سازمان آزادیبخش مردم افغانستان(ساما)
۰۳ نومبر ۲۰۱۷



نفیر شیادانهٔ "آزادی و عدالت" از گلوی تسلیم طلبانِ ابن الوقت
(۱)

تا فقر وغنا با هم در کشمکش و جنگ اند

اولاد بـــــنـی آدم آســوده نــخــواهــد شد

"فرخی یزدی"

پیشگفتار:

با توجه به اصل تخطی ناپذیر جهانبینی علمی مبنی بر این که همه پدیده های طبیعی و اجتماعی، روند تکامل ناموزون و مارپیچی را طی می کنند؛ سازمان آزادیبخش مردم اقغانستان "ساما" ـ که ۳۹ سال از پیریزی و ایجادش سپری گشته ـ نیز به مثابهٔ یک پدیدهٔ اجتماعی راه تکامل ناموزون را پیموده است. مهم ترین ویژگی ئی که هر "سامائی"بدان مباهات می کند، این است که "ساما" از بدو تأسیس خود تا کنون، با اعتقاد به "اندیشهٔ پیشروِ عصر" بر مواضع فکری ـ سیاسی و خط مشی مطروحهٔ بنیان گذاران خود باورمند و استوار بوده است. انحرافاتی که خطر مکدر نمودن آئینهٔ خط روشن سیاسی، مسخ و مخدوش نمودن اندیشهٔ انقلابی اش را در پی داشت، با کمال قاطعیت و بصیرت انقلابی به زدودن آن عندالموقع مبادرت شده است.
پس از اشغال کشور ما توسط نیرو های امریکائی و شرکای جرم و جنایتش (در ۷ اکتبر۲۰۰۱م)، اکثریت اعضای "ساما"، با توجه به سنت ها و تجربیات پیشین، منتظر اعلام مخالفت قاطع "رهبری" سازمان در برابر این رویداد فاجعه بار بودند. اما رهبری منحرف بر خلاف توقع و انتظار اکثریت اعضای سازمان، نظریۀ عمده پنداشتن تضاد با فئودالیسم و مُماس و همیاری با امپریالیسم را با وقاحت تمام ابراز داشت (که محتویات این مقاله عمدتاً روی همین موضوع متمرکز خواهد بود). علی الرغم مساعی و تلاش اعضای متعهد و هیئت های "حسن نیت"، غرض اقناع آن ها (که شاید سر عقل بیایند و بر مواضع انحرافی خود نجدیدنظر کنند)، آن ها ـ برخلاف توقع ـ خیره سرانه بر تفکر "تجدیدنظر طلبانۀ" خود ابرام و تأکید ورزیدند. بدین ملحوظ "ساما"ساما" ناگزیر به طرد آن ها از ساحت پاکش گردید.
این تسلیم طلبان منحرف در ۱۸  جوزای سال روان (۱۳۹۶) پس از ۱۶ سال سکوت عامدانه و بزدلانه، اعلامیه ئی را زیرعنوان "ساما، صدای آزادی و عدالت" گویا " به مناسبت گرامیداشت از هژدهم جوزا و ابراز برخی از دیدگاه ها" منتشر نموده اند. دیدگاه هائی که در مورد مسائل جنبش و موضوعات فکری - سیاسی در این "اعلامیه" ابراز شده است، بازتابی است از مفکورهٔ نیولیبرالیسم، پُست مدرنیسم و پراگماتیسم به عنوان پایه های ایدئولوژیک تسلیم طلبی؛ که نه تنها هیچ قرابتی با اندیشه های بنیان گذاران "ساما" و خط مشی سیاسی مطروحهٔ آن ها ندارد، بلکه کاملاً متضاد و متبائن با آن است. نظریات ارائه شده در "اعلامیه"، پیشگوئی "سامائی" های متعهد و راستینی را که بر روگردانی و ارتداد کمیتۀ مرکزی از اندیشۀپیشرو عصر تأکید داشتند، محک صحت می زند و به اثبات می رساند. ابراز نظر های انحرافی در اعلامیه (که به ناحق از آدرس "ساما" منتشر شده است) ما را مُلزَم و وادارمی سازد تا از "اندیشهٔ پیشرو عصر" و خط فکری - سیاسی بنیان گذاران "ساما" دفاع کنیم و با طرف مقابل به مباحثهٔ صریح و روشن و جدل نظری بپردازیم. بدیهی است که بحث و جدل های سیاسی چیزی نیست، جز یک مبارزهٔ طبقاتی در قلمرو  فکری.
