زنده یاد قیوم رهبر
۱۹ مارچ ۲۰۱۷



 

(۱)منظرۀ عمومی جنبش آزادیبخش ملی

پیشگفتار:
رساله ئی که جهت استفادۀ خواننده گان ارجمند مجدداً منتشر می شود، ۳۵ سال پیش توسط دانشمند مُتَبَحِر و انقلابی بزرگ (پورفیسور عبدالقیوم رهبر) به سِلک سخن آراسته شده است. تحلیل و بررسی واقعبینانه، روشنگری داهیانه، پیشگوئی های دقیق و مُحرَز به تحقق و رهنمود های علمی تر و تازهٔ وی ما را به حیرت وامی دارد. لذا ناگزیریم به عجز خود از وصف درخور شأن آن بزرگمرد نامور معترف باشیم.
این رساله در اوضاع و احوالی نگاشته شده که بسیاری از قضایا و مسائل جنبش آزادیبخش ملی ما در هالهٔ ابهام قرار داشت و ماهیت مسائل در ورای وقایع فریبنده مکتوم مانده بود. همۀ رهبران احزاب "پیشاوری" و "ایرانی" و نظریه پردازان روس اشغالگر و مداخله گران غربی و حتی سازمان های جنبش "چپ" قادر به توضیح و بررسی درست اوضاع آن هنگام نبودند. از مطالعهٔ رسالهٔ " منظرهٔ عمومی جنبش آزادیبخش ملی ما " به وضوح فهمیده می شود که یگانه کسی که ماهیت اوضاع و رویداد ها را به روشنی و وضوح می دید و به صراحت بیان می کرد، رهبر سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (عبدالقیوم رهبر) بود. اکثر پیش بینی ها و پیش گوئی های این رساله متحقق شده و نتایج آن پیش چشم ما قراردارد:
مع الوصف گذشت چهار سال از آوان کودتای منحوس ۷ ثور تا نگارش این مقاله ـ با توجه به قدرت و برتری اقتصادی، سیاسی و نظامی ـ هیچ کسی شکست، نابودی و فروپاشی سوسیال امپریالیسم را اذعان نداشت. حتی پس از فروپاشی این ابرقدرت تلقی و پنداشت شایع و مسلط این بوده است که گویا شکست و نابودی روس را کسی پیش بینی نکرده بود. اما "رهبر" در این اثر خود واقع گرایانه و با استفاده از اسلوب دیالکتیکی و پیگیری تکامل و شدت تضاد های (درونی و بیرونی) جامعهٔ روس، شکست و نابودی سوسیال امپریالیسم را قاطعانه و با اطمینان پیش گوئی نموده بود.
در هنگام نگارش رساله، این تئوری انحرافی ساده لوحانه شیوع یافته بود که گویا: امریکا دست از اخوان برمیدارد و به نیروهای ملی و انقلابی رو می آورد. حتی در درون سازمان ما نیز عده ای چنین باوری را خوش بینانه زمزمه می کردند. "رهبر" واقع بینانه با نشاندهی و ارائهٔ فاکت ها، شواهد وادلهٔ اغماض ناپذیر به قدغن این احتمال امکان ناپذیر پرداخته و وقوع آن را قاطعانه رد نموده است. همچنان افواهات آمدن ظاهر خان (شاه سابق) و سهم گیری وی در جنگ آزادیبخش ضد روس سر زبان ها افتاد. به خاطر نجات از اختناق استیلاگرانهٔ بنیاد گرایان (اخوان ها) خوش بینی گنگی در بین عده ای به وجودآمد. "رهبر" ضمن تأکید بر اتکاء بر نیروی خودی و توده های به پاخاسته، آمدن ظاهر خان را غیرمحتمل شمرد و گفت که: وی بزدل تر از آن است که بتواند در جنگ آزادیبخش ملی ما سهم بگیرد. رویداد های بعدی این پیش گوئی را ثابت نمود.
پیش گوئی ها، توضیح مواضع احزاب و سازمان های شرکت کننده در جنگ، تبانی ابرقدرت ها و سازش بر قضیهٔ افغانستان، تغییر و تَبَدُّل نقاط آتشزای جهان و سائر موضوعات قابل تعمق در این اثر وجود دارد که ما به جای اشاره به هرکدام، خوانندهٔ محترم را به مطالعهٔ خود این رساله دعوت می کنیم.
