پیام مبارزاتی ساما در بیست هفتمین سالمرگ زنده یاد عـبدالـقیوم رهبر


نزدیک به چهل سال است که کشور عزیز ما، به اثر دخالت مزورانه و تجاوز غدارانۀ امپریالیسم جهانی (به ویژه روس و امریکا) ــ به خاطر کسب سود هر چه بیشتر و گسترش ساحۀ نفوذ (و رقابت هائی ناشی از آن) و دمسازی ارتجاع بومی ــ در شعله های آتش خانمانسوز جنگ تحمیلی اشغالگرانه، سوخته و دارد می سوزد. و این همه کشت و کشتار و ویرانگری وحشیانه تا کنون نتوانسته عطش حرص و آز سیری ناپذیر آن ها را سیراب کند.

نظام سرمایه (چه در دوران رقابت آزاد و چه در عصر امپریالیسم) ماهیتاً یک نظام گسترش یابنده و توسعه جویانه بوده است. نظام سرمایه داری از آوان روز های ظهور خود تا دوران کنونی سیادت جهانی سرمایۀ مالی ـ ضمن تجدید دایمی وسائل تولید و تعویض اسالیب سُلطَه و سیادت ـ تنها با گسترش خود در کشور های دارای مناسبات ماقبل سرمایه داری و به زیر سیطره کشیدن آن ها، توانسته است به حیات خود ادامه دهد و فقط از همین طریق قادر به زندگی است و بس. این نظام، زالووار مکیدن و غارت منابع طبیعی کرۀ زمین، فوق استثمار نیروی کار کشور های «پیرامونی» از طریق تقسیم کار بین المللی، کنترول گسترش بازار جهانی (به منظور کسب حداکثر سود)، خلق یک اشرافیت کارگری در کشور های «کانونی» و به تبع آن جلوگیری از انقلاب «اجتماعی» در کشور های خودی را به منظور حفظ و تداوم سیطره و سیادت خود بر جهان، قلدرانه و وحشیانه تحمیل کرده است. چنانچه سسیل رودز« تسخیر مستعمرات را برای اجتناب از انقلاب اجتماعی در انگلستان لازم تلقی می کرد».

اکنون ما در دورانی به سر می بریم که امپریالیسم امریکا می خواهد سیادت و هژمونی بلامنازع خود را بر جهان و به ویژه بالای کشور های فقیر و تحت ستم عقب نگهداشته شده ، قلدرانه و ددمنشانه تحمیل کند. این امر موجبِ بروز جنبش های آزادیخواهانۀ ملت های زیر یورش ـ با جلوه های گوناگون ـ شده است. اشغال کشور ما توسط سوسیال فاشیسم تجاوزگر(در ربع اخیر قرن بیستم) و متعاقباً اشغال آن از طرف امپریالیسم امریکا و متحدان مُطیع اش (در آغاز هزارۀ سوم) نیز واکنش حماسی، سلحشورانه و آزادیخواهانه ـ در برابر این دو دوره تجاوز و اشغالگری ـ را در پی داشته و نیرو های آزادیخواه، انقلابی و استقلال طلبی را به مِنَصَّۀ ظهور رسانیده است. و یک بار دیگر حقانیت این مقوله را ثابت نموده که: هر تجاوزی الزاماً مقاومتی را نیز در پی خواهد داشت.

تجارب آموزندهٔ جنبش های آزادیبخش ملی و انقلابی پیشین تصریح می نماید که: استعمار هر نیروی که سد راه اهداف استعماری اش قرار گیرد، به سرکوب خونین و سفاکانۀ آن می پردازد، و به ترور بزدلانۀ رهبران و شخصیت های ملی و انقلابی این جنبش ها مبادرت می ورزد. زیرا که این روشنگران جسور و جانباز، رسالت افشای «مأموریت متمدن کنندۀ» سالوسانه و اغواگرانۀ استعمار کهن و نوین را ــ که اکنون با زرق و برق تازه به عنوان مأمور «عملیات پیشگیرانه»، دفاع از «دموکراسی»، «حقوق بشر» و «انسان گرائی» ‌توجیه می شود ــ داشته اند.