غالباً بحث و جدل بدین منظور به راه انداخته می شود که نظر نادرست و انحرافی طرف مقابل انعکاس داده شود تا با ارائۀ نظر درست، دقیق و واقعبینانه در مقابل آن، به درک حقیقت مسائل دست یابیم و به تنویر اذهان مان بپردازیم. این امرمی تواند به ستردن وپالایش فرهنگ سیاسی ما مُمد واقع شود.همچنان بحث روی مسائل، ما را از نکته نظرات روی مواضع سیاسی و فکری دیگران آگاه می سازد و به هوشیاری و وسعت دید ما می افزاید و سبب می شود که گوشه های تاریک قضایا روشن گردد. به بیان دیگر به ساحاتی فکر ما جولان می کند که تا کنون برایمان ناشناخته بوده است. با اتخاذ چنین شیوۀ برخورد، تحلیل و بررسی ما از سطح به عمق و از یک جانبه به چند جانبه نفوذ می کند و مُمد درک صحت و سُقم برداشت های متفاوت دو طرف می گردد. البته گشودنِ باب بحث و مناظره با طرفی که با مساعی و تقلای اهریمنانه در صددِ استتار نیات، افکار و نظریات انحرافی خود ـ به صورت مکتوب و در ملأ عام - است، امر دشوار و یک جانبه خواهد بود. لذا مایهٔ خوشحالی است که اکنون با ابراز مکنونات ذهن شان در این "اعلامیه"، ما می توانیم به بحث روی افکار و ادعا های آن ها بپردازیم. ما از بیانات آن ها آنقدر راضی و خوشحال هستیم که حدی بر آن متصور نیست. اعترافات وقیحانهٔ آن ها (مشعر بر عدول از خط فکری - سیاسی "ساما") بسیار عریان و در عین حال حیرت انگیز است. گرچه روا هم نیست، ولی جا دارد از بابت اعترافات صریح آن ها سپاسگذاری کنیم. زیرا که بدین وسیله اعضای فریفته سازمان از هالهٔ ابهام نجات خواهند یافت و به موضع گیری درست، اصولی و قاطع "سامائی"های اصیل و متعهد - که صف خود را از منحرفان و تسلیم طلبان جدا کردند - ملتفت خواهند شد.
در آغازِ بروزِ اختلاف، اشخاصی که با اوضاع و احوالِ درون "ساما" آشنائی سطحی داشتند و از کنار قضاوت می کردند  و همچنان اعضأ و هوادارانی که عمداً در بی خبری قرار داده شده بودند و اختلاف اساسی و مهم از نظر آن ها مکتوم مانده بود؛ چه بسا که اختلافات درونی سازمان را با بی اعتنائی می نگریستند و آن را ناشی از دو تمایلی می پنداشتند (عده ای همین اکنون نیز می پندارند) که در هر سازمان و حزبی طبیعی، ناگزیر و با همدیگر آشتی پذیر اند.اما ابراز نظر آن ها طرح یک مسألهٔ شخصی نیست، بلکه بازتاب دهندهٔ تفکر"تجدید نظرطلبانه" در قالب "بینش نو" و "چیز نو" است که یک گرایش سیاسی ارتجاعی و تسلیم طلبانه را نمایندگی می کند. "اعلامیه" نویسان به طور کامل تسلیم نظام سرمایه داری شده اند، از این رو بدون شرمساری از آن دفاع می کنند. در واقع اختلاف اساسی درسه نکتۀ مهم مورد منازعه ـ که نتیجۀ قطعی مبارزه در گرو حل آن ها بود - ظهور کرد:
۱) چگونگی صبغه و کرکترسازمان، یعنی "ساما" مدافع منافع کدام طبقه و پیرو کدام اندیشه است؟؛
۲) مسئلۀ اشغال کشور ما که اغماض بر آن، جز انقیاد و تسلیم پیامد دیگری نمی تواند داشته باشد؛
۳)  انحراف اپورتونیستی در مسائل تشکیلاتی  ( تخطئهٔ آئین و موازین سازمان).
از آن جا که مطالب مندرج در"اعلامیه"(در واقع اعترافنامهٔ وقیحانه) پراکنده، بدون انسجام و فاقد یک روال منطقی است و به تبع آن مسائل بسیار مبهم، دوپهلو و ضد و نقیض ارائه شده است؛ یگانه راه برخورد، گرفتن جملات و یا بخش ها و فقره های مختلف آن و برخورد جداگانه به هرکدام خواهد بود. گرچه "اعلامیه" از آغاز تا انجام غلط، انحرافی، "تجدیدنظرطلبانه" و به مثابهٔ سیلیِ محکمی است که به روی خود حواله نموده اند؛ ولی ما باز هم به منظور ایضاح هر چه بیشتر مسائل برای "ساما ئی" های بی خبر از قضایا، هواداران "ساما"، جنبش "چپ" انقلابی کشور و به خاطرانجام رسالت تاریخی خود، به آن برخورد می کنیم.
