ارسالی: سازمان مارکسیست ــ لنینیست افغانستان(MLOA)
‏۱۹ فبـروری ۲۰۲۲‏



‎‏ ‎

درس هائی از تاریخ حزب کمونیست چین ‏
(۱۲)

پیوسته به گذشته:
انحراف دیگری که درحزب پیدا شد، عبارت بود از انحراف عده ای از روشنفکران که در دوران اوج نهضت به حزب و نهضت روی آورده بودند. این ها پس از شکست روحیۀ خود را باختند و دچار یأس و نومیدی شدند. از این انحراف نیز حزب به زودی رهائی یافت.
جنبش دهقانی و مبارزۀ پارتیزانی پس از رفع این اشتباهات در بعضی از نواحی توسعه و رشد یافت. از پائیز سال ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۰ جنبش دهقانی پیروزی های بزرگی به دست آورد. حزب ما در بعضی از نواحی موفق شد پایگاه های انقلابی به وجود آورد، مثلا رفیق مائو تسه دوندر ایالت هونان و چان سی یک پایگاه انقلابی ایجاد کرد. به تدریج از گروه های پارتیزانی ارتش منظم انقلابی به وجود آمد.
رهبری حزب در نیمۀ اول سال ۱۹۳۰ دچار اپورتونیسم چپ گردید. اشتباه رفیق "لی لی سان" در این بود که به عقیدۀ وی ایجاد دسته های مسلح دهقانی برای دفاع محلی لزومی ندارد.
فقط باید ارتش منظم به وجود آورد و به شهرها حمله کرد. او به علاقۀ دهقانان به تقسیم زمین توجه نداشت و طرفدار تشکیل بی موقع ساوخوز و کلخوز و مبارزه علیه کولاک ها [دهقانان مرفه] و عملی ساختن اصلاحات سوسیالیستی بود. در نتیجۀ اشتباهات "لی لی سان"، به کار حزب در میان دهقانان و به نیرو های مسلح ارتش سرخ چین تلفات عظیمی وارد آمد. این خط مشی اشتباه آمیز شش ماه در حزب تسلط داشت. پس از آن به وسیلۀ حزب کنار گذاشته شد. در ۱۸ سپتمبر ۱۹۳۱ جاپانی ها منچوری را اشغال کردند. اوضاع آن روز به نفع کار حزب و پیشرفت جنبش انقلابی در ده و همچنین ایجاد پایگاه های پارتیزانی در ده بود. تعداد مردمی که در نواحی سرخ به سر می بردند، به سی میلیون رسید. و تعداد افراد ارتش سرخ به سیصد هزار نفر بالغ گردید. در ده پایگاه انقلابی وجود داشت.
ولی در ۱۹۳۱ حزب مجدداً دچار انحراف چپ شد. انحراف گروه "وان مین". این اشتباه بیش از اشتباه "لی لی سان" به حزب ما صدمه زد. طرفداران "وان مین" مخالف تقسیم زمین بوده و می پنداشتند که اگر حزب از تقسیم زمین دفاع کند، تحت تأثیر ایدئولوژی دهقانان قرار می گیرد و خاصیت پرولتاریائی خود را از دست می دهد. آنها علیه مالکان تصمیمات خیلی شدیدی اتخاذ می کردند و مخالف این بودند که به مالکان نیز مانند دهقانان قسمتی از زمین های کشاورزی داده شود. آنها طرفدار نابودی جسمانی مالکان و یا بیرون کردن همه مالکان از نواحی انقلابی بودند. آنها به مبارزۀ بی موقع و پیش از وقت علیه کولاک ها دست زدند. در مسائل نظامی طرفدار نظریات "لی لی سان" و مخالف پایگاه های انقلابی در ده و معتقد به لزوم اشغال سریع شهرها بودند. آنها می خواستند با یک ضربه همه چیز های کهنه و ارتجاعی را از بین ببرند. این اشتباه موجب خسارت های فراوان حزب و جنبش دهقانی شد. اگر این اشتباه نبود، به احتمال قوی جنبش انقلابی چین زود تر پیروزی به دست می آورد. حزب ما در اثر این خط مشی اشتباه آمیز خیلی چیز ها را از دست داد. ۹ پایگاه از ۱۰ پایگاه انقلابی حزب از دست رفت و در نواحی گومیندان تقریباْ همه سازمان های حزبی متلاشی شد. این اشتباه در بهار ۱۹۳۵ رفع شد و از آن پس جنبش دهقانی دو باره با سرعت رو به توسه نهاد.