به اثر ترویج و سلطهٔ سیاست و فرهنگ فرتوت ارتجاع بومی و فرهنگ وارداتی استعماری و برده ساز و هکذا جلوگیری ازتبلیغ و ترویج "اندیشهٔ پیشروعصر"، اکثریت مردم ما و به ویژه جوانان ما از تاریخ واقعی و حقیقی جنک آزادیبخش ضد روسی اطلاع کافی و لازم ندارند. این اثر در واقع می تواند این نقیصه را ـ در حدود قضایا و موضوعات مطروحه ـ برطرف نماید.

کمیتۀ فرهنگی سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما)
( ۱۸ حوت ۱۳۹۵  /  ۸ مارج ۲۰۱۷)
* * *


منظرۀ عمومی جنبش آزادیبخش ملی ما

مقدمه:
امپریالیسم لجام گسیختهٔ روس از ربع قرن به این طرف با حرکتی آرام و چند بعدی در کشور عزیز ما رخنه کرد. عواملی که پیشروی "نامرئی" امپریالیسم روس را در کشور ما مقدور ساخت، عقب ماندگی مفرط اجتماعی ـ اقتصادی، تسلط یک رژیم تاریخ زده و وابسته به استعمار، کمبود یک جریان سیاسی روشنگر و رهگشائی که بتواند هم در مقابل ارتجاع بایستد و هم توطئه های امپریالیسم را افشاء نماید و درعین حال تلاش منظم و با برنامۀ ستون پنجم روس در کشور ما است...
رژیم فرتوت "خاندان طلائی" که به کمک نیرو های ارتجاعی و فئودال و به همکاری امپریالیسم انگلیس به قدرت رسیده بود، ناگزیر بایستی منافع ارتجاع داخلی ـ در وجود فئودالیسم ـ را با نمایندهٔ ارتجاع بین المللی (بورژوازی کمپرادور) گره بزند. کوشش نیرو های محرکهٔ پیشروندهٔ جامعه ما چه در دوران هفتم و هشتم شورا و چه در دوران " دموکراسی تاجدار " ظاهر خان دارای آن چنان نیرو و امکاناتی نبودند که از پیشرفت عمومی این پروسه جلو گیرند.
از اواسط سال های شصت سازمان های سیاسی ای که قسماً منافع طبقات زحمتکش و بهره کش جامعه را نمایندگی می کردند به میان آمدند. مشخصۀ این دوران داخل شدن پرولتاریای جوان کشور و بورژوازی وابسته با سازمان های سیاسی خود در صحنۀ مبارزات کشور است.
"جریان دمکراتیک خلق افغانستان" به عنوان نمایندۀ سرمایۀ دلال از اولین پخش برنامۀ خود افکار، نظریات و سیاست های خود را به طور همه جانبه اعلام کرد. و با وجود محدودیت قشری خود به علت پشتیبانی بادار روسی و کرنش دولت های وقت و عوامل دیگر، توانست در مدت کمتر از پانزده سال به قدرت سیاسی برسد.
"جریان دموکراتیک نوین" در وجود حلقات و هسته های پراگنده با وجود نوپائی و عدم تجربه و ناهمگونی نظریات اساسی شان در مورد اوضاع جاری، سیاست ها و تاکتیک های مشخص باز هم در سطح روشنفکری به دور هم جمع شدند. انتشار جریدهٔ "شعلهٔ جاوید" و کار در میان روشنفکران به "جریان دموکراتیک نوین" مجال بسیج و حرکت نسبتاً وسیعی را در میان روشنفکران و در شهر ها داد. و برای مدتی کوتاه از سال ۶۷-۷۱م طلایه دار جنبش دموکراتیک کشور و مبلغ ایده های انقلابی و ضد امپریالیستی کشور ما بود. ولی این جریان بنابر ضعف پایهٔ مادی آن در جامعه، جوان بودن جنبش طبقهٔ کارگر، عقب ماندگی تئوریک و ضعف رهبری و ناتوانی آن از درک مسائل مبرم جنبش، در ایجاد یک ستاد فرماندهی منضبط و آگاه، دارای مشی سیاسی روشن و تلفیق میان کار علنی و مخفی، غافل شدن از خط توده ئی و عدم توجه به طبقات اصلی زحمتکش جامعه و محدود ماندن آن در پوستۀ منافع قشری، خیلی زود به آحاد خود منقسم گشت. کودتای ۲۶سرطان و بعد از آن کودتای ۷ ثور در شرایطی به وقوع پیوست که جنبش چپ به گروه های خرد و بزرگ متعددی منقسم بودند و همانقدر از وضع اجتماعی ـ سیاسی کشور بی خبر بودند که از وضع خود. زمان میان دو کودتا را می توان به حق زمان فروکش جنبش چپ دانست که به جز از چند شبنامه و یکی دو رساله ئی که نویسندگان آن را شدیداً به گذشتهٔ شان پیوند می داد، از اوضاع جاری و تکامل آینده در آن چیزی نمی توان یافت. و فریاد های آینده نگر برخی که از " آمادگی نظامی و سیاسی " سخن می گفت در ازدحام بدبینی ها و بی اعتمادی ها گم شد.
