ارسالی: سازمان مارکسیست ــ لنینیست افغانستان(MLOA)
۰۳ نومبر ۲۰۱۹



‎‏ ‎

درس هائی از تاریخ حزب کمونیست چین ‏
(۳)

۲ – شیوه های رهبری حزب:
اصل کار همیشه تمرکز برای اجرای کار است. رهبری حزب ما همیشه به عقاید افراد پائین حزب و توده های حزبی اهمیت بسیار گذاشته است. روابط بین کمیتأ مرکزی و سازمان های محلی، بین سازمان های بالائی و پائینی، بین افراد حزب و سازمان ها و ارگان ها، بالاخره بین مردم و تودۀ حزبی پیوسته مورد دقت و مطالعۀ رهبری حزب ما بوده است. اگر این روابط بر پایۀ درست گذاشته شود، حزب رشد می یابد و اگر این روابط مختل شود، کار حزب به رکود و شکست می کشد و لطماتی وارد می آید که نمی توان از آن ها احتراز کرد.
در کنگرۀ هفتم حزب توضیحاتی در بارۀ مرکزیت ــ دموکراتیک داده شده است. مرکزیت ــ دموکراتیک عبارت است از تلفیق دموکراسی کامل و مرکزبت کامل. مرکزیت بر پایۀ دموکراسی وسیع و کامل می تواند مستقر شود و در صورت وجود چنین مرکزیتی، دموکراسی هم رشد و نمو می یابد. وقتی که ما لزوم تقویت دموکراسی را تأکید می کنیم، باید درعین حال بر روی تحکیم مرکزیت تکیه کنیم و وقتی که لزوم تحکیم مرکزیت را تأکید می کنیم، باید بر روی لزوم تقویت دموکراسی وسیع تکیه کنیم. برای نشان دادن این موضوع چند مثال می زنیم:
در رفرم ارضی باید توده های وسیع دهقانان را تجهیز کرده، باید دهقانان را تربیت کرد تا آگاهی اجتماعی خود را رشد دهند، تا متشکل شوند و علیه ملاکین به مبارزه درآیند، تا خود شان زمین ملاکین را بگیرند و بین خود تقسیم کنند. درست در هیمن جا که باید توده های عظیم دهقان را تجهیز کرد، ما بر روی تقویت مرکزیت رهبری حزب تکیه می کردیم. کار حزب در دوران رفرم ارضی بسیار دشوار و سنگین بود. لازم می آمد که سازمان حزب وضع روزانۀ توده ها را بداند و تجربۀ کار توده ها را روزانه مطالعه کند. اگر حتی یک یا دو هفته رهبری حزب کار رفرم را بهحال خود می گذاشت، ممکن بود انحرافات جدی پیدا شود، زیرا که بعضی ها می پندارند که وقتی توده های دهقانان برمی خیزند، دیگر تقویت رهبری حزب لازم نیست، خود دهقانان قدرت ملاکین را درهم می شکنند. این نظریه نادرست است. وظیفۀ حزب فقط تجهیز و تهیج دهقانان برای مبارزه نیست. وظیفۀ دیگر حزب رهبری جنبش و مبارزه است. اشتباه است اگر توده ها را بسیج نمائیم و تقسیم زمین را به زور حکم و فرمان انجام بدهیم.
همچنین اشتباه است اگر هنگام تهیج و تجهیز توده ها رهبری حزب را بیش از پیش تقویت نکنیم. باید از انحرافات و نیز از تحریکات عناصر ضد انقلابی که در چنین زمانی به فعالیت خرابکارانه می پردازند، جلوگیری کرد. برای جدا کردن عناصر ضد انقلابی از عناصر باشرفی که ممکن است اشتباهاً به عنوان ضد انقلابی مورد حملۀ توده ها قرار گرفته باشند، باید حـــزب با توده ها دارای ارتباط محکم باشد و آن ها را رهبری کند.
در سال ۱۹۳۹ تمایلاتی پیدا شده بود که کار رهبری حزب تجزیه شود. حزب ما علیه این تمایلات برای تقویت مرکزیت به مبارزۀ جدی دست زد. ولی در عین این مبارزه کوشش لازم برای توسعه و رشد دموکراسی داخل حزب به عمل آمد. دموکراسی و مرکزیت مکمل یکدیگرند و رشد یکی بدون رشد دیگری موجب زیان حزب خواهد شد.
