پیشگام
۰۸ مارچ ۲۰۲۳



ضرورت همصدائی و همبستگی بیشتر برای زنان

زنان افغانستان در طول تاریخ در نظام‌ های مختلف تحت تبعیض و ستم چند لایه قرار داشته اند.هر دولت و حکومتی که حاکم شده است، به نوبۀ خود با شیوه‌ های مختلف بر جسم و روان زن ستم روا داشته و زنان را به اشکال گوناگون تحت شکنجه قرار داده است. زنان به ویژه تحت حاکمیت اسلام سیاسی، بیشترین تبعیض، توهین، آزار، اذیت و آسیب بدنی، روحی و روانی را در کشور ما تجربه کرده اند. زن ستیزیِ حاکمیتِ اسلام سیاسی چنان بویناک و متعفن است که پیروان چنین طرز تفکری هر قدر تلاش می‌ کنند تا گندش را کم کنند، بیشتر آن را به گند می‌ کشند. 
دورِ اول حاکمیت طالبان که با زن ستیزی هِستریک توأم بود، زنان را از هر نوع فعالیت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تعلیمی کنار گذاشت. نه سال حاکمیت تئوکراتیک دولت اسلامی ربانی و امارت اسلامی طالبان، جسم و روان زنان را چنان فرسوده و از کار انداخت که سال‌ ها نیاز بود تا زنان بار دیگر قد برافرازند و برای اعادۀ حقوق از دست رفته به مبارزه بپردازند. بیست سال حاکمیت پوشالی «جمهوریت» نه تنها نتوانست جسم و روان زخمی زنان را التیام ببخشد، بلکه با سوء استفاده از نام زن، زنان را به ابزاری برای فند و نمایش به کار گرفت؛ و به این شکل بد ترین توهین را به زنان تحت ستم چند لایه انجام داد.
ما در حالی به استقبال هشتم مارچ، روز همبستگی بین المللی زنان می ‌رویم که زنان افغانستان کماکان اسیر پنجه‌ های کفتاران و دیوصفتانی اند که با هر عمل و حرکت، جز زن‌ ستیزی وحشتناک چیز دیگری را به نمایش نمی ‌گذارند. انگار برای اینان، مشغلۀ دیگری جز مخالفت با زن وجود ندارد. سپردن افغانستان به دست وحوش طالب توسط امریکا و متحدان جنایتکار آن، زنان را که فکر می ‌کردند تحت حاکمیت «جمهوریت» تا حدودی از آزادی‌ های نسبی برخوردار شده اند (در حالی که استفادۀ ابزاری از زنان در سرلوح هر عمل و فعالیت حاکمیت «جمهوریت» به وضوح دیده می‌ شد)، بار دیگر در قفسی به بزرگی افغانستان اسیر ساخت. طالبان که این بار با امکانات بیشتر و دالر های امریکائی بر حاکمیت لمیده اند و به گونه ‌ای از حاکمِ امریکائی چراغ سبز برای هر نوع حاکمیت در کشور شغالی دریافت کرده اند، این بار نیز مانند دورِ قبلی بر هر آنچه زن و فعالیت زن نام دارد، چلیپا کشیده، با گذشت هر روز در تلاش محصور ساختن آنان در چاردیواری خانه و پیچیدن شان در کفنی به نام حجاب اند. طالبان در این مدت کوتاه، ده‌ ها زن را به گونۀ مرموز سر به نیست کرده و یا با شکنجه‌ های حیوانی، جسم و روان شان را آزرده اند.
