پــــردل روســتــائــی
۰۶ دســمــبــر ۲۰۱۷



پافشاری ننګین فرصت طلبان بر تسلیم طلبی به اشغالگران
(۱)

درست شانزده سال قبل در هفتم اکتوبر ۲۰۰۱م امپریالیست های اشغالگر امریکائی و ناتوئی در همکاری مشتی از زنازادگان تاریخ و جنایت  پیشگان وطنفروش(جهادی، طالبی، خلقی و پرچمی، افغان ملتی، تکنوکرات های فراری غربی، روشنفکران فرُصت طلب، سرخورده و نادم، باندهای تبهکار مافیائی، قاچاقبران مواد مخدر، جنگسالاران ، سودخواران نوکیسۀ دلال کمپرادور،...) در همراهی ده ها هزار نیروی مسلح متجاوز با تجهیزات پیشرفتۀ جنگی با هیاهوی استعماری، فصل تجاوز و غارت قرن را در بامداد قرن بیست و یکم میلادی ، بر کشور مخروبه و مردمان دردمند این سرزمین باز نمودند. نظامیان امریکائی و متحدان شان مشترکأ در غارت و چپاول همه هستی این سرزمین،  در همکاری مستقیم با خیل غارتگران و دزدان جاده صاف کن داخلی، با اِعمال جنایات ننگین و تکان دهنده، به جان مردم مظلوم، رنجدیده و ستمکش افغان افتادند.
نیرو های استعماری برای تداوم اشغال وطن ما، با دستوردهی به مشتی بی وطن، خود فروخته، بی کفایت، ریزه خوار سفرۀ چرکین و پرخون تجاوزگران، به آن آرزوی شوم خود جامۀ عمل پوشاندند. وطنفروشان مزدور با زمزمۀ طوطی وار طرح ها و برنامه های استعماری تحت نظر استعمار جهانی، با تکیه بر اسم بی مسمای "ملل متحد" و به اصطلاح سند استعمارئی را زیر نام  قانون اساسی و فرامین به ظاهر دلکش چون مادۀ ۳۴ آزادی بیان، مادۀ ۲۴ حق آزادی را تصویب نموده، و سر و صدای عوامفریبانۀ انتخابات پارلمانی  و ریاست دولت مستعمراتی  و ده ها غوغا و نیرنگ استعماری را به راه انداختند. اشغالگران با توسل به استثمار که با ترفند های گوناگون و کارگیری شگرد های مختلفی که در درازنای تاریخ  استعماری خود آموخته اند، دست به کار شدند و بدان منوال  بی عدالتی ها و جنایات ضد بشری خود را آرایش دادند؛ که این ها همه و همه یک طلسم استعمارئی  بیش نبود و نیست.
از همان آوان قدوم نامیمون امپریالیست های اشغالگر امریکائی و ناتوئی در کشور ما، عده ئی از روشنفکران  فرصت طلب، منحرف، مرتد و منفعل خزیده در رده های بالائی تشکیلات سازمان "ساما" ، منتظر فرصت، سر سازش  و معامله پنهانی را با شبکۀ جاسوسی امریکا( سی آی  ای ) و محافل استخباراتی دول متجاوز اروپائی  و سفارت خانه های شان گذاشتند. این گمراهان تسلیم طلب  برای فریب افراد ناآگاه و دنباله رو؛ تئوری پوچ و بی اساس « سرکوب فئودالیسم توسط امپریالیسم » را تبلیغ نمودند و از موضع گیری ضد ارتجاعی و ضد استعماری عدول کرده می خواستند  سازمان "ساما"را علناً در دامان استعمار بیندازند. این روباه صفتان مکار  که جرئت این کار را نداشتند،  با کرنش در پای لانه های جاسوسی سازمان جهنمی سیا، "حزب آزادی خواهان" و "حزب شورای اقوام" را با مجوز وزارت عدلیۀ دولت مستعمراتی  علنی ساختند و در جریان انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی  دولت مستعمراتی شرکت جستند.  