ارسالی: سازمان مارکسیست ــ لنینیست افغانستان (MLOA)
‏۰۲ جون ۲۰۲۲‏



‎‏ ‎

درس هائی از تاریخ حزب کمونیست چین ‏

(۱۴)

۹– نهضت جوانان:
الف: جنبۀ انقلابی جوانان در کشور های نیمه فئودال و نیمه مستعمره:
در کشور چین که پیش از انقلاب یک کشور نیمه فئودال و نیمه مستعمره بودُ جوانان خصلت انقلابی بسیار نیرومندی داشتند. از آن جهت، جوانان کشور نیمه مستعمره و نیمه فئودال آن قدر انقلابی هستند که پیش از هر کس زیر فشار اقتصادی و سیاسی و فرهنگی قرار دارند. جوانان چین در ۳۶ سال اخیر یعنی پس از جنبش ۴ می خیلی فعال بوده اند. مائو تسه دون می گوید: "جوانان نقش فعالی را در انقلاب کشور های نیمه مستعمره و نیمه فئودال بازی می کنند".

ب: خصلت و جهت جنبش جوانان در دوران پیش از انقلاب:
در اسناد حزب این مسأله قید شده است که پیش از انقلاب جنبش جوانان دارای خصلت ضد فئودالی و ضد امپریالیستی و دموکراتیک بود. هدف عمومی جنبش جوانان عبارت بود از تأمین استقلال ملی و دموکراسی. بدیهی است که جنبشی با این خصلت در جهت مبارزه برای استقلال ملی و دموکراسی و بهبود وضع مردم سیر می کرد. در چنین شرائطی هر گاه رهبران جنبش در صدد برمی آمدند که از جوانان تا حد مبارزه برای کمونیسم توقع داشته باشند، خود شان از تودۀ جوانان جدا می ماندند.
پیش از سال ۱۹۳۳ در جنبش جوانان این شعار ها طرح می شد:
اتحاد شوروی دوست چین است و ما باید از اتحاد شوروی با اسلحه دفاع کنیم. شوروی رهائیبخش ماست. این شعار ها ما را از توده جوانان جدا و منفرد می ساخت. پیش از پیروزی انقلاب این مسأله در مقابل ما مطرح بود که با چه مضمونی و با چه شکلی باید جوانان را برای کمونیسم آماده کنیم و سطح آگاهی مارکسیستی – لنینستی آنها را بالا ببریم. جواب چنین مسأله ای این بود که باید آگاهی جوانان را از طریق جلب توجه آنها به موضوعات معینی بالا برد. مثلا باید امپریالیسم را به آنها شناساند و یاد داد که از جان و دل نسبت به امپریالیسم کینه داشته باشند و در راه استقلال ملی فداکارانه مبارزه کنند و نسبت به این هدف وفادار بمانند. این مقدمات، جوانان را برای پذیرش مارکسیسم – لنینیسم آماده می کند و آنها به طور غیرمستقیم پرورش مارکسیستی می دهد. ستالین به درستی گفته است که در کشورهای نیمه مستعمره و نیمه فئودال باید پرچم استقلال ملی را برافراشت و جوانان را در زیر این پرچم تربیت کرد. دوستی ما نسبت به اتحاد شوروی در روزگار پیش از انقلاب می باید در قلب ما بماند، نه این که تظاهر بی جا داشته باشد. ما دوست شوروی بودیم، ولی اگر برای آن تبلیغ می کردیم، از توده جوانان جدا می ماندیم. البته در بین گروه های کوچکی از جوانان آگاه می توان از دوستی با اتحاد شوروی سخن گفت، ولی هر گاه در برابر توده ها آن طور صحبت کنیم که در برابر آن گروه های کوچک آگاه سخن می گوئیم، جوانان: ما را جاسوس ها شوروی خواهند پنداشت و از ما جدا خواهند شد.