مخالفت هیستریک طالبان با زنان بعد از نصب دو باره بر قدرت برای افراد و گروه‌ هائی که فکر می‌ کردند طالبان تغییر کرده اند، شوک ‌دهنده بود؛ اما برای کسانی که فهمِ درستی از اسلام سیاسی دارند، هرگز چنین نبوده است. آنان ماهیت سادیست و زن ‌ستیز این گروه را به خوبی می‌ دانستند و درک می‌ کردند که روزگار زنان تحت حاکمیت این گروه متحجر سیاه تر از گذشته خواهد شد. در این میان، عده ‌ای در تلاش اند تا به علت تعلقات قومی و زبانی، عمل و مخالفت طالبان را مقابل زنان فقط به قوم و زبان ربط دهند، نه اسلامِ سیاسی. در حالی که همه به خوبی می‌ دانیم که طالبان و یا هر گروه اسلامگرای دیگر متعلق به هر زبان و قوم و نژادی که باشند، برخورد شان چیزی بهتر از برخورد طالبان با زنان نخواهد بود، چنان که تاریخ معاصر افغانستان گواه این مدعاست.
در شرایطی که گروه متحجر طالبان با تبعیض سیستماتیک و ستم آشکار بر زنان، زندگی را بر آنان به دوزخ مبدل ساخته و به حاکمیت ننگین خود ادامه می دهد، در گام نخست بر زنان آگاه و مبارز است تا بیش از پیش منسجم و فعال شده و با تمام قواء صدا های پراکنده و نامتشکل خود را به صدای واحد و برای هدف واحد که همانا رهائی زن از بند تحجر طالبی و زنجیر مردسالاری و سرمایه است، مبدل سازند. طالبان از اعتراضاتِ خودجوش زنان که با تأسف هیچ گروه یا سازمان مترقی در سمت‌ و ‌سو دادن آن دخیل نیست، چنان به وحشت افتاده اند که در هر فرمانی که بیرون می‌ دهند، برای به بند کشیدن بیشتر زنان حتماً مادۀ زن ستیزانه‌ ای را در آن می‌گنجانند. طالبان متحجر می‌ دانند که آگاه و متشکل شدن زنان به معنای ختم حاکمیت ننگین این گروه به حساب می‌آید، لذا اولین اقدام شان بستن تمامی در های علم و آگاهی و استقلالیت بر روی زنان بود. در نظر طالبان و بسیاری از مرتجعان مردسالار، زن فقط ماشین چوچه‌ کشی و خواباندن امیال جنسی مرد پنداشته می‌ شود، نه این که به خیابان براید و صدای اعتراض خویش را بلند کند.
سمتدهی‌ اعتراضات زنان و ضرورت همصدائی و همبستگی بیشتر با زنان از اولویت‌های مبارزاتی تمامی گروه ‌ها و سازمان‌های آزادیخواه، سیکولار و مترقی است تا این اعتراضات از خواست ‌های صرفاً اقتصادی و کوچک فرا تر رفته، زمینۀ سرنگونی تاریک اندیش‌ ترین گروه حاکم بر سرنوشت مردم ما را فراهم سازد. جامعۀ مردسالار و حاکمیت اسلام سیاسی به هیچ وجه زنان را از چاردیواری خانه بیرون اجازه نمی ‌دهد، چه رسد به این که خود را متشکل سازند. برای تشکل پذیری زنان از هر روزنه ‌ای باید استفاده کرد تا بتوان بر مشکلِ ناشی از عدم تشکل پذیری فائق آمد. همصدائی و همبستگی با زنان بدون سازماندهی و تشکل پذیری ناممکن است، زیرا اعتراضات چنان که تا حال دیده ‌ایم، به هدف مطلوب نمی ‌رسد. برای این که زنان بر سرنوشت خویش حاکم شوند و دست و پای خود را از زنجیر هائی که طی قرن‌ ها بر جسم و روان شان پیچانیده شده، رها سازند، راهی جز متشکل شدن ندارند. هشتم مارچ، روز بین المللی زنان نباید فقط در سالون‌ های مجلل و لوکس از سوی زنان پروژه ‌ای تجلیل شود، بلکه بر ضرورت اتحاد، همبستگی و همدلی بیشتر زنان از طریق متشکل ساختن شان تأکید و برای این مهم، عملاً کار صورت گیرد.