م. فـــروغ
۱۶ جنوری ۲۰۲۲



افـغـان آواره

من یک مهاجرم

دور از زادگاهم

در بی وطنی

و بی حقوقی کامل.

 

وطنم اسیر

و خلقم به زنجیر است

کاشانه ام را از دست داده ام

کلبه ام آتش گرفته است

و جهان برایم آتشدانی بیش نیست.

 

من یک مهاجرم

بی حقوق ترین فرد دنیا

برای من "او افغانی" صدا می زنند

گذرنامه ام بی مصرف است

به تمامی دنیا ممنوع الورودم

مرز ها به رویم بسته اند

جهان از وجودم به تنگ آمده

به هیچ کجائی

کسی برایم ارزشی قائل نیست؛

ما دوزخیان روی زمینیم

                      آواره ترینِ آواره ها.

 

منِ مهاجر را

اشغال شدگان و آوارگان  فلسطینی می شناسند

ستمدیدگان عراقی از دردم آگاهند

غارت شدگان سوری با من همسرنوشت اند

فقرزدگی فرزندانم را کودکان گرسنۀ یمنی می دانند

و هیچ شکنجه شده ای در جهان نیست

                         که من با وی شکنجه نشده باشم.

 

های مظلومان جهان

شما که فریاد درد مرا می شنوید

و می دانید که این درد، مشترک است؛

بدانید که

فردا با طلوع آفتاب جهانتاب

بساط ظلم و ظلمت و خیمه گاه آوارگی نیز

برچیده خواهد شد

و من به سرزمینم

برخواهم گشت

و پهنۀ جهان

بدون ملاحظۀ رنگ، زادگاه، نژاد و جنسیت

                         زیستگاهِ همۀ ما خواهد بود.