ســـروش
۲۷ جنوری ۲۰۱۷
هــــرگــز نــمـیـرد آنــکه دلــش زنــده شـــد بـه عــشــق
یادبودی از زنده یاد عبدالقيوم رهبر
تاريخ معاصر كشور ما با ظهور جنبش هاى آزاديخواهى و استقلال طلبى آميخته بوده و زادۀ راد مرادنى است از آزاديخواهان، روشنگران، عياران ، رهبران سترگ و قهرمانان كه حيات جاويدانه شان را براى آزادى و آزادگى در قلمرو مبارزه و حق طلبى براى حقوق حقۀ خلق ستمديده خود فدا و با این رزم و ایثار، ياد وارۀ جاويدانى را به یاددگار گذاشته اند. اين پيشگامان آزاده هر بار با مقاومت و دليرى در برابر مظالم اجتماعى، بى عدالتى و خودكامگيى بيداد گران از شاهان مستبط تا متجاوزان بر خاسته و رهگشا و قوۀ محركۀ نيرومندى بودند در پیشاپیش مسير نهضت هاى آزادي خواهى افغانستان. این آزادگان پيام آورنى بودند براى عدالت اجتماعى، رفاه و ترقی همگانى با كارنامه هاى از جويندگى و پویندگى از شجاعت. این سرفرازان تاریخ در نبرد و ستيز در برابر دشمن انسانيت، تاريخ را
صيقل زده اند، با تغير و تحول براى آيندگان و نسل فردا هاى خلق هاى سرزمين خود و منطقه و براى احقاق حقوق حقه زحمتكشان تا پاى جان رزميدند، استوار و نيرومند ايستاده و جان شان را نثار نموده اند.
سرزمين كوهستانى ما با فرزندانى شجاع و دلير، خردمند و باورمند به توانائی خلق را در دل خود پرورانده است.از قهرمانى و رشادت هاى شان در برابر استعمار، استثمار، تجاوز و نظام هاى مستبد در تاريخ زرين مهين ما ثبت اوراق مبارزاتى شان است. به تاريخ کشور ما از مزدك ها و قارن ها از ابومسلم ها ، صفاري ها، ملالى ها، كاوه ها، مجيد ها، رهبر ها، رحمان ها، رستاخيز ها، پردل ها، نيزك ها، سرمد ها و... حکایت ها دارد. نسل های آگاه و متعهد امروز و فردای این سرزمین خاطرات قهرمانى ها، مبارزات آزادي خواهانۀ هر يك شان و سمت و سوى مبارزات برحق هر يك این ازادگان را فراموش نكرده و تا پاى جان به آن متعهد بوده و خواهند بود.
آنچه مربوط به شخصيت و انديشۀ والاى مبارزاتی "عبدالقيوم رهبر" می شود، می توان گفت که پهنۀ مبارزات خستگى ناپذيرش در طو ل بيش از نيم قرن در برابر استبداد سلطنتى نادر غدار تا نظام برده منش خلق و پرچم و اشغالگران سيوسيال امپرياليمم روس را شامل مى شود.
آرى " رهبر" فرزند فرزانۀ وطن تا پايان عمربا آراء و انديشۀ جاودانه اش براى آزادى، برابر ى و عدالت اجتماعى با جهان بينى علمى به مبارزۀ عادلانه برخاسته و با بازوی كشاده براى رهروان راه آزادى آموزگارى توانا بوده است. " رهبر "از دوران كودكى آذرخش برومند و توفان زا در ميدان نبرد با برادر حماسه آفرينش مجيد سترگ رهبر سازمان آزاديبخش مردم افغانستان در كارزار مبارزات آزاديخواهی با تحمل تبعيد و شکنجه، از نظام ستم پیشۀ شاهی تا دوران حكومت پوشالي جلادان بی نام و نشان خلقی و پرچمی، لحظه ای آرام ننشست و برای آزادی و آزادگی، برای رفاه همگانی، برای گسستن زنجير بندگي خلق بی دفاع و زحمكتش ميهنش، كشور محبوبش افغانستان عزيز، تا پای جان رزمید. او همت عالی و شجاعتش را در برابر غلامان بیگانه و قاتلان ملت خود، به نمایش گذاشت.
