مهدی اخوان ثالث ــ ارسالی سروش
۲۲ جون ۲۰۱۷



قــاصــدک

قاصدك
قاصدك، هان! چه خبر آوردى؟
از كجا وز كه خبر آوردى؟
خوش خبر باشى اما،اما
گرد بام و در من، بى ثمر می گردى
انتظار خبرى نیست مرا
نه ز یارى، نه ز دیار و دیارى؛ بارى
برو آنجا كه بود چشمى و گوشى با كس
برو آنجا كه منتظرند.
قاصدك
در دل من همه كورند و كرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصدك تجربه هاى همه تلخ، با دلم مى گوید
كه دروغى تو، دروغ
كه فریبى تو، فریب
قاصدك، هان! ولى آخر...اى واى!
راستى آیا رفتى با باد؟
با تو ام آى! كجا رفتى؟ آى...
راستى آیا جائى خبرى هست هنوز؟
مانده خاكستر گرمى، جائى؟
در اجاقى ــ طمع شعله نمى بندم ــ خردك شررى هست هنوز؟
قاصدك
ابر هاى همه عالم شب و روز
در دلم مى گریند.