شمس لـنگرودی - ارسالی پ. وارسته
۰۱ مارچ ۲۰۱۸

 



بــه کشتن آفتاب

به کشتن آفتاب صبح آمدند و گذشتند

 

شب پرگانی

 

که به بیضۀ بلبلان

 

نهان شده بودند.

 

در تاریکی دنیا

 

دندان مطلا

 

چراغ روشنائی شان بود

 

در روشنائی بامداد

 

قیر مذاب اند

 

که ریشۀ گل ها و تخم پرندگان را

 

خشک می کنند.

 

بی پروانه و بی بهار می زیند

 

همچون کرگس مرده ئی

 

در گود آهک سالیان،

 

و تنگ چشمی مردگان، برانگیخته

 

از زلالی آفتاب است.

  

اینک

 

به زیر ماه

 

قطعه ئی از آسمان را به دهان گرفته و

 

بر در ها پارس می کنند

 

و با دم باریک

 

رقصان

 

بر دروازۀ بی نشان می کوبند

 

شب پرگانی

 

که به بیضۀ بلبلان

 

نهان شده بودند.