ارسالی: سازمان مارکسیست ــ لنینیست افغانستان(MLOA)
۰۹ دسمبر ۲۰۱۹



‎‏ ‎

درس هائی از تاریخ حزب کمونیست چین ‏
(۷)

۵ – مبارزات مخفی

کار مخفی حزب کمونیست چین به سه دوره تقسیم می شود.

۱- دوران پیش از شکست انقلاب از ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۷. در این دوره کار مخفی با موفقیت پیش رفت.

۲- دوران بین ۱۹۲۷ و ۱۹۳۵ که حزب در اثر چپ روی ها، شکست های بزرگی را تحمل کرد و درس های بزرگ گرفت.

۳- دوران جنگ ضد جاپان – مبارزۀ مخفی در این دوره دارای خصوصیاتی است که آن را از دوران های دیگر متمایز می گرداند.

در دوران مبارزۀ مخفی عده ای از مسؤولان و مبارزان حزب ما خوب نمی فهمیدند که چه مشکلی از کار را باید به تناسب شرایط مشخص هر زمان انتخاب کرد. زیرا که آن ها جوان بودند و تجربه نداشتند و می خواستند زود به پیروزی برسند، می خواستند مارکسیسم را خیلی با عجله و سریع تبلیغ و ترویج کنند و نیرو های توده ئی را برای سرکوب کردن دشمن تجهیز نمایند. آن ها برای درهم شکستن دشمن خیلی شور و شوق داشتند، ولی حساب شان درست نبود و درک نمی کردند که باید تناسب قواء را در کار گرفت، باید قوای واقعی خود را به اندازۀ لازم رشد داد، افزایش داد و نیروی دشمن را کاست و در موقع مناسب ضربه زد.

رفیق مائو تسه دون در مقالۀ خود به نام "ستراتژی جنگ ضد جاپانی" نوشت که هدف جنگ حتماً نابود کردن دشمن نیست. چه بسا اگر امکان وجود داشته باشد باید دشمن را نابود کرد، ولی وقتی که امکان وجود ندارد، باید در حفظ نیرو ها کوشید، زیرا که اگر نیرو ها را حفظ کنیم، در موقع لازم خواهیم توانست دشمن را درهم بشکنیم. این همان نکته ای است که عده ای از رفقا در دوران اول انقلاب نمی فهمیدند. آن ها نسبت به دشمن کینۀ شدید داشتند و می خواستند او را هر چه زود تر نابود کنند. در هر دوره شکل سازمانی و تاکتیک مبارزه را باید طبق اصلی زیرین انتخاب کرد:

باید آن شکل سازمانی و آن تاکتیک مبارزه را در هر دوره برگزید که بر نیروی ما بیافزاید و دشمن را منفرد سازد. نباید شکل های معینی را به مبارزه تحمیل کرد، بلکه باید شکل ها و تکتیک مبارزه را در خدمت مبارزه گماشت و آن ها را بر حسب ضروریات عینی تغییر داد.

دورۀ اول کار مخفی مربوط بود به دوران قبل از شکست انقلاب در ۱۹۲۷. در این دوره فعالیت حزب در قسمت عمدۀ کشور ما مخفی بود. در این دروه نیرو های حزب زیاد نبود، ولی مجموعاً کار حزب خیلی زنده بود. در کار حزب به ندرت دُگماتیسم وجود داشت. رفقائی که مسؤولیت را در نواحی کار مخفی بر عهده داشتند، فعالیت جانداری انجام می دادند.