حزب ما همیشه اصرار دارد که در همه کار ها دموکراسی توسعه یابد. تجربۀ ما حکم می کند که دموکراسی و مرکزیت باید با هم توسعه و تکامل پیدا کند. البته در این کار در نزد ما نقص هائی وجود دارد و حتی در این زمینه انحرافاتی داشتیم، ولی کمیتۀ مرکزی به مجرد این که در سازمان های حزبی پدیده های نادرستی مبنی بر نقص دموکراسی با مرکزیت پیدا میشود به رفع آن ها اقدام می نماید. می توان گفت که ما در این زمینه به طور کلی اشتباهی که مدت طولانی باقی مانده باشد، نداشتیم.
تلفیق رهبری جمعی با مسؤولیت فردی:
تلفیق رهبری جمعی با مسؤولیت فردی و تقسیم کار موجب حصول نتایج مثبت و مفیدی می شود. مسؤولیت فردی بدون رهبری جمعی به اشتباهات جدی منجر می گردد. همچنین رهبری جمعی بدون تقسیم کار و مسؤولیت فردی، ممکن نیست به نتایج مطلوب برسد.
رهبری جمعی بر پایۀ " خط مشی توده ئی " قرار دارد و همین خصوصیت باعث می شود که رهبری یا اشتباه نکند و یا هم اشتباهاتش تا حد اقل پائین آید. اگر رهبری " خط مشی توده ئی" را دنبال نکند، به اتخاذ تصمیمات جمعی نادرست دچار خواهد شد. رهبری جمعی باید به نظریات توده ها و کادر ها توجه کند. نباید فقط با تحسین ها و تمجید ها گوش فراداد، بلکه باید برای شنیدن انتقادات همه گوش شنوا داشت. رفیق مائو تسه دون می گوید هر کسی دو گوش دارد و باید بین آن ها تقسیم کار کرد: یکی برای شنیدن تمجید ها و دیگری برای شنیدن انتقادات. اگر ما فقط سخنان تمجید آمیز را بشنویم، معلوم می شود که فقط یک گوش داریم و ارگانیزم ما ناقص است. در کار رهبری جمعی این موضوع اهمیت بسیار دارد که نظر اقلیت دقیقاً شنیده شود. معمولاً نظر اکثریت درست است، ولی اتفاق می افتد که نظر اقلیت درست و نظر اکثریت نادرست باشد، زیرا که ممکن است نظر اقلیت در مواردی نظر توده های وسیع را منعکس کند. در رهبری جمعی در جریان بحث نباید به وجود اتفاق نظر دلخوش بود، نه فقط باید نظریات مخالف را شنید، بلکه باید آن ها را تشویق کرد.
اینک یک مثال برای روشن شدن موضوع می آوریم. کمیتۀ مرکزی ما در مدت طولانی تدارک می دید تا در بارۀ مسألۀ مهمی تصمیم اتخاذ کند، بالنتیجه به اتفاق نظر رسید. رفیق مائو تسه دون مسألۀ مورد نظر را در جلسۀ کمیتۀ مرکزی مطرح کرد و همه با آن موافق بودند. ظاهراً می بایست تصمیم گرفته می شد. ولی رفیق مائو تسه دون گفت این مسأله بسیار مهم است و باید طبق تصمیمی که می گیریم، عمل شود، ولی آیا تصمیم ما جنبه های منفی ندارد؟ و آن وقت خود رفیق مائو تسه دون بعضی از جنبه های منفی را مطرح کرد، آن وقت یکی از رفقاء اظهار داشت که چون موضوع مهم است، باید بشتر مطالعه و دقت کرد.  رفیق مائو تسه دون این نظر را پذیرفت و به همۀ رفقاء توصیه نمود که پیشنهاد را بیشتر مطالعه کنند و در اثر این مطالعات، تصمیمات دیگری گرفته شد و آشکار گردید که اگر طبق نظریات او عمل می کردیم، به نتایج کاملاً منفی برمی خوردیم.
البته نمی توان گفت که همه سازمان های حزبی ما این شیوۀ کار را آموخته اند، ولی می توان گفت که کمیتۀ مرکزی و کمیته های ایالتی و کمیته های شهری که با کمیتۀ مرکزی مربوطند، به طور کلی توانسته اند این شیوه را بیاموزند. در کمیته های محلی و پائین تر از آن ها بعضی از کمیته ها توانسته اند این شیوه ها را یاد بگیرند، ولی بعضی دیگر هنوز به تلفیق این شیوه با رهبری جمعی قادر نیستند.