بدون شك اين همه جان فشاني ها و ازخود گذري های "رهبر " همراه با رهنمود هائى از آثار جاودانه اش، براى رهروان جنبش آزاديبخش مردم افغانستان به ويژه اعضاى سازمان ساما در دفاع از حقوق زحمكشان در قلمرو آگاهى و آزموزندگى گنجینه ای از دُر ناب است و این ارثیه براى نسل هاى فرداى كشور مان با درخشش و غنامندى محوناشدنی ماندگار شده است. اين دانشمند مبارز و رهبر سازمان آزاديبخش مردم افغانستان" شهيد رهبر" مردى كه در كوره راه مبارزه و انقلاب به مثابّ يك روشنفگر انقلابى و آگاه قدم نهاد و پيكار آشتى ناپذير را بر ضد ارتجاع و استعمار در متن وفان های سمهناك به آزمايش گرفت، كسى بوده است كه در راه آرمان مبارزاتی رهائی خلق ستمدیده، به ناز و نعمت زندگى شخصى پشت پا زده و به جز از امر بزرگ آزادی توده های مردم، به هيچ چيزى ديگرى تمكين نكرده است.
حقيقت گوئى، ايستادگی در برابر دشمنان خلق و طرح ها و تحليل ها داهيانۀ این فرزند فرهیختۀ خلق تحت ستم افغانستان، سبب گرديد كه خار چشم نيروى هاى مزدور و مرتجع داخلى و اربابان خارجى شان گردد. دشمنان قسم خوردۀ خلق ما، دشمنان عدالت و آزادى با جنايت پيشگان وتروريستان دست به دست هم داده و توطئه قتل او را ریخته و در شامگاه هفتم دلو سال ١٣٦٨ خورشيدى در شهرک حيات آباد پيشاور پاكستان سينه ستبرش را آماج گوله قرار دادند. مرگ غم انگيز این مشعلدار استوار نبرد بزرگ میهنی در مقابل هوحش استعمارگر روسی به دست تبرداران ارتجاع، همه رهروان راهش را در غم و اندوه نشاند.
در حالي كه اين جنايت نابخشودنى را به شدت محكوم مى كنيم، بر قاتلان مزدور و اربابان خون اشام شان كه دست شان به خون هزاران فرزند قهرمان و آزاده ما آلوده است، ننگ و نفرين ابدى مى فرستيم. تا خون در تن داريم، راه رهبر را ادامه مى دهيم. بى مناسبت نخواهد بود تا یاداوری کنیم که سران وحوش و لاشخوار و نوكران هميشه قلاده بر گردن كه به دستورامپرياليسم و نظام هاى جنگ آفرين همانطوري كه با جنگ هاى هولناك نيش خود را به تن جماعت عظیمي از مردم ما طى چهل سال تمام فرو بردند و زالووار به خون و به جان مردم ما خسپيدند؛ به مال، جان ، ناموس و حتى شعور انسان های اين مرز و بوم تجاوز و وطن و مردم ما را فروختند؛ خلق را به خاك خاكستر نشاندند و روح عدالت طلبى را در ملت مظلوم ما زائل كرده اند؛ دست به جنايت هاى نابخشودنى از كشتار جمعى، سنگ باران، تيزاب پاشى، حلق آويز کردن، رگ بريدن، و سر از تن جدا كردن زده اند؛ امروز باز استعمار و امپرياليسم كهنه كار و ستمگر اين چهره هاى پليد را به رخ مردم ما مى كشد و با بى حيائى عملاً وارد مسابقه و جنگ کثیف قدرت مى كند. با نثار ننگ و نفرين به این خودفروشان بى آزرم، باید عملکرد جنایت کارانه و خائنانۀ این مزدوران استعمار را به خاطر داشته باشيم.