ج. مسائلی چند در بارۀ تجهیز جوانان در دوران گومیندان – خط اساسی تشکیلاتی:
شکل سازمانی جوانان در رژیم گومیندان در درجۀ اول متناسب با سیاستی بود که گومیندان در پیش می گرفت، یعنی سیاست ترور – هر کس کمونیست به حساب می آمد، توقیف می شد و از هیچ حق دموکراتیک بهره مند نمی گردید.
تشکیلات جوانان کمونیست در دوران دوم جنگ داخلی از یک طرف به علت اشتباهات سوبژکتیف و از طرف دیگر به علت شرائط ابژکتیف ( یعنی فشار دشمن ) شکل کاملاً مخفی داشت. از این جهت، در سال ۱۹۳۵ سازمان جوانان کمونیست فقط دارای هشت هزار نفر عضو بود تا آن که در نومبر ۱۹۳۵ کمیتۀ مرکزی تصمیم گرفت که سازمان جوانان کمونیست به صورت سازمان جوانان برای مقاومت و مبارزه علیه جاپانی ها درآید. به این ترتیب در سال ۱۹۳۵ دو سازمان وسیع و پرنفوذ تحت رهبری حزب کمونیست در کشور ما موجود بود: یکی سازمان جوانان برای مقاومت ومبارزه علیه جاپانی ها و دیگری سازمان پیشاهنگان استقلال ملی. مخصوصاً سازمان دوم نفوذ بسیار به دست آورد و عدۀ کثیری از جوانان را به دور خود گرد آورد. بعداً گومیندان همۀ این سازمان ها را قدغن کرد و اشکال دیگری برای کار به وجود آمد مانند سازمان دانشجویان: سازمان های صنفی: سازمان دفاع  از استقلال دانشگاه و غیره. سازمان بزرگ جوانان به سازمان های کوچک در سراسر کشور تقسیم شد تا این که گومیندان نتواند آن را تحت تعقیب قرار دهد.
حزب چگونه سازمان آزادی ملی جوانان و سازمان های گوناگون دیگر را رهبری می کرد؟ در هر کمیتۀ حزبی یک شعبه جوانان و یا یک مسؤول جوانان معین می شد و او کار در میان جوانان را مطالعه و رهبری می کرد. شعبۀ جوانان در کمیتۀ حزبی سه وظیفه اصلی داشت:
۱. رهبری سیاست جنبش جوانان؛
۲. جمع بندی کار حزب در بین جوانان؛
۳. تأمین کادر اداره کنندۀ جنبش جوانان ازمیان افراد حزب.
در مورد وظیفۀ سوم باید گفت که حزب کادر های قوی را که می توانستند در بین جوانان کار کنند و روابط استواری با جوانان داشته باشند و در ارگان های رهبری تشکیلات جوانان انتخاب شوند، برای کار در سازمان های جوانان تعیین می کرد و چون در رژیم گومیندان دموکراسی وجود نداشت، این رفقاء به صورت افراد ساده و بدون تظاهر به افکار چپ در سازمان های جوانان مشغول کار می شدند.
برای تأمین رهبری حزب باید توضیح داد که بهترین عناصر از رهبران جوانان را حزب تبلیغ و به تشکیلات خود جلب می نمود و به این طریق در داخل سازمان های جوانان حوزه های حزبی به وجود می آورد. این حوزه های زیر نظر حزب و طبق خط مشی حزب کار می کردند.

د: حزب چگونه جوانان را رهبری می کرد؟ تاکتیک جنبش جوانان چه بود؟
بدیهی است که اگر حزب جوانان را به کار مبارزه جلب نمی کرد، در این صورت سازمان جوانان بی فایده می ماند. پس لازم بود که حزب پس از آن که توده های جوانان را در سازمان متشکل کرده، آنان را به مبارزه جلب نموده و مبارزه را رهبری می کرد. فقط در مبارزه است که جوانان آبدیده می شوند.
در مبارزۀ جوانان دو چیز باید با هم آمیخته شود: یکی این که جوانان در مبارزۀ مشترک و همگانی تمام خلق شرکت کنند و دیگر این که جوانان به مبارزه در راه تحقق بخشیدن شعار های مخصوص خویش بپردازند. بنابر این، تاکتیک جنبش جوانان باید بر اساس این دو چیز ضروری معین گردد. در حالت عادی که مبارزۀ مشترک و همگانی سیاسی سنگین تر از مبارزۀ خاص جوانان بود، زیرا که در غیر این صورت سازمان جوانان را از توده های جوان جدا می ساخت و سطح آگاهی آن ها بالا نمی آمد.
باید این دو نوع مبارزه را به درستی با یکدیگر تلفیق کرد. ولی در هر مرحله باید مبارزۀ مهتر و عمده تر را تشخیص داد. باید هنر مبارزه داشت: موقع را خوب شناخت و از هر امکانی استفاده کرد: پیروزی به دست آورد و پیشرفت را در لحظۀ لازم قطع کرد. در مبارزه نباید بیش از اندازه جلو رفت، زیرا که ممکن است نیرو نرسد و کار به شکست منجر گردد. نباید از موفقیت سرمست شد. اینک یک مثال: ما در سال ۱۹۴۶ علیه تجاوز آمریکائیان مبارزه وسیعی را در مقیاس ملی از پیش بردیم. توضیح این که یک سرباز آمریکائی به ناموس یک دختر دانشجوی پکنی تعرض کرده بود. ما به این مناسبت تظاهر عظیمی در تمام کشور ترتیب دادیم و تنفر بحق و بجای مردم را علیه امپریالیسم آمریکا برانگیختیم. ما از این حادثه خوب استقاده کردیم و در این موقعیت شعار بیرون کردن ارتش آمریکا و مجازات سرباز خطاکار را اعلام کردیم. ولی البته ارتش آمریکا بیرون نرفت و سرباز را مجازات نکردند. در چنین حالی لازم بود که این مبارزه قطع شود، زیرا که بیشتر از این امکان عمیقی برای پیروزی موجود نبود. هدف این جنبش عبارت بود از فاش کردن و رسواء ساختن دشمن و تربیت سیاسی توده ها. ولی اگر بیش از این اصرار می کردیم، ممکن بود که دچار شکست شویم و ضرباتی بخوریم و نیروهای خود را از دست بدهیم. از این جهت مبارزه را در آن جا قطع کردیم و پس از ده روز مبارزه دیگری را آغاز نمودیم.
تغییر شکل مبارزه دارای اهمیت زیادی است. مثلاً تا قبل از سال ۱۹۳۳ همان شیوه معمولی مبارزه از قبیل اعتصاب: نمایش: شعار نویسی: پخش تراکت و غیره را به کار می بردیم، ولی بعداً متوجه شدیم که باید شیوه های دیگر و متنوع تری را نیز باید به کار برد.
ادامه دارد