این خادمان وفاشعار استعمار، در ازای این خیانت تاریخی، چند پول سیاهی به عنوان پاداش از اربابان اشغالگر شان دریافت نموده و خواستار منصب و قدرت گردیدند. این آشغال های روشنفکر نمای  تسلیم طلب  در طول شانزده سال تمام  به جای این که اشغال را تقبیح کنند، ارتجاع را مورد آماج حملات خود قرار دهند؛ توطئه ها ی استعماری را افشاء نمایند؛ در آگاهی توده ها بپردازند؛  در رکاب اشغالگران امریکائی و ناتوئی  این دشمنان آزادی ، استقلال سیاسی، نوامیس ملی مردم ما دویدند. این تسلیم شده ها به اشغالگران، عوامفریبانه چهرۀ انقلابی و "سامائی" را به رخ کشیده، با دهان گشاد، خود را  ناف زمین و زمان پنداشتند و با ژست های به ظاهر روشنفکری و دموکراتیک، شعار های مطلوب استعمارگران متجاوز را قوله کشیدند. از آوان تسلیم طلبی و سازش و تسلیمی شان به سیستم امپریالیستی و انحراف شان از اصول اندیشۀ پیشرو عصر، از اصول سازمانی "ساما" به انحراف رفتند؛ تفکر شان از عمل مبارزاتی تهی شد و چنگ و دندان شان برای نابودی امپریالیسم و ارتجاع  کُند شده و  با استفاده  از موقعیت پیش آمده فرصت طلبانه در صدد کسب  سود، ثروت و قدرت تقلاء را آغاز کرده و در عین حال  ارتداد و خیانت خود را زیر نام روشنفکری و کار دموکراتیک  پنهان ساختند. 
در این اواخر دولت مستعمراتی با هزینه امپریالیست های اشغالگر امریکائی و ناتوئی انتخابات نام نهاد پارلمانی و شورای ولایتی را  در سال ۱۳۷۹ ش زوزه می کشد. تسلیم طلبان و منحرفان خیانت پیشه  می خواهند  طبق معمول خاک را به چشم عده ئی از خود بیخبر  و ناآگاه زنند و برای دریافت پول و وعده های چرب سرخرمن برای خود سیاهی لشکر و برای کاندیدای مورد نظر جناح تمامیت خواه غنی احمدزی مثل دفعۀ قبل، نفر جمع کنند. بناءً، این ابن الوقتان آستان بوس درگاه استعمار امپریالیستی سالوسانه تحت نام تجلیل از روز شهدای "سامائی"، سیاهنامۀ بی سر و تهی را در بین هواریون خود توزیع کردند.  همین منحرفان ، خیانت کاران،  تسلیم طلبان، اعترافنامۀ مبهم، گنگ و بی ربط و غیر قابل فهم ــ سند خیانت ملی و تاریخی خود ــ را اغواگرانه، «"ساما"صدای آزادی و عدالت» عنوان دادند.  این منحرفان ابله نمی دانند که تشت رسوائی شان از بام افتیده است و شکسته است. مردم بی خبر نیستند، تجربه حاصل کرده  اند. همه می دانند  که  این منافقان تسلیم طلب در طول شانزده سال زیر سایه ارباب ستم لمیده  و نام سازمان "ساما"، برنامه، اهداف و شهدای بزرگ  آن را به تمسخر گرفته اند، جایگاه و بزرگی  "سامائی" را  در بین جنبش چپ جهان لکه دار ساختند، هیچ دری از قاتلان جانبازان "ساما" نبود که این خودفروخته