رفیق مائو تسه دون در این زمینه توضیحات مفصلی داده است که می توان آن ها را این طور خلاصه کرد :
۱.باید به خوبی بیاموزیم که وظیفۀ فرماندهی یک واحد را بتوانیم انجام دهیم. فرمانده واحد باید به تمام جزئیات جریانی که در واحد می گذرد، واقف باشد؛ باید با افراد زندگی کند، ولی این به تنهائی کافی نیست، او باید بداند که افراد چطور فکر می کنند.
۲.رهبران حزب باید مانند یک پیانیست خوب کار خود را با همانگی و موزونی کامل انجام دهند و از همه تار ها استفاده نمایند. کار در کلکتیو باید مانند نواختن یک قطعۀ موسیقی باشد. رهبرانی که چنین خصوصیاتی داشته باشند، بهترین رهبرانند.
۳.بحثی در بارۀ مسائل سازمانی و مبارزه داخلی حزب

تصحیح شیوۀ کار – ایدئولوژی مهم ترین موضوع ساختمان حزب است. خط مشی صحیح زائیده ساختمان صحیح ایدئولوژیک و سیاسی و همچنین ساختمان صحیح تشکیلاتی حزب است. از آن جا که چین کشور بسیار پهناوری است و دارای قشر وسیع خرده بورژوازی است، حزب ما تا مدت مدیدی در محاصرۀ این قشر و افکار آن قرار داشته و خواهد داشت. در داخل حزب نیز افراد زیادی هستند که منشاء آن ها خرده بورژوازی است. از این جهت حزب مجبور بود در دوران طولانی علیه ایدئولوژی خرده بورژوازی و غیر پرولتاریائی در داخل حزب مبارزه کند.
ایدئولوژی خرده بورژوازی به اشکال بسیار متنوع در درون حزب تظاهر می کند، مانند سوبژکتیویسم، سکتاریسم و انجماد. این ایدئولوژی خرده بورژوازی در دورۀ معین تاریخی تظاهرات بسیار شدید و خطرناکی داشته است. این ایدئولوژی در چندین مرحله در رهبری حزب سلطه یافت و لطمات شدیدی به انقلاب چین وارد ساخت تا آن که در بارهۀ این موضوع پلنوم هفتم کمیتۀ مرکزی منتخب کنگرۀ ششم قطعنامه ای به نام «چند موضوع از تاریخ حزب کمونیست چین» تصویب شد. حزب در دوران جنگ ضد جاپان برای تصحیح شیوۀ کار حزب در مقیاس ملی به مبارزۀ شدیدی دست زد. خصوصیت این نبرد عبارت بود از مبارزه بین ایدئولوژی پرولتاریا یک طرف و ایدئولوژی خرده بورژوازی و سائر ایدئولوژی های غیرپرولتری از طرف دیگر. می توان گفت که نبرد تصحیح شیوۀ کار در واقع یک انقلاب ایدئولوژیک در داخل حزب ما بود. هدف این انقلاب این بود که شیوه های نادرست و سوبژکتیویستی را در درون حزب براندازد و هدف دیگرش این بود که شیوه های ماتریالیسم دیالکتیک را تبلیغ نماید. این مبارزه موفق شد سه شیوۀ نادرست کار را در داخل حزب از بین ببرد و کادر ها و اعضاء حزب را تربیت کند، آگاهی آنان را ارتقا دهد و کار کورکورانه را از میان بردارد. این یک کار ایدئولوژیک عمیق در داخل حزب بود.
مبارزه برای تصحیح شیوۀ کار حزب در سال ۱۹۴۱شروع شد و در سال ۱۹۴۵ پایان یافت. در این چهار سال، یک سال از وقت خود را مصروف این کردیم که سوابق افراد را مورد بررسی دقیق قرار دهیم و با توجه به بیوگرافی هر یک عناصر ضد انقلابی را از حزب برانیم. در سال ۱۹۴۱رفیق مائو تسه دون مقالۀ معروفی با عنوان «بهبود وضع آموزش حزب» منتشر ساخت و از این زمان تدارک این مبارزه در بین کادر های بالائی حزب آغاز گردید. در ماه سپتامبر ۱۹۴۱ کمیتۀ مرکزی جلسه ای تشکیل داد که در آن جا مسائل آموزشی و تاریخی حزب مورد بحث قرار گرفت. بعداً کمیتۀ مرکزی به آموزش و آماده ساختن یک گروه صد نفری از کادر های درجه اول حزب اقدام کرد.