آرى گلبدين جنايت پيشه این قاتل مردم افغانستان به دستور باداران "پاک" و ناپاکش آي اس آی و سى آى ای به حكومت پوشالى پيوند زده مى شود تا يك جا براى تداوم جنگ، وحشت و بربريت و حيات ننگين اشغالگران همچنان زمينه ساز شود؛ تا باشد مردم آزادۀ ما را به ترور و اختناق كه جامعه ما را هروز بيش از تر پيش آغشته به خون نموده اند، جلادانى بيش تر را استخدام نموده باشند.
فراموش نبايد كرد كه هيچگاه اين آرمان پليد شان در هيچ برهه ای از تاريخ كشور ما و ملل و خلق ها برآورده نمى شود. همان طوري كه نشد و نخواهد شد. با ترور رهبران نرس و فرزانه ای چون "عبدالقيوم رهبر" رهروان صدیق و متعهد راه آزادى هيچ گاهى از راه برنگشته و تا پاى جان راه پیشکسوتان را با اعلام وفاداری به آرمان، اصول و انديشه هاى پیشرو رهبران ادامه مى دهند.
براى ياددهانى و برجسته سازی برخی تحليل پا و پیش بینی های رهبر، مشت نمونۀ خروار، عناوين و بریده های از نوشته های رهبر را به خوانندگان گرامی این یادواره تقدیم می دارم.
مونه هائی از نگارش پروفیسور عبدالقیوم "رهبر"
دور نمــای اوضــاع :
ما ریگستان های پر از سراب را در نوردیدم تا پا در سرزمین واقعیت بگذاریم .آنچه دیدیم شگفت انگیز و درد ناک بود، ولی چه می توان کرد؟
واقعیت چنین است. جنگ و صلح دو پدیدۀ به هم پیوسته و چند گونه اند و هر کدام بر پایۀ موقعیت ها و منافع گردانندگان آن از هم جدا می شوند. در کشور ما چهره های خاک نشسته و مومیائی شده برای اینکه نقشی برای خود دست و پا کنند، سر برآستان قدرت های بزرگ می گذارند تا از خوان یغما نصیبی بدان ها نیز برسد.
نیرو های جنگنده و یا بهتراست بگویم مآمورین لوژستیک مجاهد نیز هوای "امارت" در سر بر قالیچه های سلیمانی سوار؛ گاهی سر از قصر سپید می کشند و زمانی هم به کعبۀ " گل" پناه می برند، تا از کدام سوراخ دعای شان مستجاب گردد.
__کشور ما اکنون زخم خورده و خونریز در میدان افتیده و هر کس و ناکس تیغ به دست آمده تا قطعه ای از پیکر زخمی آن برای خود بگیرد و بر ما منت بگذارد. ولی این مردم دست بسته و توانا کجا و طمع خام خونخواران و حجامان کجا؟
این مسیرت پر افتخار که اکنون از سطح به عمق و از گستردگی به ژرفا رسیده است کم کمک عوامل مانعه، پهلوان پنبه ها، عناصر بی ایمان و بدسگال را از راه خود سیل آسامی روبد و دگردیسی ها و دگرگونی ها جانمایۀ حرکتی نوین و آفاقی تازه برای این مسیرت است که این راهی طولانی، پرپیچ وخم، درد ناک ولی پیروزمند است.
اگر دست توطئه کارگر بیفتد و صلح غیرعادلانه را بر مردم ما تحمیل نماید و نگذارد مولد تازۀ این مسیرت به طورطبیعی به دنیا بیاید، در آن صورت باید انتظار خونریزی های شدید تری از نوع لبنان را داشت .
دو دور نمای محتمل :
یکی راه پیمائی طولانی پیروزمند ما تا رسیدن بر فراز ویرانه های استعمار – ارتجاع بر بلندای آزادی و آزادگی و دیگری زخم خوردن از پشت و خیانتی در خیانت و در نتیجه تحول افغانستان از یک موقعیت مقاومت ضد استعماری به خانه جنگی خانمانسوز نوع لبنانی که در آن همه جهانخواران و حجامان بر خون های ریختۀ ما شبانه جشن بگیرند و" حیات جاودان اندر ستیز است ".