های منحرف با رنگ زرد، وجدان مرده، شرم آلود دق الباب نکرده باشند و با همه دنائت، حرافی و پرروئی ویژۀ شان، مصروف تجارت و زراندوزی خود بوده اند. این مزدوران دالر و یورو، برای پول و ثروت ــ که در مقایسه با همتا های تسلیم طلب فربهِ شان در گروه های منحرف "سفارت رو"  و "ان جی او باز" دیگر ــ صاحب آن نشدند، همه چیز را به شمول حیثیث خود و نام و نشان "ساما" و شخصت های پاکباز آن به گرو گذاشتند.  سؤال پیداست  که حالا چه شد که پس از شانزده سال خیانت، به یک بارگی  ۱۸جوزا، روز شهداء به یاد شان آمد؟ به خوبی معلوم خواهد شد که  که زیر کاسه چه نیم کاسه گذاشته اند.  نکند که این توطئه  را  بابت مصروف سازی و بدنام کردن  "سامائی" های  اصیل که  آرمان "ساما" و جانبازان بزرگش را پاس می دارند ، ریخته اند ، و یا حلقات استخباراتی متجاوزان امریکائی  و ناتوئی در این برهه از زمان برای شان وظیفه سپرده  باشند که  جایگاه "سامائی" ها را به زیر کشند.  و یا این که برای  پر کردن  کیسه  های خالی شان عوامفریبانه با پرروئی و بی حیائی تمام مزورانه به چرندیات  پرداخته اند. هر سه تا از این دلائل ادامۀ خیانت، قوی اند. ورنه این منحرفان  کسانی هستند  که در برابر برنامۀ "ساما"بار ها و بار ها قد علم کردند، به خون و آرمان رهبران و کادر های جانباز "ساما"پشت کردند، تئوری پیشرو عصر را به باد تمسخر گرفتند، شرکت "سامائی" ها در پیکار سترگ آزادی خواهی  را در برابر سوسیال امپریالیسم  اشغالگر روس کم بها  حساب نمودند. اکنون هم در اعترافنامۀ خیانت شان نوشته اند  که: «در غیاب و انکار چنین واقعیات و بیرون نیامدن از چوکات و فورم های گذشته و لجاجت روی آن به ویژه اصرار بر تداوم شعار ها ، شمائل، ابزار و لباس رزم قرن بیستمی و نپذیرفتن لزوم تغییرات و تحولات، باید بر طرز نگرش و بنیاد پویایی فکری و سیاسی خود خط بطلان کشیده و بر انجماد و تحجر تمکین کرد!».  بلی روشنفکر مرتد، آن شعار خط مشی مستقل ملی ـ انقلابی را که توسط الگوی حماسی، مبارز نستوه، انقلابی بزرگ، فرزند پاکباز خلق، اسطورۀ تاریخ سنگر و انقلاب، مرد مترقی و متفکر وفادار به انقلاب، چهرۀ درخشان ضد استبداد و ضد استعمار، سیمای راستین آزادی، عدالت  و ترقی اجتماعی و وجدان بیدار توده های ستمکش خلق افغانستان؛ زنده یاد رفیق  "مجید"  و همراهان شان برای "ساما" و خلق به خون خفتۀ کشور  ترسیم نموده  بود؛ غلط پنداشته  و زوه کشان ادعا دارند که "ساما" در جنگ کبیر ملی و مهینی با فداکاری شرکت کرد، ولی  انقلاب زحمتکشان به پیروزی نرسید.  جا دارد که از زنده یاد "قیوم رهبر" در مورد نقش رهبری در سازمان ما نقل قولی آوریم: "سازمان ما در عین حال که برای ایجاد ستاد فرماندهی پرولتاریا مبارزه می کند، همزمان با آن نمی تواند در مقابل اشغالگران روسی بی تفاوت بماند".
