ارسالی: سازمان مارکسیست ــ لنینیست افغانستان(MLOA)
۰۱ دسمبر ۲۰۱۹



‎‏ ‎

درس هائی از تاریخ حزب کمونیست چین ‏
(۶)

ما در نبرد پارتیزانی سه اصل در انضباط داشتیم:
۱. هر اقدام باید بر طبق فرمانی انجام گیرد. هیچ فردی حق ندارد به عنوان دمکراسی از اجراء فرمان سرباز زند.
۲. هیچ چیز حتی یک سوزن از مردم نباید گرفته شود، همه چیز را باید خرید.
۳. تمام غنایم باید به ارتش تسلیم شود و هیچ کس حق ندارد چیزی از آن را برای خود بردارد.
مادۀ سوم خیلی اهمیت داشت، زیرا که ما از مردم مالیات نمی گرفتیم و وضع زندگی سربازان بد بود.
در مورد دیسپلین باید هشت تذکر دیگر را در نظر گرفت:
۱. بر عکس زمان گذشته که همیشه سرباز نسبت به مردم خشونت می کرد، باید نسبت به مردم غیرنظامی خیلی ملایم و نرم بود.
۲. باید خریدن جنس از مردم به قیمت عادلانه باشد.
۳. باید هر چه از مردم غیرنظامی قرض گرفته می شود، به آن ها پس داده شود.
۴. اگر خساراتی به مردم غیرنظامی وارد آوردیم، باید آن را حتماً جبران کنیم.
۵. هیچ گاه نباید کسی را فحش داد و یا کتک زد.
۶. به محصول نباید صدمه وارد ساخت.
۷. نسبت به زنان نباید روش سبکسرانه و بی ادبانه داشت.
۸. نباید با زندانیان و اسیران جنگی بدرفتاری کرد.
فقط ارتش ما می توانست چنین خصوصیاتی داشته باشد و این دیسپلین را اجراء کند. از این جهت ارتش ما بین مردم نفوذ و حیثیت و شخصیت و تکیه گاه پیدا کرد. سربازان ما عبارتند از افراد عادی غیر نظامی مسلح. آن ها برای دفاع از منافع خلق به ارتش می آیند و همین خصوصیت باعث حسن روز افزون ارتش انقلابی می گردد.
از آن جا که ارتش ما با مردم ارتباط داشت، او فقط جنگ نمی کرد، بلکه همیشه در کار توده ئی شرکت داشته و دارد. ارتش ما به هر جا می رفت، سازمانده و مبلغ انقلاب بود. هر جا حکومت انقلابی وجود نداشت، با کمک ارتش به وجود می آمد و وقتی که به وجود می آمد، از طریق ارتش تقویت می شد. هر جا سازمان های حزبی وجود نداشت، به وسیلۀ ارتش به وجود می آمد و وقتی که واحد حزبی به وجود می آمد، حزب نیرو های مسلح را رهبری می کرد. از این جهت ما ارتش خود را "نیروی تبلیغاتی مسلح"  نام نهاده ایم. ما تشبیه می کردیم و می گفتیم که ارتش ما ماهی است و توده ها آب. رابطۀ ارتش با مردم رابطۀ ماهی با آب است. هم چنانی که ماهی بدون آب نمی تواند، زیست کند، ارتش انقلابی ما بدون توده های مردم امکان زندگی ندارد. نیرو های گومیندان خیلی قوی بود. آن ها اسلحه داشتند، از امریکا کمک می گرفتند، ولی از مردم جدا بودند، از پشتیبانی مردم برخوردار نمی شدند و از این جهت شکست خوردند.
جبهۀ واحد و اهمت آن در مبارزات مسلحانه – رفیق مائو تسه دون گفته است که اگر حزب در لحظۀ معین با سیاست صحیح با بورژوازی متحد شود و در لحظۀ لازم با سیاست صحیح، همکاری خود را قطع نماید، در آن صورت نیرومند خواهد شد و پیش خواهد رفت. مثلاً اتحاد حزب در ۱۹۲۴ با بورژوازی باعث پیشرفت حزب گردید و در ۱۹۲۷ وقتی که بورژوازی خیانت کرد، لازم بود که ما از بورژوازی خائن جدا شویم. اما "چن دوسیو" این را نفهمید. در این دوره لازم بود که نبرد مسلح علیه بورژوازی که به انقلاب خیانت می کرد، دنبال شود. همچنین بعد ها لازم آمد که با بورژوازی ملی دو باره اتحاد شود، ولی سیاست نادرست حزب کمونیست چین مانع آن شد. در ۱۹۳۱ این امکان وجود داشت که حزب دو باره جبهۀ واحد را به وجود آورَد، زیرا که در اثر حملۀ جاپان، در داخل بورژوازی ملی شکاف ایجاد شده بود، ولی دگماتیک ها این نکته را نمی فهمیدند و بورژوازی ملی را بد تر از ملاکین و بورژوازی بزرگ و امپریالیسم می دانستند و از این جهت چندین سال مانع این اتحاد شدند و صدمه های بزرگ بهحزب رساندند. پس از ۱۹۳۵ که سیاست صحیح اتخاذ شد، دو باره نیروی عظیمی در پیرامون حزب و در جبهۀ واحد مجتمع گردید. ارتش ما بدون جبهۀ واحد نمی توانست چنین پایداری نشان بدهد و در پایگاه های انقلابی تا این حد از پشتیبانی مردم برخوردار گردد.
