سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما)

روز های منحوس ۷ و ۸ ثور مولود امپریالیسم جهانی

اوضاع ناآرام، متشنج، بحرانی، در حال جنگ خونین و مرگبار و در هاله ئی از ابهام کنونی کشور اشغال شدۀ ما در نتیجۀ دخالت برده ساز بیشتر از نیم قرن پیش امپریالیسم روس و تحرکات استعمارگرانۀ امپریالیست های غربی، ارتجاع منطقه و دگرگونی های اتفاق افتاده و در حال وقوع کنونی در سطح جهان بوده است.
بر مبنای قوانین دیالکتیک، همۀ جوامع بشری، در حال رشد، تکامل و پیشرفت متداوم اند. ولی در مقاطع معیّن  و مؤقتی ـ بنابر عللی ـ به ایستائی، درجازدگی و عقب گشت جولان می نمایند. لذا در اواسط دهۀ پنجاه میلادی، پس از انحراف رهبران دولت شوروی از اندیشۀ پیشرو عصر به سوی « تجدید نظرطلبی» و تخطئۀ برنامه های اقتصادی پیشین و تبعیت از« تئوری نیرو های مؤلده» بین الملل دوم، اتخاذ سیاست توسعه طلبانۀ استعماری « گشایش به سوی شرق» و برای تحقق آرمان رسیدن به آب های گرم دولت فئودال امپریالیستی تزاری، در صدر سیاست های سوسیال امپریالیستی قرار گرفت که با « حرکتی آرام و چند بعدی در کشور عزیز ما رخنه کرد». تداوم غیرقابل رؤیت این سیاست منجر به انجام دو کودتا (۲۶ سرطان و ۷ ثور) و اشغال عریان کشور عزیز ما در 6 جدی ۱۳۵۸ گردید.
«خاندان طلائی» به مثابۀ نمایندۀ ارتجاع داخلی و امپریالیسم جهانی، کتلست وار، فئودالیسم را با سرمایه دار کمپرادور ــ مع الوصف « لجاج فئودالیسم در لویه جرگه» ــ آشتی داد ( در واقع دلال سرمایۀ بوروکراتیک انحصاری، در ساختار مطلقۀ دولت فئودالی رخنه کرد و در ائتلاف دولتی شامل شد). سوسیال امپریالیسم با استمداد از موقعیت جئوپولتیک و استفاده از این خلاء با سرمایه گذاری در سکتور دولتی، زمینۀ نفوذ خود را به وسیلۀ«کمپرادور سرخ» و نمایندۀ سیاسی آن « حزب دموکراتیک خلق» و مماشات دولت های وقت فراهم نمود.
اشغال کشور ما توسط سوسیال امپریالیسم ـ بنابر احساس میهن دوستانه و روحیۀ آزادیخواهانۀ مردم ما ـ گسترش توفان آسای امواج مقاومت ملی خود جوش مردم را برای سرنگونی رژیم دست نشانده و طرد اشغالگران در پی داشت. علی الرغم لجام زدن این جنبش توسط نیرو های ارتجاعی، ضربت زدن به نیرو های انقلابی و پیشتاز و از بین  بردن مضمون دموکراتیک و مترقی آن؛ باز هم شکست استعمارگر روسی، به نام مردم افغانستان ثبت شد. به یمن جانبازی حماسی بی همتای مردم ما، تکامل تضاد های درونی خود جامعۀ روس و به منظور کاستن از حدت تضاد های امپریالیسم جهانی در اوج جنگ سرد میان دو بلوک امپریالیستی؛ زمینۀ تبانی رأس دو بلوک و معاملۀ آنان به نام « توافقنامۀ جینوا» فراهم شد و روس اشغالگر را مجبور به خروج مفتضحانۀ نیرو هایش از افغانستان نمود.
پس از خروج نیرو های نظامی سوسیال امپریالیسم و سرنگونی دولت وابسته اش، امپریالیسم غربی به سرکردگی امریکا و دخالت ارتجاع منطقه از طریق « توافقنامۀ پیشاور» نیرو های ارتجاعی و تاریخ زده ئی را به نام «حکومت مجاهدین» در ۸ ثور۱۳۷۱ بر گردۀ خلق ستمدیده و زجر کشیدۀ ما سوار کردند.
دار و دستۀ اخوانی و روحانیت سنتی در نقش نمایندگان سیاسی فئودالیسم (از لحاظ تاریخی در حال زوال) که خواب بازگشت به روابط گذشته و تسلط بلامنازع فئودالیسم را می دیدند؛ بنابر همسرشتی، پشتیبانی و معاضدت ارتجاع منطقه و امپریالیسم جهانی را به خود جلب کرده و الزامات سیاسی و اغراض برده ساز تمویل کنندگان و پشتیبانان خود را بدون چون و چرا پذیرفته و در سیاست و عملکرد خود ـ با تحمیل قید و بند های ارتجاعی ـ در فراگرد جنگ ملی به نمایش گذاشتند.