سوم ــ جنبش دهقانی در مرحلأ سوم یعنی دورأ جنگ ضد جاپان: در این مرحله در زندگی داخلی چین تغییراتی روی داد. جنگ داخلی به جنگ ضد جاپان مبدل شد. روابط بین حزب کمونیست و گومیندان دگرگون شد و از صورت مبارزأ شدید به صورت همکاری درآمد. سیاست اقتصادی حزب ما هم تغییر یافت و به جای شعار مصادرۀ املاک مالکان: شعار کسر بهرۀ مالکانه و رفع قرض پیش کشیده شد. روابط طبقاتی در ده نیز تغییر کرد، زیرا که خط مشی حزب عبارت بود از تمرکز دادن همه نیرو های ملی علیه جاپان. در نتیجه، تضاد بین دهقانان و مالکان به صورت تضاد درجه دوم و غیرعمده درآمد و کمی ملایم شد. هدف همۀ فعالیت حزب و فعالیت در میان دهقانان عبارت بود از شکست جاپان و تأمین استقلال ملی. خط مشی حزب از لحاظ سیاسی و اقتصادی در این دوره عبارت بود از:
۱. در زمینۀ سیاسی: از بین بردن خائنان و مالکان بزرگ و نگهداری مالکان متوسط و کوچک.
۲. برای دهقانان تأمین آزادی کامل و بهبود وضع اقتصادی آنها از راه کسر بهرۀ مالکانه.
سیاست حزب در پایگاه های انقلابی عبارت از این بود که در ترکیب حکومت یک سوم از کمونیست ها: یک سوم از عناصر مترقی و یک سوم از عناصر متوسط باشند و مرتجعین به کلی از حکومت برکنار گردید. این سیاست به شرکت مؤثر قشر های فعال جامعه را در دستگاه های حکومت تأمین کرد. این عمل نشان داد که این سیاست صحیح بود و به پیروزی جنگ علیه جاپانی ها کمک بسیار کرد. ولی در آغازِ جنگ ضد جاپانی بعضی از رفقاء باز دچار اشتباه شدند که عبارت بود از انحراف به راست و تسلیم طلبی در مقابل گومیندان. ماهیت اشتباه عبارت از این بود که تمام امید را وابسته به پیروزی گومیندان می دانستند. این خط مشی اشتباه آمیز رهبری جنگ ضد جاپان را به دست گومیندان می داد.
این اشتباهکاران مخالف تجهیز و تسلیح دهقانان در جنگ ضد جاپانی و مبارزه برای بهبود وضع دهقانان از راه پائین آوردن بهرۀ مالکانه بودند. در نتیجۀ این سیاست غلط در آغاز جنگ ضد جاپانی عده ای از پایگاه های انقلابی دچار ناکامی و شکست شدند، ولی این اشتباه تمام حزب را فرانگرفت و اهمیت محلی و کوتاه مدت داشت و حزب خیلی به موقع آن را رفع کرد.
در آن دوره حزب ما در قسمت های مختلف کشور سیاست و تاکتیک جداگانه داشت:
در پایگ های انقلابی، در نواحی گومیندان، در نواحی تحت سلطه جاپانی ها، در نواحی حکومت انقلابی سیاست و تکتیک حزب مختلف بود. در پایگاه های انقلابی جنبش دهقانان قانونی و علنی بود. در نواحی تحت سلطۀ دشمن جنبش دهقانان مخفی بود. در نواحی مبارزات پارتیزانی سیاست حزب ما تاکتیک انقلابی دو طرفه بود که هدفش فریفتن دشمن و حفظ نیرو های انقلابی بود. ما در نواحی پارتیزانی سازمان هائی شبیه سازمان هائی که جاپانی ها درست می کردند، درست می کردیم و در آنها افراد مورد اطمینان خود را می گذاشتیم. این سیاست مسلماً مؤقتی بود. لازم بود قبلاً به کار تبلیغاتی در بین مردم پرداخته شود تا به آنها سوء تفاهم دست ندهد و البته روزی که تناسب نیرو ها به نفع ما تغییر می یافت، ما سیاست تحکیم قدرت علنی انقلابی را عملی می کردیم. اگر حزب چنین سیاست دو طرفۀ انقلابی را عملی نمی کرد، نیرو های انقلابی در کشمکش با دشمن به کلی نابود می شدند.
کار در ناحیه های تحت سلطۀ دشمن مخفی بود و سیاست حزب عبارت بود از حفظ نیرو ها برای مدت طولانی. فعالیت در این نواحی در دوران جنگ ضد جاپانی خیلی خوب صورت گرفت، علی الخصوص فعالیت حزب در داخل ارتش منچوری که جاپانی ها در دست گرفته بودند. در اثر فعالیت خوب حزب در ارتش منچوری: بین سازمان مخفی حزب در نواحی جاپانی ها و نواحی پایگاه های انقلابی همیشه ارتباط برقرار بود. این ارتباط هرگز قطع نشد و همیشه به وسیلۀ رفقای ما در ارتش منچوری (ارتش دست نشاندۀ جاپانی ها) از نو برقرار می گشت. مثلاً رفیق لیوشائوچی در سال ۱۹۳۱ از چندین ناحیۀ اشغالی جاپانی ها و گومیندان عبور کرده به پایگاه انقلابی رفت. در نتیجۀ فعالیت در داخل ارتش مذکور، سیاست محاصرۀ اقتصادی پایگاه های انقلابی که از طرف جاپانی ها در پیش گرفته شده بود، با شکست رو به رو شد و ما توانستیم اشیاء مورد نیاز را از شهر به دست بیاوریم.