در ماه فبروری ۱۹۴۲ رفیق مائو تسه دون گزارشی در بارۀ تصحیح سه شیوۀ کار غلط در حزب داد. چندین هزار نفر از کادر های بالائی حزب در مبارزۀ آموزشی شرکت جستند. در این زمان کمیتۀ مرکزی ۲۳ مقاله انتخاب کرد و به نام تدارک برای تصحیح شیوۀ کار حزب به صورت کتاب منتشر ساخت. رفقائی که در مبارزه برای تصحیح شیوۀ کار حزب شرکت می نمودند، قبلاً این مدارک را به طور دقیق مطالعه کرده و می آموختند. رفقائی بودند که بیش از ده بار این مدارک را خوانده بودند. خواندن کتاب کافی نبود، لازم بود که جلسات بحث راه انداخته شود. رفقاء در جریان این بحث ها می کوشیدند که شیوۀ اساسی و پایه های... این مدارک را فرا گیرند و پس از این که عمیقاً با مسائل مطروحه در ۲۳ مقاله آشنا می شدند، می کوشیدند آن ها را با کار خود، با ایدئولوژی خود و با رابطۀ خود با سائر رفقاء مورد انطباق و آزمایش قرار دهند.
در زمان اجراء این کنترل هر رفیقی در بارۀ انطباق این اصول با کار گذشته خودش گزارشی به سائرین می داد. بعضی از رفقاء که کار خود را به دقت کنترل کرده بودند، گزارش های خوب و جالبی می دادند و به رفقائی که نتوانسته بودند کار خود را به خوبی کنترل کنند کمک می شد. کسانی هم بودند که کنترل کار خود را بد انجام داده و از خود انتقاد نکرده بودند. عمل آن ها در جلسۀ عمومی به طور اشکار مورد انتقاد قرار می گرفت. چند نفر را که وظیفۀ کنترل کار خویش را بد انجام داده بودند، حزب ما مجازات کرد تا دیگران به لزوم و اهمیت انتقاد ازخودِ شرافتمندانه متوجه شوند.
تجربه نشان داد که مسألۀ مهم عبارت از این نیست که رفقائی که اشتباه کرده اند، اشتباه خود را به زور بپذیرند، بلکه مهم این است که آن ها اشتباه را عمیقاً درک کنند و دانسته قبول نمایند، زیرا که به زور چیزی را به کسی قبولاندن آسان، ولی بی فایده است. وقتی رفیقی که هنوز اشتباهات خود را در زمینۀ ایدئولوژیک درست نفهمیده است، مجبور به قبول آن اشتباهات گردد، بسیار اتفاق می افتد که آن اشتباه را تکرار کند. باید برای افراد آن چنان وضعی ایجاد کرد که اشتباهات خود را تکرار نکنند و این امر فقط با درک عمیق آن اشتباهات میسر خواهد بود. در افکار کادر های حزبی عناصری از ایدئولوژی طبقۀ کارگر و عناصری از ایدئولوژی غیرپرولتری وجود دارد. این دو ایدئولوژی ممکن نیست در مدت طولانی در کنار یکدیگر همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند. از این جهت باید پیوسته در مغز هر عضو حزب مبارزۀ ایدئولوژیک بین عناصر پرولتری و غیرپرولتری درگیر باشد.
مبارزه برای تصحیح شیوۀ کار حزب به تقویت عناصر پرولتری در ایدئولوژی افراد کمک بسیار کرد و عناصر غیرپرولتری را ناتوان ساخت. این مبارزه بر روی بعضی از رفقای حزبی تأثیر شدید داشت. آن ها در اثر فکر زیاد سخت پریشان شده بودند، شب ها نمی توانستند بخوابند و وزن شان کم شده بود، ولی پس از آن که به اشتباهات خود عمیقاً پی بردند، زنده و شاد شدند. رفیق مائوتسه دون می گوید وقتی عناصر پرولتری ایدئولوژی، عناصر غیرپرولتری ایدئولوژی را از داخل مغز شما بیرون برانند، بیمار رو به بهبود می رود. از این جهت هر عضو خوب باید برای تصحیح کار خود، قبل از هر چیز به کوشش خود متکی باشد و مداخلۀ رفقاء نقش کمکی دارد. اگر کسی فقط به کمک و انتقاد دیگران متکی باشد و خودش برای توسعۀ مبارزۀ ایدئولوژیک در درون مغز خویش کوشش ننماید، در حکم آن خواهد بود که چیز هائی را به زور بپذیرد. تصحیح کار به این ترتیب، تصحیح ناصحیح و نا ثابتی است. البته کمک از خارج یعنی کمک سائر رفقاء خیلی مفید و لازم است، ولی نمی تواند عامل اصلی و تعیین کننده باشد.