پس از شکست انقلاب دُگماتیسم اشاعۀ بیشتری در حزب پیدا کرد. مخصوصاً اپورتونیست های چپ مانند "وان مین" شکل ها و شعار هائی برای مبارزه طرح می کردند که کار را متوقف می کرد و امکان رشد فعالیت را می گرفت. کار ها خیلی شِیماتیک و دگماتیک بود و از این جهت شکست های بزرگی بر ما وارد می آمد. مثلاً پس از تجاوز جاپانی ها در سپتمبر ۱۹۳۱ به خاک چین حزب ما شعار نابود کردن  امپریالیسم جاپان را نداد و شعار او عبارت بود از دفاع از اتحاد شوروی و مقاومت در برابر جاپان. این شعار ما را منفرد ساخت. مثال دیگر در موقعی که رژیم ارتجاعی تسلط دارد، قانون گسترش بخشیدن به جنبش توده ئی عبارت است از عبور از مبارزات اقتصادی به مبارزات سیاسی و از مبارزات کوچک به مبارزات بزرگ. ولی ما نمی بایست همه مبارزه های اقتصادی را به مبارزه سیاسی و همه مبارزات کوچک را به مبارزۀ بزرگ تبدیل کنیم. این کاری است که ما در دورۀ دوم فعالیت مخفی کردیم و اشتباه بود. البته در بعضی از موارد ممکن بود این عبور انجام گیرد، ولی در همه موارد نمی شد و صحیح نبود و لازم بود که مبارزه در لحظۀ مناسب قطع شود. در این دوره از فعالیت مخفی، فکر رهبری ما به هیچ وجه فکر عملی نبود و از این جهت شکست های بسیار بر ما وارد شد.

در دوران فعالیت مخفی هدف عبارت است از گرد آوردن و تمرکز دادن نیرو ها و انتخاب تاکتیک با نرمش متناسب با اوضاع و احوال. ولی ما این سیاست را دنبال نمی کردیم و از این جهت شکست های عظیمی دیدیم. مثلاً پس از شکست انقلاب ۱۹۲۷ نیروی کارگران شانگهای خیلی زیاد بود و گومیندان جرأت نمی کرد عوامل و ایادی خود را به کارخانه ها بفرستد، اما ما نتوانستیم شکل های جدیدی به تناسب شرائط جدید انتخاب کنیم و از این جهت شکست های جدی بر ما وارد شد.

۱- در کار مخفی باید این اصل را به خوبی فراگیریم که اگر امکان وجود دارد، دشمن را کوبید و اگر وجود ندارد، باید به تجمع نیرو پرداخت. در دستورات حزبی برای رفقائی که در نواحی گومیندان کار می کردند چنین گفته شده بود: خوب خود را مخفی کنید، در آن جا سال های دراز بمانید و نیرو جمع کنید تا شرایط مناسب به وجود آید. باید شرایط خاص هر ناحیه را هم در نظر گرفت. بین کار مخفی در نواحی گومیندان و کار در پایگاه های انقلابی ارتباط عمیق و پایداری وجود دارد. پس از این دستور، کار مخفی در نواحی گومیندان شکل بهتر به خود گرفت.

۲- در شرایط مخفی برای گردآوردن نیرو باید کار مخفی را به کار علنی کاملاً درهم آمیخت، زیرا که کار مخفی بسیار محدود است و امکان بسط زیاد ندارد و فقط با کار مخفی نمی توان نیرو گرد آورد.

آیا ممکن است در شرایط کار مخفی کار علنی هم انجام داد؟ بلی در هر شرایطی ممکن است، البته نباید کار علنی به نام حزب کمونیست انجام گیرد. همیشه شرائطی وجود دارد که ما می توانیم از آن ها برای کوششی استفاده کنیم. توده های چین دشمن امپریالیسم و مخصوصاً دشمن امپریالیسم جاپان بودند، مبارزۀ ضد امپریالیستی مورد علاقۀ مردم بود و گومیندان جرأت نداشت به طور آشکار به منافع ملی خیانت کند. از این جهت، گرد آوردن توده ها و ایجاد جنبش های علنی زیر شعار های میهن پرستانه و ضد استعماری وجود داشت و به همین علت در طی سال های طولانی حکومت ارتجاعی چانکایچک با وجود سختگیری های وی با حزب کمونیست چین، حزب توانست به مبارزات علنی علیه امپریالیسم دست بزند. دستگیری و بازداشت میهن پرستان از طرف چانکایشک به این معنی بود که او میهن پرستی را جنایت می دانست. مردم این طور قضاوت می کردند و نفرت شان نسبت به او بیشتر میشد. چانکایچک همه کسانی را که در جنبش ضد جاپانی شرکت می جستند، کمونیست به شمار می آورد و با آن ها به عنوان کمونیست رفتار می کرد و حال آن که عدۀ زیادی از آن ها اصلاً نمی دانستند کمونیست چیست.