اگر چه گومیندان هم علیه جاپان می جنگید، ولی سیاست وی در داخل کشور چین ارتجاعی بود. حزب ما علیرغم این سیاست ارتجاعی از هر گونه مبارزۀ قانونی در میان دهقانان استفاده می کرد. مثلاً در نواحی گومیندان که سازمان تجهیز نیرو بر علیه جاپان به وجود می آمد و فقط اعضاء حزب گومیندان می توانستند در آن شرکت کنند، حزب ما عده ای از اعضاء خود را فرستاد که عضو گومیندان شوند و از آن راه در سازمان های مذکور رخنه نمایند و یا مثلاً چون آموزگاران دهکده ها فقط از اعضاء گومیندان انتخاب می شدند، ما آموزگاران حزبی خود را مأمور می کردیم که در گومیندان عضویت یافته، از آن راه به ده بروند.
چهارم – مرحله جنگ سوم داخلی از ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹: در این مرحله در کار حزب در ده یک تغییر اساسی پیدا شد. به جای شعار کسر بهره مالکانه و حذف مالیات های اربابی و سورسات: شعار انقلاب ارضی و سلب مالکیت از مالکان مطرح گردید، زیرا که جنگ ضد جاپان خاتمه یافته بود و دیگر شعار کسر بهرۀ مالکانه دهقانان را قانع نمی کرد. آنها زمین می خواستند. با توجه به این موضوع، حزب در سال دوم پس از شکست جاپان مصممانه در راه اجراء خواست دهقانان و انجام انقلاب ارضی گام گذاشت. دستورات ۴ ماه مه ۱۹۴۶ حزب مظهر این تغییر سیاست بود. این سیاست عامل قطعی پیروزی در جنگ های داخلی گردید. در این دوران جمعیت نواحی پایگاه های انقلابی از صد میلیون به سه صد میلیون رسید. رفورم ارضی در ناحیه ای با جمعیت بیش از دویست میلیون رسید. رفورم ارضی در ناحیه ای با جمعیت بیش از دویست عملی شد و در نواحی دیگر که متجاوز از سیصد میلیون جمعیت داشت پس از آزادی چین رفورم ارضی انجام یافت.
۳ – عمده ترین تجربه های کار حزب در زمینۀ فعالیت میان دهقانان:
۱ نخست باید از درجه آگاهی حزب ما نسبت به اهمیتی که مبارزه و کار در میان دهقانان دارد، صحبت کرد. اهمیت این آگاهی این است که راه انقلاب چین را مشخص می کند. بعضی از رفقای ما تصور می کردند که انقلاب چین باید از راه انقلاب اکتبر روسیه برود، یعنی نیرو های خود را در شهرها تمرکز دهد: در شهر ها به قیام مسلح دست بزنند و قدرت را به دست گیرد. این نظر به کلی غلط بود. این رفقاء به اهمیت کار در ده توجه نداشتند: آنها خصوصیات انقلاب چین را نمی دانستند و این واقعیت مهم را که رژیم فئودالی در روستا تسلط دارد، فراموش می کردند. آنها فراموش می کردند که دهقانان ۸۰٪ ساکنان کشور چین را تشکیل می دهند. آنها به مسألۀ ناهمواری و نا بهنجاری اقتصادی و سیاسی چین توجه نداشتند. در اثر این عدم توجه، درک نمی کردند که انقلاب چین باید به ده برود و با پیروزی در دهات شهر ها را محاصره و اشغال نماید. آنها موضوع نقش رهبری پرولتاریا را به طور مکانیکی می فهمیدند. چطور ممکن است بدون جلب ۸۰٪ از سکنۀ چین مسألۀ هژمونی پرولتاریا را مطرح کرد. برای تأمین هژمونی پرولتاریا باید دهقانان به سوی پرولتاریا و انقلاب جلب شوند. البته این خط مشی حزب به این معنی نیست که نباید به کار در میان کارگران شهر توجه شود. بعکس: برای پیروزی انقلاب و تأمین هژمونی پرولتاریا کار بین کارگران اهمیت زیاد دارد، ولی به علت خصوصیات چین، مرکز ثقل فعالیت انقلابی نه این که در شهر ها، بلکه در نواحی دهقانی باید متمرکز شود.
حزب ما علیه انحراف های راست و چپ در مسألۀ ارتباط شهر با ده و روابط طبقۀ کارگر با دهقانان و علیه دگماتیسم مبارزۀ شدیدی انجام داد. بدون این مبارزه امکان ایجاد وحدت در داخل حزب و همچنین امکان پیروزی وجود نداشت. بدون توجه عمیق به اهمیت کار در میان دهقانان، حتی فرستادن کادر های حزب به دهات فایده ندارد. از این جهت به نظر ما این تجربه، عمده ترین تجربه های ما در انقلاب چین است.
ادامه دارد

برای مطالعۀ بخش های قبلی این سلسله، این جا کلیک کنید!