کودتای هفتم ثور سرآغاز مرحلهٔ نوینی از تاریخ کشور ماست: در ساحهٔ اقتصادی ـ اجتماعی سرمایهٔ دلال دولتی که در مدت نیم قرن در ائتلاف دولتی شامل بود اکنون به طور بلامنازع بر سریر قدرت نشست و سازمان جامعه و دولت را مطابق به نیازمندی های طبقاتی خود سامان داد. در سطح اجتماعی کودتای ۷ ثور برای اولین بار قدرت سیاسی را از پندار آسمانی "حق الهی سلطنت" برزمین آورد و توده های مردم با احساس غریزی ضد بیگانه به صورت تکجوش به مقاومت منفی، تخریب و بالاخره مقاومت مسلحانه آغاز نمودند.
امپریالیسم روس با منطق ارتجاعی اش دست به یک سلسله مانورهائی زد که شاید بتواند گروه هائی از مردم را به دنبال خود بکشاند. فرمان های هشت گانهٔ رژیم کودتا در وقتی به وجود آمد که مطالبات مردم از سطح یک مبارزۀ اقتصادی به مراتب فراتر رفته و به خواست های مشخص سیاسی که همانا سرنگونی رژیم دست نشانده است، رسیده بود. گسترش توفان آسای امواج مقاومت ملی، اگر از یک جانب توده های وسیع مردم را از اقشار و طبقات مختلف جامعه به مبارزه کشاند، تأثیر خود را در روابط درونی دستگاه حاکمه نیز به جا گذاشت. ترمیم کابینه ها، توزیع مجدد مسؤولیت ها و بالاخره کودتا ها علیه افراد، گروپ های متشکل در ترکیب دولت همگی نشاندهندهٔ این واقعیت بود که تضاد میان خلق و امپریالیسم روس در حال اوج گرفتن و رشد است و طبقات حاکمه و اربابان خارجی اش نمی توانستند رخش سرکش انقلاب را مهار کنند و ناگزیر آن را باید در تضاد های درونی خود انعکاس دهند.
از جانب دیگر در صف مردم با وجود قاطعیت و جانبازی غیر قابل وصف آن ها، کمبود ها و مشکلات زیادی وجود داشت. شورش توده های مردم ما که در اول بنا بر احساس غریزی ضد بیگانهٔ مردم آغاز شده بود، توسط قهرمانان گمنام و رهبران محلی به جلو رانده می شد. ولی هر قدر جنبش بیشتر از انفجارات تکجوش محلی پا فرا تر می گذاشت و گسترده تر می شد، در بیرون از مرز های افغانستان دسته بندی ها و فرقه های سیاسی متعددی مانند قارچ می روئیدند که نه از متن مبارزات مردم و نه بنابر خواست و نیاز واقعی و مشخص مردم، بلکه بنابر علایق و روابط و مکلفیت های بین المللی و منطقه ئی و با تکیه بر روابط عقب مانده و قرون وسطائی و با بلند کردن شعار های عوامفریبانه ای که در لفافهٔ معتقدات مقدس مذهبی مردم پیچیده شده بود، عرض وجود کردند.
کودتای هفتم ثور، کشور ما را یک باره در گرداب متلاطم تضاد های بین المللی انداخت. تهاجم گستاخانهٔ سرمایۀ مالی روس و به دست آوردن قدرت سیاسی توسط سگان زرین قلادهٔ آن نه تنها احساسات میهن دوستانهٔ مردم ما را جریحه دار ساخت، بلکه در عین حال صف بندی های تازه ای را در سطح منطقه و جهان به زیان رژیم کودتا و امپریالیسم روس به میان آورد.