در نتیجۀ جنگ های طولانی در داخل کشور مردم اکثراً از جنگ متنفر بودند و از این جهت شعار خاتمه دادن به جنگ شعاری بود که مردم را جلب می کرد. گروه چانکایشک نمی توانست علیه این شعار برخیزد و مجبور بود که بهانۀ دیگری جُسته و طرفداران صلح داخلی را به کمونیست بودن متهم کند و این تبلیغ خوبی برای ما بود، زیرا که کمونیسم و صلح با هم برابر می شد.

در رژیم گومیندان در اثر انفلاسیون و ورشکستگی اقتصادی هر روز هزینۀ زندگی گران تر می شد و از این جهت مبارزه برای بهبود شرائط زندگی از راه قطع انفلاسیون و تثبیت قیمت ها و ارزش پول مردم را جلب می کرد. ما از این شعار استفاده کردیم.

در هنگام تسلط ارتجاع، بین محافل ارتجاعی و توده ها در همه عرصه ها تناقض وجود داشت. لازم بود مهم ترین تناقضات را گرفت و با استفاده از آن ها توده های مردم را برای مبارزه آماده کرد. از این راه نیرو های ما زیاد می شد و نیرو های دشمن کم. اگر هم امکان توسعۀ نیرو های ما به وجود نمی آمد، لااقل به افزایش نفوذ ما در توده ها کمک می شد و زمینۀ مناسب برای توسعۀ فعالیت آینده به وجود می آمد.

این را نیز باید دانست که امکانات دیگری هم برای کار علنی وجود دارد. در اجتماع سه نیرو موجود است: نیروی ارتجاعی، نیروی بینابینی، نیروی مترقی. ما باید در میان نیرو های مترقی که کمونیست نیستند، ولی ضد امپریالیسم هستند، فعالیت کنیم و آن ها را مجهز گردانیم و از راه آن ها در نیرو های بینابینی نفوذ نموده و در میان آن ها به فعالیت بپردازیم. ما باید سمپاتیزان ها را برای کار در قشر های بینابینی تجهیز کنیم. مثلاً در مورد کارمندان مترقی فرهنگ، گومیندان نمی توانست تمام این کارمندان مترقی را نابود کند. بعضی از استادان نامی دارای تمایلات مترقی بودند و در بورژوازی ملی نفوذ جدی داشتند. می شد از آن ها استفاده کرد. در جنبش دانشجوئی که در۹ دسمبر ۱۹۳۵ که به مناسبت جنگ ضد جاپانی سراسر کشور را فرا گرفت، فقط ده نفر کمونیست بودند. این جنبش به وسیلۀ سمپاتیزان های مترقی اداره می شد. در شانگهای یک مجلۀ مترقی وجودداشت که از طرف بورژوازی ملی منتشر می شد و رژیم گومیندان را انتقاد می کرد. ما در آن مجله کار می کردیم و نیرو های آن را تجهیز می نمودیم و در این فعالیت ها یک کلمه هم از کمونیسم گفته نمی شد.

نویسندۀ بزرگ چین لوسین که آثار بزرگی در بارۀ کمونیسم و کمونیست ها نوشته، کمونیست نبود، ولی مترقی بود و نفوذ عمیقی بین روشنفکران داشت.

این کار بسیار مهمی است که در دوران فعالیت مخفی بتوان نیرو های مترقی و سمپاتیزان حزب را متشکل ساخت و به فعالیت واداشت. آن افراد مترقی که با ما کار می کردند، همه طرفدار حزب کمونیست نبودند، ولی کار آن ها در پیشرفت ما خیلی مؤثر بود.

در شرائط سخت کار مخفی در همه حال تناقضاتی در داخل طبقۀ حاکمه و قشر های آن وجود داشت و ما به خوبی می توانستیم به وسیلۀ بعضی از شخصیت های سرشناس که روابطی با این طبقه داشتند، از این تناقضات استفاده کنیم.