حالا جهان در قرن بیست و یکم قرار دارد، سرمایۀ مالی برای سرکوب  خلق زحمتکش کشور های مورد یورش آن تمرکز جهانی یافته (گلوبلایزیشن ) و بازار آزاد، رقابت آزاد، انتخابات و پارلمان رونق یافته، باید با سیستم جهانی  امپریالیستی وابسته شویم  و می گویند که «در این دنیا قطع وابستگی و مناسبات بین المللی بزرگ ترین قدرت های سرمایه داری را نیز به زانو درمی آورد». یادهانی کرده اند که « چین تحت حاکمیت  حزب کمونیست بیش ترین معاملات و تبادلات اقتصادی را با جهان غرب و امریکا دارد.» این روشنفکر مرتد خوب  می داند، ولی مزورانه دولت امپریالیستی ضد خلق چین را تحت رهبری کمونیستی حزب کمونیست چین وانمود می سازد. می دانیم که منحرفان کمر خیانت به وطن را بسته اند ، همه مردم می فهمند که شعار های دموکراسی، آزادی بیان، حقوق بشر، حقوق زنان و...، ابزار، نمود ها و نماد های استعمار اند. این شیادان  دیدندکه چند روز قبل چگونه اعتراضات  گویا مدنی همقطاران ناراضی خود را روی جاده ها  تیرباران کردند، اما این مشاطه گران بی آزرم سیمای پلید استعمار عامدانه می گویند که «تحقق دموکراسی، آزادی بیان و تشکل اجتماعات یکی از برجسته ترین تعهداتی است که دولت افغانستان و جامعه جهانی انجامش را روزانه تکرار می نمایند.» مرتدان حراف همانند سران دولت مستعمراتی  خیره سرانه مدعی اند که:«خیزش های مردمی به صورت مدنی، اعتراضات، دادخواهی ها و اصلاح طلبی ها حق یک ملت می باشد که در قانون اساسی افغانستان مسجل گردیده است».  بلی، آخر حرف دل تان را  گفتیتد! شما منحرفین پادو استعار و دولت دست نشانده در طول ۱۶ سالی که در رکاب اشغالگران امریکائی و ناتوئی دویدید، اربابان اشغالگر تان آزادی ملی  کشور ما را لگد کوب  کردند، ملیشیای ستمگر نظامی دولت مستعمراتی و در همسوئی اخوانی ها، خلقی ها  و پرچمی ها ، روشنفکران مرتد، باند های اخوانی طالبی و داعشی،  افغان ملتی ها و دیگر ریزه خواران سفرۀ استعمار در سایه اشغالگران با چرک استعمار و خون مردم زراندوزی کردند، سیاست زمین سوخته را طراحی و تطبیق کردند  و شما وجدان باخته ها نظاره گر گسترش فقر و بیکاری عمدی زحمت کشان  و ده ها جنایت استعمارگران و دولت مزدور شان بودید. حالا به گمان غالب که گلبدین حکمتیار تسلیمی رهبر گروه  آدمکشان اخوانی، به دستور ارباب دیرینۀ  خود به دولت مستعمراتی پیوسته، صف بندی ها جناح ارتجاعی در درون نظام مستعمراتی آغاز شده است، منافع حقیر و موجودیت شما و هم قماشان نق نقی تان در رقابت مزدوران در خطر قرار  دارد، حالا "سامائی" شدید! زمانی زنده یاد "قیوم  رهبر" در مورد تسلیم طلبان، انحلال طلبان و مسخ شدگانی از قاش شما مرتدان نوشته بود که:"رهبرانی که توده های سازمانی را نسبت به ایدئولوژی اش بی باور می ساختند و آن ها را تشویق می کردند از آبشخور غیرپرولتری خود را تغذیه نمایند؛ رهبرانی که در مواقع بحرانی نتوانستند دست کمک به طرف کتله های عظیم سازمانی دراز کنند و بعد از شکست ها نتوانستند برای آن ها دلیلی علمی ارائه دهند؛ کادر هائی که در مواقع بحرانی دیگران را به انحلال سازمان تشویق می کردند، سر قرار های خود نمی رفتند، حلقه را بی ارتباط و بی سرپرست می گذاشتند و یأس و ناامیدی را در دل آن ها می پرورادند؛ حق ندارند از توده ها طالب اعتماد باشند . آن هائی که به توده های سازمانی و به جهت گیری مثبت و انقلابی آن ها ایمان ندارند، نمی توانند مورد اعتماد توده های سازمانی باشند. کادر هائی که ریشه های خبیث تسلیم طلبی ــ تسلیم طلبی ایدئولوژیک و یا سیاسی ــ را  آب می دادند، درخور اعتماد توده ها نیستند و بدین صورت نمی توانند ادعاء نمایند که چرا توده بر ما اعتماد ندارند".
ادامه در بخش بعدی