یک مأمور ــ ارسالی اشرف استوار
۲۷ جنوری ۲۰۱۷

هفتم دلو روز شهادت راست قامت تاریخ

هفت دلو اوج جنایت دشمنان انسان وعمق اندوه خلق افغانستان است. یک سال قبل از امروز جنایتکاران تاریخ، به دستور اربابان امپریالیست شان و با دمسازی نیرو های حاکم و ارتجاعی منطقه که در سازماندهی جنایت و آدم کشی دستان مزدوران خلق و پرچم و اربابان امپریالیستی شان – روسیه – را از عقب می بندند، سینۀ مملو از امید به بهروزی انسان افغانی و پیام آور آزادی انسان را که به حق می توان خورشید انقلابی خواند، آماج تیرکین خویش قرار داده و طومار طویل جنایات شان را طویل تر نمودند.
یک سال قبل از امروز، دشمنان آزادی قلب رادمردی را شگافتند که حرکات منظمش، خون پاک و شفافی را جهت ادامۀ حیات و بقای جنبش انقلابی افغانستان به سلول سلول وجود این جنبش می رسانید تا نبض پرتپش قلب آسیا را جهت پیروزی آن هم آهنگ سازد. _یک سال قبل از امروز دشمنان انسانیت، مغز متفکری را فلج ساختند که چهل سال تمام، با رنج و مشقت کوره راه های سنگلاخی را درنوردیده و بر قلل پر تلالؤی علم و دانش انقلابی رسیده بود تا در پرتو آن راه خوشنودی و خوشبختی خانوادۀ افغانی و جامعه انسان را هموار سازد.
یک سال قبل از امروز چشمان انسان دوراندیش و تحلیل گر سیاسی ای را بستند که شکست امپریالیسم، استعمار و ارتجاع راه و پیروزی خلق های دربند و اسیر را به وضاحت می دید، مسائل ناپیدا و پنهانی ای را با عمق نگری و حقیقت پروری اش می نگریست و بازگومی کرد، که اکثر ناظران امور از درک آن ها عاجز بودند. چنین بود پیش بینی " تبانی و ترور"ی که گام به گام عملی گردید.
یک سال قبل از امروز انگشتان و دستان انقلابی، شاعر و ادیب بزرگی را از کار انداختند که فرهنگ و ادبیات ملتی را شگوفا و بارور می ساخت که قدامت تاریخی آن ها به آغاز پیدایش نخستین انسان روی زمین پیوند و ارتباط داشت و میراث فرهنگی جامعه افغانی را با دید و برخورد انقلابی و نقادانه نگریسته و در طرح های هنری و ادبی خویش می کوشید تا خط فاصل میان سنت گرائی و تجدد گرائی را با دید و منطق پویا و علمی انتخاب نماید و سجایای آن را پیوند زند. _و بالاخره یک سال قبل از امروز پاهای رهرو پاکباز راه مردم و قهرمانی را از رفتن باز داشتند که پیروزمندانه شعار یا مرگ یا آزادی را در عمل پیاده می کرد و می رفت تا دهلیزتاریخ را با موفقیت تمام عبور نماید. او هرگز در تاب و پیچ مبارزۀ طبقاتی و ملی راه انحراف را که بر نیرومندی دشمنان ستمکشان و مردمان زجرکشیده و رنجیدۀ افغانستان و جهان می انجامد، در پیش نگرفت و با قامت رسا و ارادۀ چون کوه در موضع انقلاب و مردم ایستاد. او از خطوط اصولی انقلاب و سازمان در هیچ شرایطی عدول نکرده و پیشتاز انقلاب آزادیبخش خلق ما در این مرحلۀ حساس تاریخی گردید.
این امیدِ بهروزی انسان افغانی و پیام آور آزادی انسان – خورشید انقلاب راد مرد جنبش انقلابی افغانستان، متفکر بزرگ، عالم و دانشمند انقلاب، تحلیل گر سیاسی، شاعر، ادیب و در یک کلمه انقلابی بزرگ – شهید پروفیسور عبدالقیوم "رهبر" بود که به دست جانیان قرن و دشمنان انسانیت از پا درآمد.