امپریالیست های اشغالگر به خاطر جلوگیری از افشای ماهیت حقیقی اهداف تجاوزگرانه و هکذا تغییر اوضاع به نفع خود شان، هر مانع و بدیل استعمار و اشغالگری (به ویژه پیشوایان روشنگر و رهگشا) را وحشیانه و دُژخیمانه از حق هستی و حیات محروم نموده و از سر راه شان برمیدارند. لذا، استعمار ضمن اغواگری سالوسانه به راه اندازی ترور و وحشت ددمنشانه نیز ضرورت دارد؛ تابتواند با ایجاد تاریکی تصنعی (و فضای فاقد روشنگری انقلابی) جنبش های آزادیبخش ملی و انقلابی را به «ازخود بیگانگی» و بیراهۀ سازش و تسلیم طلبی سوق نماید. تجارب تلخ گذشته ثابت نموده است که: اِعمال ترور و وحشت هم در زمان سازش مرتجعیین وهم در تَقَرُّب اشغالگران و مرتجعان بومی به پرتگاه نابودی ، به اوج خود می رسد. ترور بزدلانه و سفاکانۀ «رهبر» بزرگ در پیآمد یک اتحاد نامقدس امپریالیست ها، مرتجعان بومی و منطقه ئی (امضای «توافقنامۀ ژنو»، تعبیه و مونتاژ یک «دولت سازشی») انجام شد. گر چه امواج ترور و وحشت ارتجاعی، سرکوب و به حاشیه راندن جنبش انقلابی مترقی (به ویژه ساما) از مَعرَکه، جلوگیری از روشنگری اثرگذار سیاسی و دخالت مغرضانهٔ امپریالیستی، موقتاً انقلاب ملی ما را از مسیر آزادیبخش منحرف نمود؛ اما نتوانست اقتضای یک ضرورت تاریخی تخطی ناپذیر و خواست رهائی یک ملت دربند و اسیر را کاملاً از بین ببرد. از پانزده سال بدینسو، تضاد و تقابل و مخالفت آشتی ناپذیر خلق ما با امپریالیست های اشغالگر و ارتجاعیون بومی - مستقل از نیرو های در حال ستیز با دولت مزدور و اربابانش - با جلوه های گوناگون متبارز بوده است. طی این مدت آتش خشم و انزجار مردم بابت اشغال کشورهرگزخاموش نه شده است.

عبدالقیوم رهبر شخصیت بزرگ و محبوب ترین رهنمای جنبش انقلابی کشور ما، تمام خصال یک رهبر انقلابی به معنای واقعی کلمه را دارا بود: تبحرعلمی، نظریات پیشگویانه، ایمان و باور عمیق به امر انقلاب، صداقت، تواضع، استواری و پایداری خدشه ناپذیر، شجاعت، فداکاری و ازخود گذری آگاهانه؛ اوصاف راستین و منحصربه فرد او بود. وی به مثابۀ یک انقلابی راستین کانون عشق به انسان زحمتکش و انسانیت، شور انقلابی و مبرا از جاه طلبی و برتری جوئی بود .

نقش روشنگران و رهگشایان در امر شناخت اسباب و علل نابسامانی های اجتماعی، مصائب ملل دربند و اسیر و نکبات زحمتکشان و ستمدیدگان اظهر من الشمس است. « رهبر » یکی از این رهگشایان جانباز و یکی از دانشوران بی بدیل جنبش انقلابی کشور ما بود، که تجلی انوار اندیشه های داهیانه و پربار او زوایای تاریک مسائل سیاسی ـ انقلابی ما را تا هم اکنون نیز روشن نموده است. افکار والا، داهیانه و مدبرانۀ رهبر(در پرتو اندیشه های پیشرو عصر) ، بیانگر و بازتاب دهندۀ شرکت عملی وی در زندگی توده های زحمتکش و واقعیت های موجود اجتماعی بود. __تجلیل و بزرگداشت راستین از روز اندوهبار اما حماسی و افتخار آفرین (هفتم دلو) تَمَسُّک و تعهد به وَدِیعَۀ اندیشه و خط مشی سیاسی «رهبر» و بنیان گذاران ساما و برافراشته نگهداشتن درفش گلگونش است. تجلیل های فرمایشی و تَعارُفی نمی تواند حق بزرگداشت آن شخصیتِ نامور و بَرازِندَهٔ تاریخ انقلابی کشورما را اداء نماید...