ولی باید گفت که رهبری در ارتش مستقیماً و مطلقاً در دست حزب کمونیست است و تجربه نشان داد که بورژوازی نمی تواند ارتش را رهبری کند. در ارتش فقط سازمان حزب کمونیست وجود دارد و سازمان احزاب دیگر نیست. افسران ما یا کمونیست هستند و یا غیرحزبی. وابستگان به احزاب دیگر در بین افسران نیستند.
در درون ارتش داوطلب، یک سوم ارتش از کمونیست ها بود و حالا یک پنجم ارتش از کمونیست هاست، اما در بین افسران عدۀ خیلی کمی کمونیست نیستند. تجربه نشان داد که وقتی که ارتش به وسیلۀ کمونیست ها رهبری شود، شکست ناپذیر و فاسد ناشدنی است و چنین خاصیت را در غیر آن صورت نمی توان برای ارتش تأمین نمود.
در ارتش چین وحدت بسیار استواری وجود دارد و عبارت است از وحدت ارتش و مردم، وحدت فرماندهان و افراد، وحدت ارتشی ها و غیرنظامی ها، حتی در مواقعی که دشمن ضربات سخت به ما وارد می ساخت، وحدت ارتش ما دچار تزلزل نشد. مواردی بود که نبرد سه روز و سه شب ادامه داشت و غذا نبود، ولی معذالک در صفوف واحد ارتش ما کوچک ترین تزلزلی پیدا نمی شد. مثلاً اگر کفش نبود، سربازان هنگام شب کفش های کاهی برای مارش فردا درست می کردند. ارتش ما در داخل خود علی رغم حملات دشمن، گرسنگی، خستگی و مارش طولانی همیشه متحد و محکم ماند. وجود دموکراسی در داخل ارتش پایۀ این وحدت است.
در واحد های پارتیزانی غیر از کمیسر سیاسی یک هستۀ حزبی وجود داشت. جلسۀ عمومی پارتیزان ها تشکیل می شد که در آن افسران نیز شرکت می کردند و افراد حق بحث آزاد داشتند.
صورت حساب مخارج واحد های ارتشی رسماً انتشار می یافت. در دوران جنگ داخلی و انقلابی، افراد ارتش و افسران یک جیره داشتند. مثلاً رفیق مائو تسه دون و سرباز ساده هر دو یک اندازه در ماه حقوق می گرفتند.
سلام ها و تعارفات را از بین بردیم. یگانه تفاوت سرباز و فرمانده این بود که فرمانده اسب در اختیار داشت. فقط موقعی که از ملاکان مرغ و خوک گرفته می شد، کمی به افسران جیرۀ بیشتر داده می شد.  لباس سربازان و افسران عیناً یکی بود و حتی چوته و مائو تسه دون مانند سربازان کفش های کاهی پا می کردند، زیرا که ساخت این کفش ها هم آسان است و هم سریعاً انجام می گیرد. به علت همین تساوی حقوق سیاسی و اقتصادی افسران و سربازان بود که توده ها با میل در ارتش ما شرکت می کردند و حتی عدۀ زیادی از افسران ارتش گومیندان در ارتش ما حاضر به خدمت می شدند. ما به این طریق تضاد بین سرباز و افسر را از بین بردیم.
مخارج ارتش از کجا تأمین می شد؟  در دوران اول فعالیت پارتیزانی که هنوز ارتش ما کوچک بود مخارج ما از راه اخذ املاک مالکین تأمین می شد. ما مالکین را حبس می کردیم و از آن ها پول می خواستیم. اما وقتی که پایگاه های انقلابی محکم شد، از دهقانانی که زمین بین آن ها تقسیم شده بود، مالیات مختصری می گرفتیم و آن ها غالباً این مالیات را با میل می دادند. اما این پول احتیاجات ارتش را برآورده نمی کرد و سطح زندگی در دوران اول در ارتش ما خیلی پائین بود. در این دوران ما لباس نداشتیم و همان لباس ملاکین و بورژوا ها را می گرفتیم و می پوشیدیم و غالباً به شکلهای خنده داری در می آمدیم. لباسهای سربازان گومیندان را نیز مورد استفاده قرار می دادیم. اسلحه و مهمات را فقط از دشمن به وسیلۀ جنگ می گرفتیم. وضع غذا بسیار بد بود و فقط وقتی که اموال مالک بزرگ را می گرفتیم، می شد غدای حسابی خورد. اما پس از تحکیم پایگاه های انقلابی وضع بهتر شد و روز به روز به سوی بهبود رفت. برای این که مقیاسی در دست باشد، در این جا ذکر می کنیم که در ۱۹۳۷ حقوق یک فرمانده عالی ۵ یوان و حقوق یک سرباز یک یوان بود.
ادامه دارد