دول و محافل حاکمۀ امپریالیستی امریکا  و ناتو به خاطر از پا درآوردن و یا به تعبیر دیگر مشغول نگه داشتن امپریالیسم رقیب در کوه پایه های افغانستان، توسط برژینسکی مشاور امنیت ملی "جیمی کارتر" زمینۀ اشتراک افراطی های مذهبی و «اخوان المسلمین» را از کشور های عربی و افریقائی در جنگ افغان ها بر ضد روس اشغالگر مساعد نمودند. این درازدستی غرب، از یک سو وجهۀ دموکراتیک و انقلابی جنبش ازادیبخش ملی ما را ضربت زد و از سوی دیگر باعث تقویت و تشکل ارتجاع در قالب تنظیم های بنیادگرای اسلامی و سازمان القاعده گردید.
اگر چه این سازمان های متعصب و متشدد ارتجاعی به منظور مقابله با رقیب سوسیال امپریالیستی به منصۀ ظهور رسیدند، ولی پس از جان گرفتن، در مقطعی از زمان از کنترول مستقیم ولینعمت خود خارج گردیدند. تجربه نشان داد که اگر نیرو های ارتجاعی زمانی بنای نافرمانی گذاشته و از کنترول مستقیم خارج هم شوند؛ بنابر سرشت یکسان ارتجاعی شان به نحوی از انحاء در خدمت اهداف ستراتژیک امپریالیسم قرار می گیرند. زیرا که ارتجاع در هر کشوری، با ضربت زدن به نیرو های ملی، دموکراتیک و انقلابی؛ این موانع را از سر راه گسترش سرمایۀ جهانی  دور ساخته و به این طریق با فراهم ساختن زمینۀ استثمار و غارت منابع خلق ها و کشور ها توسط سرمایۀ مالی و سلطۀ غیر مستقیم استعماری، به اهداف امپریالیسم خدمت می نمایند. چنانچه پس از خروج ارتش اشغالگر روس و اشغال کشور ما توسط نیرو هائی امریکائی، ما شاهد چنین دولت های ارتجاعی وابسته و مزدور بوده ایم. لذا جنگ نیرو های در حال ستیز با نیرو های اشغالگر و دولت مزدور شان نمی تواند به مثابۀ جنگ آزادیبخش ملی تلقی شود و از مرز یک شورش در دائرۀ اهداف و منافع استعماری ــ ارتجاعی، فراتر رود. بدون تردید در رقابت های امپریالیستی از این نیرو ها استفادۀ ابزاری صورت می گیرد.
بغرنجی اوضاع خاورمیانه و کانون داغ رقابت سوریه، تشدید جنگ در افغانستان و وضع بحرانی پاکستان و چند نقطۀ دیگر جهان، قدرت کنترول اوضاع را از دست امپریالیست ها ربوده است. اعزام جنرال مک مستر مشاور امنیت ملی امریکا به کابل(ظاهراً برای بررسی اوضاع امنیتی افغانستان) و استعمال «مادر بمب ها» در ولسوالی اچین ولایت ننگرهار و اعزام سربازان تازه نفس امریکائی تقلای اعادۀ کنترول دو بارۀ اوضاع است. و هر چه قدرت کنترول معروض به مخاطره باشد، سرکوب مردم بی گناه و بی دفاع ما بیشتر و سنگین تر می شود.
باتوجه به اوضاع به شدت بحرانی کشور اشغال شدۀ و مصائب ناگوار تحمیلی بر مردم ستمکش، رنجدیده و حرمان کشیدۀ ما توسط استعمار ــ ارتجاع، و برای جلوگیری از سیر قهقرائی مزید جامعۀ ما؛ نیرو های ملی و انقلابی کشور ما رسالت دارند تا کشتی گیرافتاده در گرداب را به ساحل نجات رهنمون شوند.  این امر ممکن نیست، مگر با وحدت رزمنده و رسالتمند نیرو های انقلابی، ملی، دموکرات و قاطبۀ مردم کشور در سطوح و اشکال مبارزاتی مختلف علیه امپریالیسم اشغالگر و ارتجاع بومی همدست آن!

به پیش در راه دفاع از خون قربانیان جنایات ۷ ثوری و ۸  ثوری!

برافراشته باد علم مبارزۀ متحدانۀ ملی ما علیه تجاوز و استعمار!

وحدت رزمندۀ ملی ما ضامن پیروزی بر استعمار و ارتجاع است!

مرگ بر امپریالیسم و ارتجاع!

یا مرگ یا آزادی!

سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما)

۷ ثور ۱۲۹۶شمسی