فدوی طوقان (فلسطینی)
۳۱ مارچ ۲۰۱۸
رفتند آنان که دوست می داریم
عقاب به عقاب
غول تاریکی شان دَرَوید
شکوهمندی را از ارتفاع دزدید.
آه وطنم
سلامی
از خون گران
بر تو
از آنانی
که سینهریز خونشان
در هوای تو پاشید
دانۀ مرجان
گنج مروارید.
رفتند
آنانی که دوست میداریم
و اندوه را صدائی نیست
بنگر!
غم هایم
بر لبانم سکوت رویانید
الفبا، لب فروبسته
واژگان
ــ همچون آنان ــ
کشته، بر خاک می ریزند
پیکر هائی مثله
دیگر چه بگویمشان
وقتی خونشان
از چشم و دلم می ریزد.
رفتند.
آنانی که دوست می داریم
نه زورق هایشان لنگر انداختند
نه مرز بندر دورافتاده
چشم کوچندگان را پوشانید.
آه وطن غمگینم
در مهرگان اندوه و مرگ
جام تلخابه راه را تا چند
تا چند
نوشیدی و نوشیدیم.
نه تو سیراب شدی
نه ما.
دل تشنه خواهیم ماند
در پای چشمه های غم
دل تشنه خواهیم ماند.
امّا
تا رستاخیز شان
در بامدادی که به آغوش کشیدند
رؤیای ما خواهند بود
رؤیائی
که نمی میرد
و دلتنگی نمیگیرد.
•••