برگرفته از مقالۀ " از سراب تا سراب از مسکو تا واشنگتن...
در رسالۀ "تسليم طلبي در قلمرو مبارزه و بقاء:
"عده ای دیگر به "بقاء مطلق" دشمن عقیده دارند، دشمن را شکست ناپذیر می دانند و مردم را ناتوان. هم نیرومندی دشمن برای آنها ابدی و مطلق است وهم ناتوانی و پراکندگی مردم. تئوری "بقاء" دشمن چه به مفهوم اجتماعی و یا ملی آن یا به تسلیم و سجود در مقابل استعمارگر و یا بهره کش بومی میرسد و یا به انحلال طلبی و دنباله روی. روش هائی از تفکر و عمل که اگر چه چند صباحی زندگی را برای حاملین آن تضمین نماید، در نتیجۀ نهائی به "تصفیه"، نابودی و یا تسلیمی آن ها منجر می شود و در بهترین حالت زائده ای می شوند برای عناصر زالو و مزدوری که سروری دروغین آن ها را مست و بیخود ساخته است."
چشم نابینا نبـیــند روی معــنـــی را به خـواب
چون که در هر کان، دُر و در هر صدف دُردانه نیست
بيائيد با پيش بینى هاى داهيانۀ زنده یاد رهبر ارج گذاشته و از تسليم طلبان مرتد كه در قفاء خود را صاحب انديشه و اصول مبارزاتى در پرتو اندیشل پیشرو عص و متعهد به آرمان مقدس رهبر مى دانستند، ولی امروز با لجن پراكنى ها براى صفوف سفسطه مى بافند كه گويا امپرياليسم براى زدن فئوداليسم و نجات خلق ما آمده است و اين نبوغ خويش را تا سرحد كار دموكراتيك و حزب سازى و كار تشكيلاتى علنی در سایۀ قدرت اشغالگران پيش برده اند و براى عده محدودى از ناباوران عرضه داشته اند، پاداش اراذِل اوباش و جلادان و قاتلان و وطن فروشان در طول حيات ننگين شان كه جز نفرين و نفرت نبوده است، را نثار شان كنيم. اين مشتى از سرسپردگان مزدور در پیرامون نظام مزدور پوشالى سر بر درگاه و قدمگاه ستمکاران كاخ ستم سائيده اند، و مشغول همكارى و هميارى با اوشان هستند، ننگ و نفرين ابدي نثار شان باد! این خودفرختگان خون پاک جابازان جنبش انقلابی و ساما و در پیشاپیش شان مجید و رهبر و هزاران جان باختۀ سازمان آزاديبخش مردم افغانستان را فراموش كرده اند.
اين را اين ناباوران بايد بدانند كه ارادۀ شكست ناپذير خلق ما و رهروان راه آزادى عليه بيدادگران و اشغالگران امپرياليست و نظام مرتجع و مزدور پوشالى نمى تواند درهم شكند!
اين فرومايگان، جز سر افگندگى و ندامت، جز شرمسارى و خفت در پيشگاه خلق ما، عاید دیگری نخواهند داشت.
با شعار مستحكم باد همبستگى تمام نيرو هاى متعهد و آزادمنش، پيشرو و سازندۀ سازمان آزاديبخش مردم افغانستان و گرامی باد یاد همه جان باختگان سازمان آزاديبخش مردم افغانستان و همه رفتگان راه آزادى، خاتمه مى بخشم.
ــ زنده و جاويد باد آزادى!
ــ جاويدان باد انديشه ها و رهنمود هاى رهبر!
ــ مرگ و نفرين بر قاتلان رهبر و خلق ما!
ــ نابود باد امپرياليسم و ارتجاع!