پس آیا می توان در مرحلۀ کنونی تاریخ شورانگیز کشور جنایتی از این بزرگ تر یافت ؟ به یقین که پاسخ منفی خواهد بود. و اما امروز که باز هم هفتم دلو و درست یک سال بعد از همان اوج جنایت دشمنان انسان و عمق اندوه خلق افغانستان یعنی روز تجلیل و بزرگداشت از شهادت ابرمرد تاریخ کشور ما، رهرو راهِ پیشگام انقلاب خونین و بانی ساما – مجید شهید و رهبر سازمان آزادیبخش مردم افغانستان و رئیس جبهه متحد ملی افغانستان – شهید پروفیسور عبدالقیوم "رهبر" می باشد؛ پس ما حق داریم که بگوئیم اگر هفت ثور نمونۀ جنایت امپریالیسم روسیه به شمار رفت، هفت دلو اوج جنایت امپریالیست های رقیب و ارتجاع منطقه میباشد و باید این روز را محکوم و شهادت رهبر را گرامی داشته و با این تجلیل باید بیاموزیم و بیاموزانیم که توده های میلیونی افغانستان زنده اند، انقلاب آزادیبخش افغانستان به عنوان هدف زحمتکشان و "سازمان آزادیبخش مردم افغانستان" به عنوان ضرورت و ابزار رسیدن به این هدف، هنوز زنده است. پس با درک ارتباط منطقی این مسأله، می توان گفت که آرمان و هدف انسانی و انقلابی "رهبر" راه و اندیشه " رهبر " و نام پر افتخار "رهبر" در قلب رهروان و علمبرداران صدیق اندیشه و کردار "رهبر" و در سینۀ پر از خشم و امید انقلابیون و زحمتکشان افغانستان و جهان – در دل تاریخ – زنده خواهد بود. _دوستان عزیز !
به نظر من تجلیل واقعی از شهادت – بزرگ مردی چون "رهبر" و انتقام کشیدن درست و واقعی از قاتلان رهبر، همانا حرکت به پیش و ادامۀ راه و رسم "رهبر"، بلند نگهداشتن درفش خونین سازمان "رهبر" و پرورش خصال انقلابی و انسانی "رهبر" در روح و روان خود و دوستان خویش و گام گذاشتن در جای گام های استوار "رهبر" می باشد. ولی این مسأله هرگز چنین مفهومی را ارائه نخواهد کرد که ما لحظه ای تعقیب و محاسبه با قاتلان "رهبر" را فراموش کنیم. پرورش خصال انقلابی و انسانی "رهبر" و گام نهادن در مسیر خطی که "رهبر" در آن گام می گذاشت، یعنی راه پیمودن در جهت تحقق اهداف و اندیشه های انقلابی "رهبر"، بیانگر زنده بودن "رهبر" است. پس برای زنده نگهداشتن و تجلیل واقعی از "رهبر" باید هر سامائی انقلابی و متعهد خصال "رهبر" را در خویش بپروراند."رهبر" چه خصایلی داشت ؟ هرچند برشمردن و بیان خصایل بزرگ مردی چون "رهبر" و آنهم طوری که شایسته و زیبنده برای "رهبر" باشد، کاریست پس بزرگ که توان و ژرف نگری و واقعیت بینی عمیق تری را ضرورت دارد. این کار را که ازعهده من به خصوص در این فرصت ناکافی به دور است، می گذارم به همرزمان دیگر.
ولی باوجود آن چون شهید "رهبر" را من مدتی است که از نزدیک می شناسم، و تا آن جائی که توانم کارگر می افتد و فرصت زمانی برایم مجال بیان می دهد، به عنوان یک تن از رهروان طریقت انقلابی "رهبر" که همانا خط مشی تدوین شده ساما می باشد، به خود فرض می دانم تا خصال چندی از "رهبر" را به عنوان خاطره هائی، مشت نمونه خروار در این گردهمائی بزرگداشت از یکمین سال شهادت رهبر یادهانی نمایم: " رهبر" عنصر اصولی سازمان و انقلاب بود. او بسا از خصائل، منش ها و کنش های اعضای سازمان را که به اصول و پرنسیب های انقلابی موافقت نمی داشت، بی رحمانه مورد انتقاد قرار می داد. نکات خلافی و افکار غیر اصولی را با شیوه های علمی و اصولی به بحث گرفته و به قناعت جانبین می پرداخت.