در متن این شرایط ملی و بین المللی مساعد بود که گروه های " پیشاوری " توانستند بر موج توفانی جنبش ما سوار شوند و خود را " حامی " و " ناجی " ملت جا بزنند. این عده که اکثراً با قدرت های امپریالیستی حریف روسیه در زد و بند طبقاتی و تاریخی قرار داشتند، به خوبی می توانستند نقش تاریخی خود را در جنبش انقلابی ما که همانا ــ مبارزه با روس از موقف "ضد کمونیسم" لجام زدن جنبش توده ای و انحراف آن به نفع طبقات بهره کش بومی و امپریالیسم غرب، ضربت زدن به نیرو های انقلابی و پیشتاز و بالاخره تهی کردن مضمون دموکراتیک و پیشروندهٔ انقلاب ماست ــ اداء نمایند. تهاجم گستاخانهٔ امپریالیسم روس در ماه جدی ۱۳۵۸ (۲۷دسامبر ۱۹۷۹ ) پیامد شکست کامل برنامه های نواستعماری روس اشغالگر و درهم پاشیدن شیرازۀ سرمایۀ دلال دولتی در زیر ضربات خرد کنندهٔ مقاومت ملی مردم ما بود.
روس اشغالگر که دیگر نمی توانست در ورای نقاب مندرس مزدورا ن حلقه به گوش خود نیات اهریمنانهٔ خویش را در لفافه های اغواگر " صلح " و " ترقی اجتماعی " و " کمک " بپوشاند با ابزار متناقص با اهداف فوری اش با سیمای عریان استعمارگر در جامعه ما درآمد. این تحول در عملکرد و تاکتیک، همآهنگ با اهداف استراتژیک امپریالیسم روس در رابطه با آرایش نیرو های وی در کشور ما، در منطقه و سطح بین المللی است و مناسبات ملت قهرمان ما را با امپریالیسم روس در شرایط مشخص بازمی تابد که جانبازانه از آزادی خود دفاع می کند و دلقک های روس را با سیل سرمایه، ابزار جنگی، مستشاران نظامی و خیل جاسوسان او به زباله دان تاریخ می اندازد.
امپریالیسم روس در زمانی به مستعمره ساختن کشور ما پرداخت که استعمار کهن هم از لحاظ تاریخی و هم از نگاه سیاسی به طرف نابودی کامل خود می رود و بدین صورت اگر چه هم خود را در ورای "سوسیالیسم"، "ایده آل زحمتکشان" و "دفاع از انقلاب" بپوشاند؛ ولی مردم ما و مردم جهان چهرهٔ کریۀ وی را از ورای این مشاطه گری ها به خوبی می بینند.
از جانب دیگر مردم ما در مقابل این تهاجم بی شرمانه با قاطعیت و جانبازی به پا خاستند و اقشار و گروه های معین اجتماعی نیز که تا آن وقت خود را درگیر جنگ با نوکران روس نمی کردند و احیاناً خوشبینی گنگی را نیز در بارۀ آن ها در دل می پروراندند،  به عرصۀ مبارزهٔ مقاومت درآمدند. مقاومت مردم بعد از تهاجم روس در ابعاد و قلمرو هائی رشد و گسترش یافت که اکنون دیگر هیچ قریه و یا عرصه ای را در کشور خود سراغ نداریم که نسبت به اشغال کشور شان توسط بیگانگان بی تفاوت باشند.
در سطح منطقه و بین المللی مردمان جهان از یورش سبعانهٔ ارتش اشغالگر روس به حدی تحریک شدند که در چارچوب کشور های اسلامی، کشور های غیر منسلک  و ملل متحد و دیگر مؤسسات بین المللی، قاره ئی و منطقه ئی امپریالسم روس با وجود مانور ها و تحرکات مذبوحانهٔ خود هیچگاهی نتوانسته است خود را از محکومیت اکثریت قاطع کشور ها و مردمان جهان برهاند. شاید این برای اولین باریست که یک کشور امپریالیستی بدین گونه با شبح محکومیت مداوم از طرف جهانیان دنبال می شود و حتی نزدیک ترین دوستان و همکاران وی نمی توانند به جز از سکوت عاجزانه از وی پذیرائی کنند.
طی چار سال جنگ آزادیبخش ما قطب بندی های اجتماعی ـ سیاسی در سطح ملی و بین المللی، اگر چه در ارتباط با مردم ما و روس به طور مداوم به نفع انقلاب رهائیبخش ما و به زیان امپریالیسم روس در حال رشد است، ولی با وجود آن ها این قطب بندی ها چه در ارتباط با اهداف و سیاست های کشور های ذینفع و چه در رابطه با دسته بندی های سیاسی ـ نظامی مقاومت، از سیالیت و تحرک خاص برخوردار است:
ادامه دارد