طور قاطع، اصولی و انقلابی در برچیدن نطفه های تسلیم طلبی برخورد نمودند. سامائی ها پایگاهی را در محل "توفان غندی" در کوه صافی ایجاد کردند تا با استفاده از آن پشت جبهه بتوانند تمامی پوسته های تسلیمی های اخوانی و غیراخوانی را نابود ساخته و به بازسازی تشکیلاتی، سازماندهی نیرو های خود را در منطقه دو باره احیاء نمایند. با ایجاد این پایگاه لرزه بر اندام ارتش اشغالگر روس و رژیم دست نشاندۀ (خلقی و پرچمی ) و باند های اخوانی  افتاد.

همزمان با ایجاد پایگاه توفان غندی، جانبازان سامائی پوسته های ساحات کلکان، آقاسرای، بوی نقره، مشوانی پایان جوی، کارنده، صوفی های کارنده، زمین اوغور، آبچکان، بندی خانه، زن آباد، شیخو  و زمه را خلع سلاح کرده و پاکسازی بقیه پوسته های ساحۀ کوهدامن را تدارک دیدند. پایگاه  چریک های سامائی در توفان غندی در کمترین وقت سه بار مورد حملات زمینی و هوائی روس ها ها و لاشخواران دولت پوشالی قرار گرفت. بالمقابل چریک های سامائی در پایگاه با چنان مقاومتی جانانه چون شیران ژیان رزمیدند که نه تنها روس اشغالگر، بلکه باند های بی عُرضۀ اخوانی لمیده در کوه صافی، ده سبز، خاک جبار و ساحۀ کوهدامن لب حیرت به دندان گرفتند.

متجاوزین اشغالگر روس، چوچه سگان (خلقی و پرچمی ) و ارتجاع مردود اخوانی در یک اتحاد عمل به دستور اربابان استعماری آن ها ( روس و امریکا ) با حیله ها و نیرنگ ها و توطئه ها؛ سنگرداران مبارزه علیه امپریالیسم و سوسیال امپریالیسم  و ارتجاع مردود را توسط سگان عقده ئی جمعیت اسلامی تورن فیض محمد از ده سبز و مولوی عارف از مندی قول در یک کشتار جمعی ۲۶ تن از جانباز ترین فرزندان قهرمان  سامائی را به دست خونین جلادان حرفه ئی به طور جمعی به رگبار بسته و اجساد مشبک بی جان و نیمه جان شان را به دست امواج نیرومند دریای خروشان پنجشیر سپردند. رفیق اسد هم شامل همین جانبازان آزادیخواه سامائی بود که با مرگ پرافتخار شان پرچم خونین چریک های سامائی را رنگین تر ساختند. بعد از جانباختن این رادمردان در پایگاه توفان غندی کوه صافی، مولوی عارف از سوی مولوی شفیع الله قوماندان حرکت انقلاب اسلامی دستگیر شد. مولوی عارف اعتراف کرد که در بدل قتل عام 26 تن مبارز سامائی در کوه صافی به دستور احمد شاه مسعود،  ۳۰ میلیون افغانی از روس ها دریافت کردند.

سوسیال امپریالیسم شرارت پیشۀ روس، امپریالیسم جنایتکار امریکا، باند های ارتجاع جلاد پیشۀ "خلقی ــ پرچمی" و اخوانی ابلهانه تصور می کردند که با شهادت رهبران، کادرها، فعالان و هواداران سامائی و سائر نیرو های انقلابی کشور، توانسته اند همه چیز را پایان داده  و جنبش ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی را در کل در نطفه خفه ساخته اند. اما علی رغم پنداشت الهانۀ امپریالیسم و ارتجاع مردود، تا زمانی که در جهان ظلم، ستم، استثمار، استعمار و ارتجاع است؛ مقاومت نیز است. امپریالیسم و مزدوران رنگارنگش بدانند که سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) خون رهبران، پیشکسوتان  و رزمندگان جانباختۀ خود را از یاد نبرده است. سامائی های وفادار به راه و آرمان انقلابی تعهد جمعی دارند که در ضمن ارج گذاشتن به ارثیۀ انقلابی بزرگان راه، آرمان، اندیشه والا  و راه و رسم انقلابی آن جانبازان را تا تحقق آرمان های ناتمام رفقای سامائی و کلیه انقلابیون پاکباز کشور، ادامه بدهند.

مرگ بر امپریالیسم و ارتجاع!

جاودان باد راه و آرمان جانباختگان سامائی !

یا مرگ یا آزادی!