"رهبر" معتقد به اصول انتقاد و انتقاد ازخود بود و این اصل را حق دموکراتیک اعضای سازمان و یکی از عوامل رشد دهنده سازمان می دانست. او در بیان نقاط ضعف خود و سازمان جسارت داشت و به نکات انتقادی برخورد جدی می نمود. به اصولیت های تشکیلاتی و سازمانی احترام داشت و به دیگران نیز چنین توصیه می نمود. همچنان او خلاف لیبرالیسم تشکیلاتی و پابند و پاسدار اصل ضابطه و اصول بود که ما نیز باید چنین باشیم.
"رهبر" انقلابی و سامائی فعال بود. او پیوسته در امر انقلاب وسازمان تحرک داشت ودرکار سازمان و انقلاب شب و روز نمی شناخت. بنأ در همه امور پیشتاز میدان مبارزه می شد. فعال بودن "رهبر" در امر انقلاب، از اعتقاد راستین وی به سازمان مردم و انقلاب ناشی می گردید. او به هر کار انقلابی ارزش قائل بود، مرز های کارخرد و بزرگ برایش مطرح نبود. "رهبر" کاملاً مخالف رکود و انفعال بود و از حالت انفغال و کرختی در سازمان رنج می برد تا آنجا که گهگاهی از انرژی او در امر پیشبرد انقلاب می کاست.
ولی هرگز تسلیم یأس و ناامیدی نمی گردید. او هرگز برای کمیت های بزرگ ولی بی شکل و بدقواره ارزش قایل نبود7 و به کیفیت های کوچک اما فعال، در پیشبرد امر انقلاب باور مند بود. او چون تصمیم به انقلاب نمودن داشت و به پیروزی انقلاب باور داشت، هیچ گونه عامل وانگیزه هائی را در جهت نفی کار سازمانی و انقلاب تبرئه نمی کرد. از کار سازمان و انقلاب احساس خستگی نمی کرد. شب ها دیر می خوابید و وقت از خواب بیدار می شد. پیوسته می کوشید که در پیوند ارگانیک با توده ها قرار داشته باشد و افکار روشنفکرانۀ دور از واقعیت ها را با افکار سالم توده های انقلابی صیقل می داد و به همین منظور هم بود که هیچ گاهی به گوشه های تنهائی و پنهانی پناه گزین نه گردیده و در زیر سقف اتاق های روشنفکری انقلاب را جستجو نمی کرد. ما نیز باید چنین باشیم.
"رهبر" سازمان و تشکیلات را به عنوان ابزار و سلاح رزم انقلابیون در انقلاب می دانست. او پیوسته می کوشید تا این ابزار انقلاب را به خاطر کارائی بیشتر آن کامل تر نماید، استحکام بیشتر بدهد و خصال برندگی و کارائی آن زیاد ترسازد. شهید "رهبر" همیشه به سازمان رهنمود های مشخص را جهت پیشبرد کار در ساحات فکری و تشکیلات و به خاطر استحکام اندیشه و گسترش تشکیلات سازمان ارائه می نمود. او بقای سازمان و انقلاب را از همه اولتر به چگونگی عناصر فکری و تشکیلات می دانست. ولی از- این مسأله هرگز چنین معنی و مفهومی به دست نخواهد آمد که وی در ساحت سیاسی، فرهنگی، نظامی و... اهمیت قائل نبود. او در متن انقلاب و در بحر بیکران انقلاب آزادیبخش خلق ما شنا می نمود و به مثابۀ شناور ماهر و توانمند، کار سازمانی و کار جبهۀ متحد ملی را تلفیق می ساخت و به اساس همین اصل هم بود که سازمان انقلابی ساما باید در مراحل جذر و مد انقلاب چون کوه در مقابل خصم پایدار بایستد.