در مقطع کنونی ـ بدون مُجامَلَه ـ ما اتحادی از نیرو هائی جنبش آزادیبخش ملی و بالاخص وحدت جنبش انقلابی مترقی را ضرورت مُبرَم و تخطی ناپذیرمی انگاریم. فراخوان ما برای اتحاد به منظور اتحاد عمل مشترک علیه دشمن مشترکی که داریم، است. دشمن عمده و مشترک خلق ستمکش و نیرو های انقلاب «ملی ـ دموکراتیک» و نیرو های انقلابی مترقی، امپریالیست های اشغالگر و دمسازان شان (خائنان ملی و مرتجعان بومی) هستند. شکست و نابودی این دشمنان مشترک بدون وحدت و تمرکز خلق کشور ما به شکل و هیئت «جبههٔ متحد ملی» ناممکن است. برای نیرو های انقلابی تشکیل چنین جبهه ای از اهم وظایف و از جملهٔ سه سلاح انقلاب ـ مطروحهٔ سازمان آزادیبخش مردم افغانستان - است ، که بدون آن تحقق برنامهٔ حداکثر شان که همانا (رسیدن به جامعه ای فارغ از ستم و استثمارفرد از فرد است) ممکن الحصول نخواهد بود. هر گونه تکروی، خودمرکزبینی و فعالیت های توکُلی و«تاکتیک ـ پروسه» نمی تواند دردی را درمان کند و یا راه به جائی ببرد.

تجربیات انتباه آمیز ثابت نموده است که : اتحاد اصولی و کاملتر فقط در روند مبارزهٔ عملی و در بوتهٔ آزمایش گذاشتن نظریات و روش های سیاسی گوناگون و متفاوت، میسر می گردد. لذا اتحاد مغایر آن: میکانیکی، شکننده و بدفرجام خواهد بود. همچنان « دانستن اینکه چگونه پیروزی به دست می آید، کافی نیست، بلکه عملاً باید آموخت که چگونه پیروزی را به دست آورد ». این یگانه راه عملی تحقق وحدت کاملتر و پایاتر نیرو های انقلابی می تواند باشد. هیچ تغییری در جهت بهبود اوضاع کنونی امکان ندارد، مگر اینکه توده ها از لحاظ سیاسی آگاه گردیده باشند، کاملاً هوشیار و واقعاً مصمم باشند. و این مأمول به نوبهٔ خود تحقق یافتنی نیست، مگر این که آگاهی روشنگرانه و جهت دهنده از طرف سازمان انقلابی زبده، مستحکم و گسترده (متعهد به اندیشه های پیشرو عصر) به توده ها انتقال داده شود.

ــ پررهرو باد راه جانبازان و جانباختگان انقلابی!

ــ ننگ و نفرین بر قاتلان جانبازان راه آزادی!

ــ مرگ برامپریالیسم و ارتجاع! درخشان باد اندیشه های تابناک و زوال ناپذیر رهبر!

ــ یـــا مـــرگ یـــا آزادی!

سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما)

7 دلو ۱۳۹۵ش/ 26جنوری 2017م



گشایش این رسانۀ متعهد و روشنگـر ملی، دموکراتیک و مـتـرقی را بـه
دوستدارانش ـ با فراخوان پرطنین تر نمودن این آواز ـ مژده می دهـیم

د دغه اولسي، ډموکراتیک او پرمخ تلونکې رسنۍ پرانستنه د هغې
مینه والوته، د دې غږ د لاپسې اوچتولو د بلنې سره، زیری ورکوو