۳- در دوران کار مخفی ما توانستیم در سازمان های گوناگون توده ئی و در هر جا که توده ها بودند، نفوذ نموده و از شرائط قانونی استفاده کرده به و فعالیت بپردازیم. مثلاً در اتحادیه های علنی دانشجوئی. ما در آن جا می توانستیم با طرح شعار های صحیح ارتباط خود را با توده های دانشجو برقرار سازیم. چنین بود کار در سندیکا های ارتجاعی. همچنین ما از همه روابط خصوصی اشخاص، رفاقت، دوستی، همشهری گری و غیره استفاده می کردیم؛ با افراد گوناگون دوست می شدیم و شعار های خود را به وسیلۀ این دوستان به توده ها منتقل می کردیم. در آخرین فوران مبارزات انقلابی از همین راه در بین نیرو های گومیندان کار می کردیم. مثلاً رفقائی داشتیم که افسر ارتش گومیندان بودند. در آن جا تشکیلات حزب ما وجود نداشت، اما آن ها می توانستند دوستان زیادی در ارتش برای خود پیدا کنند، روی آن ها تأثیر کنند و آن ها را برای کمک به انقلاب آماده نمایند. یک فرمانده گروه گروهان اگر چند نفر رفیق پیدا می کرد، در دوران جنگ می توانست واحد بزرگی را به طرف نیرو های انقلابی بیاورد. ما در نیرو های خارجی اشغالگر شانگهای مانند ارتش انگلیس و فرانسه همین سیاست را دنبال می کردیم و از رفقائی که زبان خارجی می دانستند، استفاده می نمودیم.

باید توجه داشت که اگر چه نیرو های دشمن بسیار خونخوارند، ولی فاسد اند و بین آن ها تناقضات بسیار وجوددارد و از این جهت امکانات زیادی برای کار علنی و انواع مختلف آن پیش می آید.

شخصیت های مترقی را نباید به حزب آورد، زیرا که اگر به حزب بیایند، خواهند ترسید.

باید بین کار مخفی و علنی فرق گذاشت و آن ها را با هم اشتباه نکرد.

باید کار مخفی و علنی را خوب بهم آمیخت، ولی هرگز نباید کادر های مسؤول کار علنی و مخفی را باهم مخلوط کرد.

در بارۀ این مسأله در مرحلۀ دوم انقلاب که ما آن اشتباهات سه گانه را مرتکب شدیم، دو تمایل نادرست پیدا شد: یکی این که چپرو ها با استفاده از امکانات علنی و نفوذی رفقای حزب در سازمان های دشمن برای کار علنی مخالف بودند و می گفتند که این ها از مرگ می ترسند. آن ها می خواستند که همه اش به فعالیت مخفی پرداخته شود.

دیگر اینکه "لی لی سان" طرفدار تحمیل فعالیت علنی بود، یعنی طرفدار نمایشات و میتین گهای بزرگ در شرائطی که امکان آن ها وجود نداشت و دشمن همه را توقیف می کرد، بود. گروه "لی لی سان" نمی توانستند کار مخفی و علنی را به درستی با هم تلفیق کنند. در شانگهای در یک دوران طولانی این گرایش اپورتونیستی چپ شیوع داشت. کادر ها اکثراً شناخته شدند، زیرا که در یک دورۀ طولانی کار های علنی می کردند و میتینگ می دادند و تراکت پخش می کردند و اعلانات سیاسی نصب می نمودند. آن ها دیگر نمی توانستند در کار مخفی شرکت کنند.

حزب می تواند نظریات خود را به وسیلۀ سازمان های علنی و شکل های علنی مبارزه در بین توده ها مطرح کند، ولی هرگز نباید از شعار های سیاسی به عنوان حفظ و یا به دست آوردن امکان کار علنی عقب نشینی کرد. "چن دوسیو" چنین سیاستی داشت که به مسائل اصولی توجه نمی کرد و در این مسائل هم آماده عقب نشینی بود. اپورتونیست های چپ به عکس، گفتار لنین در بارۀ مخالفت با شرکت در کار های علنی را طرح می کردند. لنین گفته است نباید برنامۀ حزب را به منظور به دست آوردن امکان کار علنی، کم کرد. این البته صحیح است، ولی باید دانست که کار علنی فقط قسمتی از کار تبلیغاتی حزب است و همۀ کار حزب نیست. آن چه در کار علنی نمی توان گفت، و انجام داد، در کار مخفی می توان گفت و انجام داد. آن رفقائی که تفاوت میان شعار های عملی و تبلیغی را با برنامۀ حزب درک نمی کند، نمی توانند کار حزب را در مقیاس وسیعی رشد و توسعه دهند.

ادامه دارد