"رهبر"(زریاب؟) واقع بین و رهبر مدبر بود. او هیچ گاهی به قضایای انقلاب و سازمان برخورد خوشبینانه و بدبینانه نداشت. پدیده ها را همان طوری که وجود داشت، به ارزیابی می گرفت. در انتخاب افراد در کار سازمانی و سپردن کار های انقلاب به آن ها احساس مسؤولیت می نمود. رفاقت بازی ها و خوشبینی های غیرلازم و غیر سیاسی را به سازمان و انقلاب زیانمند می دانست.
او خواستار هم آهنگی در بخش کار های سازمانی و کمیته های کار سازمان بود. از ندانم کاری ها رنج می برد و مخالف فلسفۀ "نمی شه " بود. او غلبه بر مشکلات را با شیوه های علمی جست و جو می نمود. به کار تئوریک و تربیت انقلابی اعضاء به خصوص کادر های جوان، توجه جدی داشت. از تجارب کار دیگران استفاده می نمود و در پیشبرد کارهای سازمان و انقلاب از همه مشوره می خواست، که ما نیز باید چنین باشیم.
حضار گرامی !
یاد از خاطره ها و برشمردن و بیان خصائل انقلابی شهید" رهبر"، بدین معنی نخواهد بود که ما فقط با ذکر چند خصلت از او گویا برایش حرمت می گذاریم و برویم از پی تعمیر مجاور خانه ای در جوار جسد بی جان"رهبر" و بپردازیم به تهیه و تدارک – عبا و قبای دوستی و حرمت گذاری بی مضمون و بی عمل به آن.
یاد "رهبر " و برشمردن و بیان خصائل انقلابی شهید "رهبر"، در این روز تجلیل و بزرگ داشت از شهادت این رهبر خردمند و محبوب، درست به این مفهوم است که ما خود را با افکار، خصاءل و شیوه های کار "رهبر" صیقل داده، آرمان و سازمان انقلابی او را که وسیله و ابزار کارای انقلاب آزادیبخش خلق ماست، زنده نگهداریم و این کاریست که نه تنها ما "رهبر" را با خود خواهیم داشت،بل جمع بزرگی به وجود آورده ایم که ادامه دهندگان راه شهید "رهبر" هستند. پس به این مفهوم یادبود از خاطره ها و خصائل "رهبر" و احترام گذاشتن به آن احترام به انقلاب و خلق زحمتکش افغانستان خواهد بود. همچنان این تجلیل، انتقام گیری واقعی ایست که بر دشمنان و قاتلان شهید "رهبر" یأس و شکست بار می آورد. زیرا هدفی را که به خاطر آن دست به ترور انسانی چون شهید "رهبر" زده اند، نتوانسته و نمی توانند به دست بیآورند. و بدین ترتیب یاد "رهبر" و بر شمردن خصایل و خاطره های تابناک آن شهید بزرگ و پرورانیدن حداقل خصائل آن توسط تک تک یاران سامائی، تضمین پیروزی حرکتی است که به خاطر زنده نگهداشتن آرمان و آرزو های انقلابی آن آغاز کرده ایم. این گونه تجلیل؛ تجدید میثاق، تعهد و پیمان با "رهبر" و سازمان انقلابی او می باشد. پس با تعهد به ادامۀ راه "رهبر" و تحقق آرزو های او یعنی ایجاد جامعۀ بدون تبعیض های ظالمانه، به روح پاک شهید "رهبر" و سائر شهدای سامائی درود فرستاده، اظهار می داریم :

هرچند که هـــــر لحظه بمیرند صد ما
زانــــــــــو زند تادم مردن احـد ما
چون سرو اگر ریشه ما در دل خاک است
از هیبت تــوفان نکند خـواب قـــد ما
چــون لاله ز خوناب دل خویش بنوشیم
گــــر ابـــــر نماید ز رحمت مدد ما
خاکستر ما نــیــز پـراکنده کند دهـر
بــیهـــوده مگــــیرید سراغ لحد ما
هـــرچند شکستیم امید ظفـری هست
بحریم که پیوسته بــود جـذر و مـد ما

بازتایپ از: شمارۀ یازدهم، دورۀ چهارم، سال یازدهم "ندای آزادی" دلو 1369ش.