ده سال پیش ( قوس ۱۳۸۶ش / ۲۰۰۶م ) "ساما ئی" هائی باورمند به اندیشهٔ پیشروِ عصر و متعهد به خط مشی سیاسی "ساما"، غرض افشای انحراف فکری "تجدیدنظرطلبانه" و تسلیم طلبی (ملی و طبقاتی) کمیتهٔ مرکزی مرتد ـ که می خواست "ساما" را از حالت یک سازمان انقلابی خارج نماید و به دنباله و زائدۀ لیبرال ها مبدل سازدـ به خاطر رفع مسئولیت تاریخی و نجاتِ سازمان از بحران و انحلال، رسالهٔ ( درون تشکیلانی) را به عنوان " به سوی غلبهٔ "ساما" بر تسلیم طلبی و اپورتونیسم" منتشرنمودند تا اعضای سازمان از نکات اساسی و مهم مورد اختلاف آگاهی حاصل نمایند. اما، چون در کفش منحرفان ریگ بود، از تکثیر و توزیع آن در بین اعضای سازمان به شدت جلوگیری نمودند. ضمناً به خاطر حفظ وحدت و جلوگیری از انحلال "ساما"، از انتشار همگانی این رساله احتراز صورت گرفت. ولی اکنون برای ما قابل درک است که این احتراز و خویشتن داری، بیش از حدِ لزوم بود. لازم به تذکراست که "سامائی"های اصیل ومتعهد در سال۲۰۰۳ ، موضع گیری روشن و قاطع خود را در قبال اشغال کشور توسط نیرو های اشغالگر امریکائی و ناتو ـ طی اعلامیه ئی با عنوان " امریکائی ها در افغانستان باد کشتند، توفان درو خواهند کرد" ـ اعلام نمودند ( این اعلامیه همین اکنون نیز در آرشیف پورتال وزین "افغانستان آزاد ـ آزاد افغانستان" در جنب سائر اسناد ساما موجود است).
پس از تدویر جرگهٔ سرهم بندی شدهٔ (دلو۱۳۸۹) منحرفان، و بعد از طرد آن ها در کنفرانس ثور۱۳۹۰، "ساما ـ ادامه دهندگان" به منظور روشنگری در مورد توضیح نکات اساسی و مهم مورد اختلاف، شروع مبارزه در "ساما"، سرچشمه و جنبهٔ اساسی سیاسی آن و همچنان مسئلۀ مربوط به نتایج این مبارزه و عاقبت آن، و آن نتیجۀ اصولی ای که از جمعبندی تمام نکات مربوط به مبحث اصولی و تفکیک نکات مربوط به مبحث جنجال ها گرفته می شد، به خاطر اتمام حجت و ادای مسؤولیت، نقطه نظرات خود را طی مقاله ئی به نام "انحراف" به تاریخ (۲۵ ثور۱۳۹۲ش) به معرض قضاوت "سامائی"ها گذاشت.
"اعلامیه" نویسان با معیار های ارزشی خود، دیگران (به ویژه ادامه دهندگان خط ایدئولوژیک - سیاسی بنیان گذاران "ساما") را به عدم درک پیچیدگی هائی عملکرد امروزی سرمایهٔ جهانی، تکرار شعار های قدیمی، "دور ماندن از واقعیات و ساده انگاری" و "بیرون نیامدن از چوکات و فورم های گذشته" متهم می کنند. همچنان افکار و نظریات ما را مهر "چپ سنتی"، "آرمان گرایانه و کلیشه ئی" می زنند. ما ادعاهای آن ها را در بوتهٔ آزمایش واقعیات عینی و اصول عام جها ن بینی علمی قرار می دهیم و به محک آئینهٔ قدنمای برنامهٔ "ساما"می زنیم "تا سیه روی شود هر که درو غش باشد".