وقتی که می خواهیم به رفیقی کمک کنیم، باید شیوه های کمک و انتقاد را به درستی به کار ببندیم. باید در درجۀ اول به او کمک کنیم که در درون مغز خود میدان فعالیت عناصر پرولتری را توسعه دهد. باید به او کمک کنیم با جسارت بیشتری به مبارزۀ داخلی مغز خویش توجه کند. وقتی که رفیقی در این راه به این پیش رفتی، اگر چه بیشرفت کوچکی، نائل می آید، باید او را تشویق کرد زیرا که این پیشرفت به مثابۀ پیروزی عناصر پرولتری ایدئولوژی در مغز اوست. اگر رفیقی در این زمینه به پیشرفت کوچکی نائل آمد، ولی رفیقی دیگر او را تشویق نکند، دچار یأس می شود و جسارت خود را از دست می دهد و این امر باعث تقویت عناصر غیر پرولتری در مغز او می گردد.
پس از بحث در بارۀ تصحیح شیوه کار حزب، از مجموعه اسنادی که در این باره به وجود آمد، کتابی به نام "دو خط مشی" منتشر شد. در این کتاب بسیاری مطالب درست و بعضی هم مطالب نادرست بود. حزب تشخیص قسمت های درست را از نادرست اعلام نکرد و این تشخیص را به عهدۀ رفقای حزبی واگذار نمود. اگر قبلاً مبارزه برای تصحیح شیوۀ کار خوب انجام نگرفته بود، اکثر رفقاء در مورد مذکور قضاوت نادرست می کردند، ولی چون مبارزۀ مذکور قبلاً انجام گرفته بود، تشخیص اکثریت رفقاء درست بود. این بحث در داخل حزب شروع شد که چه مسائلی درست و چه مسائلی نادرست هستند و چرا درست و یا نادرست هستند و از این راه مطالعۀ عمیقی از مطالب کتاب مذکور به عمل آمد. بعداً بحث در بارۀ انطباق این مطالب با تجربه و فعالیت گذشتۀ حزب شروع شد و مطالب بسیاری و اسناد فراوانی در بارۀ اشتباهات گذشته منتشر گردید. اسنادی از اشتباهات گذشته منتشر و معلوم شد که در برخی از اشتباهات نه دهم تمام ارتش سرخ و تقریباً تمام سازمان های حزبی در ناحیۀ گومیندان از بین رفته اند. رفقای حزبی مجازات مسؤولان اصلی این اشتباهات را خواستار شدند. کمیتۀ مرکزی و مخصوصاً رفیق مائوتسه دون بر اساس این تقاضا توضیحات زیادی دادند و بار دیگر رفقا را متوجه این ساختند که باید نسبت به این رفقاء مراعات کامل به عمل آید و برای اصلاح و معالجۀ آن ها کوشش شود. اصل این است که در بارۀ مسائل ایدئولوژیک باید سختگیر بود و در بارۀ اشتباهات سازمانی باید گذشت داشت. مهم این است که باید از اشتباهات گذشته درس گرفت. مجازات مسألۀ اساسی نیست. رفیق مائوتسه دون گفت رفقائی که اشتباه کرده اند، اگر چه اشتباهات شان مهم است، ولی آن ها در مسائل عمده با ما هستند، با ما هم عقیده اند، ضد امپریالیسم هستند، ضد فئودالیسم هستند، موافق ایجاد پایگاه های انقلابی و ارتش سرخ و اجراء رفرم ارضی هستند. این رفقاء با وجود اشتباهات شان عناصر انقلابی هستند، آن ها انقلابی های خرده بورژوازی هستند. حزب ما باید کمک کند که انقلابی های پرولتری بشوند. اگر ما روی مسؤولیت شخصی رفقائی که اشتباه کرده اند، پافشاری کنیم و حتما بخواهیم مجازات شوند، این به آن معنی است که راه آن ها را برای ادامۀ فعالیت انقلابی و تکامل به سوی انقلابی بودن پرولتری سد کنیم. رفقای حزبی این توضیحات کمیتۀ مرکزی و رفیق مائو تسه دون را پذیرفتند و هیچ گونه مجازاتی برای رفقائی که اشتباه کرده بودند، قائل نشدند و فقط به انتقاد ایدئولوژیک از آن ها اکتفاکردند. در کنگرۀ هفتم که پس از جریان تصحیح شیوۀ کار حزب تشکیل شد، مهم ترین افرادی که عمده ترین اشتباهات را کرده بودند ( مانند وان مین، لی لی سان و غیره )، به عضویت کمیتۀ مرکزی انتخاب شدند.
ادامه دارد