کارو ــ ارسالی همایون اوریا
۱۸ مارچ ۲۰۱۸




آهـــــنــــگـــى در ســـكـــوت

بهيچ اى تازيانه! خرد كن، بشكن ستون استخوانم را

به تاريكى تبه كن، سایۀ ظلمت

بسوزان ميله هاى آتش بيداد اين دوران پرمحنت

فروغ شب فروز ديدگانم را

لگد مال ستم كن، خوار كن، نابود كن

در تيره چال مرگ دهشتزا

اميد ناله سوز نغمه خوانم را

به تير آشيانسوز اجانب تار كن، پاشيده كن از هم

پريشان كن، بسوزان، در به در كن آشيانم را

بخون آغشته كن، سرگشته كن در بيكران اين شب تاريك وحشتزا

ستمكش روح آسيمه، سر افسرده جانم را

به درياى فلاكت غرق كن، آواره كن، ديوانۀ وحشى

• • •

ز ساحل دور و سرگردان و تنها

كشتى امواج كوب آرزوى بيكرانم را با وجود اين 

همه زجر و شقاوت هاى بنيان كن

كه مى سوزاند اين سان استخوان هاى من و هم ميهنانم را

طنين افكن سرود فتح بی چون و چراى كار را

سر می دهم پيگير و بى پروا!

و در فرداى انسانى

بر اوج قدرت انسان زحمتكش

به دست پينه بسته، مى فرازم پرچم پرافتخار آرمانم را
• • •