نویسندهٔ "اعلامیه " طبعاً برای تعیین و تشخیص درستی و یا نادرستی یک تئوری وهکذا نو و کهنه بودن یک اندیشه معیار های خاص خود را دارد. بررسی این معیار ها می تواند موضع گیری وی را در قبال دفاع از منافع طبقهٔ معین و مشخص برملا کند. مثلاً: اگر اشغال افغانستان و عراق و جنایات انجام شده در پیامدش را مورد تائید و پشتیبانی قرار دهیم، از جملهٔ "روشنفکران تحول طلب" هستیم، امّا اگراین تجاوز اشغالگرانه را تقبیح کنیم، گرفتار"هزیان گوئی و مالیخولیا"می شویم. اگر دولت کنونی و تبلیغات دموکراتیک بودنش را باور کنیم و مورد تائید قرار دهیم، روشنفکران واقعی هستیم. و اگر آن را غلام و دست نشاندهٔ امریکا و ماحصل تجاوز و توطئه کنفرانس اول بن بدانیم، در آن صورت از "چوکات و فورم های گذشته" بیرون نیامده ایم و روی "شعار ها، شمائل، ابزار و لباس قرن بیستمی" لجوجانه اصرار می ورزیم. اگر بر بنیان گذاران "ایدئولوژی پیشرو عصر" بتازیم و از راه آن ها رو برتابیم؛ بر انقلاب هائی که در قرن بیستم انجام شد، یک قلم خط بطلان بکشیم و لباس "قرن بیستمی" را از تن بدر کنیم، انسان های "نو اندیش" و به مذاق نویسنده صاحب برابر هستیم. و اگر بخواهیم این انقلاب ها را مطالعه کنیم و نقاط ضعف و قوت و درس های مثبت و منفی آن ها را برای تجربهٔ آینده فراگیریم و بر آن ها اتکاء کنیم،  در آن صورت"آرمان گرا" و دارای افکار کماکان و "کلیشه ئی" هستیم.
اگر نظرات ماکس وبر، فن هایک، میلتون فریدمن، فرانسیس فوکویاما، سامول فلیپ هانتینگتون، مایکل هارت و انتونیو نِگری و ادعای "نظم نوین جهانی" جورج بوش و... را بدون ملاحظه قبول کنیم و به زعم آن ها بر "پیچیدگی" نظام سرمایه و "تکنولوژی سرسام آورش" تأکید ورزیم، در آن صورت روشنفکران مترقی هستیم. و اگر تضاد آشتی ناپذیر کار و سرمایه، تضاد های لاعلاج امپریالیست ها و انحصارات بین المللی و تضاد بین مستعمرات و امپریالیسم را افشاء کنیم؛ باز روشنفکران عقب افتاده از کاروان پیشروندهٔ بشریت هستیم و خلاقیت و نوآوری را نادیده گرفته و" بر انجماد و تحجر تمکین " ورزیده ایم. با عطف توجه به تاریخ جنبش انقلابی و پیشرو بین المللی، درمی یابیم که بیشترین صدمه را تسلط افکار "تجدید نظر طلبانه" - به بهانۀ های طرح "چیز های نو"، "بینش نو" و "مرحلهٔ جدید" - به این جنبش زده  است. برنشتین، کائوتسکی، تیتو ، تولیاتی، خروشچف، لئوشاوچی، دینگ سیاو پن و... همه مدعی و طراح "بینش نو" بودند. اکنون این چوچه خروشچف (نویسندهٔ اعلامیه) لنگ لنگان می خواهد "افتخارات" آن ها را به ارث ببرد و سلفِ پروپا قرص شان باشد. "تجدید نظر طلبی" عبارت است از انکار اصول عام جهان بینی علمی (درک مادی تاریخ، مبارزۀ طبقات، انقلاب قهرآمیز و سیادت کارگری). تجدید نظر طلبان می خواهند که یک سازمان و یا حزب انقلاب اجتماعی به یک حزب اصلاحات اجتماعی مبدل شود.آن ها برای اقناع ( در واقع فریب) کارگران و زحمتکشان، دلائل و نظریات "نوین" برای توجیه افکار خود ارائه می نمایند. همچنان آن ها در صدد انحلال یک سازما ن و یا یک حزب انقلاب اجتماعی می باشند و" انحلال طلبی عبارت است از تلاش برای انحلال ( پراکندن، انهدام، برانداختن و موقوف ساختن ) سازمان موجود و تبدیل آن به هر قیمتی که شده، به یک تجمع بی شکل و محدود ساختن آن در چهار دیوار علنی (یعنی در چهار دیوار قانونیت و موجودیت "آشکار") ولو این که این علنی بودن به قیمت استنکاف آشکار از برنامه و تاکتیک و سنت های پیشین تمام شود".
اعلامیه نویس مانند حکیمان قرون وسطی، مدعی کشف "اکسیرِ اعظم" است. اما از ذکر نام های مواد ترکیبی این اکسیر خسیسانه اباء و دریغ ورزیده و آن چه گفته و برشمرده، از آن به جز زهر"هَلاهِل"، چیز دیگری ساخته نمی شود( لذا، ما در این مقاله بر حسب رعایت اختصار، وی را به نام "حکیم جی" یاد می کنیم).
ادامه دارد